کسي که شرايط قبولي نماز را رعايت کند، چهرهاش در عالم معنا و ملکوت هم چون
[ صفحه 243]
خورشيد ميدرخشد و اين درخشش را کساني که چشم باطن بين داشته باشند، در همين دنيا ميبينند. ممکن است امثال من و شما اين درخشش را نبينيم، اما هستند کساني که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهرهي کسي متوجه ميشوند که وي اهل معصيت است يا اهل عبادت. نورانيت دل و روح، يکي از آثار تکويني عبادت است: فذلک يشرق نوره مثل الشمس. خداوند ظلمتهاي زندگي را براي بندهاي که نمازش را قبول کرده است، روشن ميسازد: اجعل له في الظلمة نورا. خداوند در قرآن ميفرمايد: يا أيها الذين آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله يؤتکم کفلين من رحمته و يجعل لکم نورا تمشون به و يغفر لکم و الله غفور رحيم؛ [1] اي کساني که ايمان آورديد، اينک خدا ترس شويد و به رسولش نيز ايمان آوريد تا از رحمتش شما را دو بهره نصيب گرداند و براي شما نوري قرار دهد که بدان راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
انسانهاي خدا ترس و متقي هنگامي که دچار ظلمتهاي مادي ميشوند، خداوند حتي نور حسي هم به ايشان عطا ميفرمايد. بودهاند افراد نابينايي که قرآن را از رو تلاوت ميکردهاند. يکي از اين موارد که خود من از افراد مورد اعتماد شنيدم اين است که يک شب خادم مدرسه مروي تهران در يکي از حجرهها دو شعاع نور ميبيند. وقتي نزديک ميرود، مشاهده ميکند که فرد نابينايي مشغول تلاوت قرآن است و از دو چشمش، دو شعاع نور بر قرآن ميتابد.
انسان در دنيا خواه ناخواه با کساني مواجه ميشود که با برخوردهاي نابخردانهشان، صبر و تحمل را از انسان ميگيرند. بسيار مشکل است که انسان بتواند در اين شرايط خودش را کنترل نمايد. اما خداوند به کساني که نمازشان را پذيرفته است، بردباري و حلمي عطا ميفرمايد که در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را کنترل کنند: و في الجهالة حلما. خداوند مادامي که ادامهي حيات به نفع چنين بندهاي باشد، او را به وسيلهي فرشتگانش حفظ ميکند: اکلأه بعزتي و استحفظه ملائکتي. و درخواست او را اجابت ميکند: يدعوني فألبيه و يسألني فاعطيه. چنين بندهاي هم چون گلها و ميوههاي بهشتي که هيچ گاه پژمرده و پوسيده نميگردند، هميشه با طراوت و سرزنده است: فمثل ذلک العبد عندي کمثل جنات الفردوس لا يسبق اثمارها و لا تتغير عن حالها. تفسير عقلاني اين
[ صفحه 244]
مطلب اين است که بنده آن چنان با آموزههاي ديني خو گرفته است که هيچگاه اين حالت او تغيير نخواهد کرد؛ يعني اين حالات در او ملکه شده و به صورت صفتي ثابت براي نفس و روحش درآمده است.
[ صفحه 245]
|