يکي از شيوه‏هايي که بزرگان و علماي ما به کار مي‏بندند اين است که گاهي در لابه‏لاي سخنان خود مطلبي را از ديگران نقل مي‏کنند. اين شيوه، درسي است براي ما که اگر مطلبي را از کسي ياد گرفتيم اولا، بدون تحريف آن را براي ديگران نقل کنيم و ثانيا، بگوييم که اين سخن از کيست. اين يکي از روش‏هايي است که تا حدودي مي‏تواند انسان را از تکبر و خودنمايي حفظ کند. امام صادق عليه‏السلام هم در نقش يک معلم اخلاق: در اين جا [ صفحه 204] داستاني را از حضرت عيسي عليه‏السلام نقل مي‏فرمايند تا اين نکته‏ي اخلاقي را به شيعيان خود گوشزد کنند، نه اين که آن حضرت نياز داشته باشند که مطلبي را از ديگران بياموزند. داستان از اين قرار است که روزي حضرت عيسي عليه‏السلام از حواريون خود سؤال کردند، اگر شما در جايي ببينيد يکي از دوستان و برادرانتان هنگام خواب لباسش کنار رفته و مقداري از عورتش ظاهر شده است، آيا سعي مي‏کنيد که او را بپوشانيد و يا اين که عورتش را بيش‏تر مکشوف مي‏سازيد؟ آنها در پاسخ گفتند: روشن است، سعي مي‏کنيم عورتش را بپوشانيم. حضرت فرمودند: خير، شما اين کار را نمي‏کنيد، بلکه همه آن را نمايان مي‏کنيد. آنها از اين سخن حضرت عيسي عليه‏السلام تعجب کردند، اما متوجه شدند که در اين پرسش و پاسخ سري نهفته است. حضرت عيسي عليه‏السلام با اين کار مي‏خواستند به ياران و شاگردانشان بفهمانند که حق مؤمن بر مؤمن اين است که عيب او را بپوشاند و نه تنها آن را بازگو نکند، بلکه اگر مي‏تواند پرده پوشي هم بکند تا آبرويش محفوظ بماند. بنابراين اگر انسان کار بدي از کسي سراغ دارد نه تنها نبايد از او غيبت کند و بدي او را براي ديگران بازگو نمايد، بلکه بايد سعي کند که اين عيب مکشوف نشود و مکتوم باقي بماند؛ يعني خطايي که از او سر زده در بين مردم و مسلمان‏ها زبان به زبان پخش نگردد. البته مسأله‏ي امر به معروف و نهي از منکر، موعظه و ارشاد کردن وظيفه‏ي ديگري است که شرايط خاص خودش را دارد. در هر حال اگر ما واقعا مي‏خواهيم عيب کسي را برطرف نماييم، بايد در خلوت و آن هم به گونه‏اي که متوجه نشود ما عيبش را مي‏دانيم، وي را نصيحت و ارشاد کنيم.