صاحب کتاب «جعفر بن محمد الإمام الصادق» عضو المجلس الأعلي للشؤون الإسلامية في القاهرة: درباره‏ي آن سلاله‏ي رسول خدا صلي الله عليه و آله چنين آورده است: «جعفر بن محمد غير أن کان اماما مفخرة من مفاخر المسلمين لم تذهب، أو لم تطمس و إنما بقي منها في کل غد قادم - حتي القيامة - صوت صارخ من حروفها، يعلم الزهاد زهدا و يکسب العلماء علما، يهدي المضطرب و يشجع المقتحم يهدد الظلم و يبني العدالة و هو ينادي المسلمين جميعا أن هلموا و اجتمعوا» [1] . «جعفر بن محمد افزون بر آنچه مقام امامت داشت، افتخاري از افتخارات مسلمانان بود او هرگز از ميان نرفته، تباه نشده است، بلکه فرياد او هر روز تا قيامت در گوش مسلمانان به صدا در مي‏آيد. زاهدان را زهد و عالمان را علم تعليم مي‏داد. مضطرب و آشفته را هدايت و شتاب [ صفحه 373] کننده را تشجيع و ترغيب مي‏فرمود ظلم را ويران و عدالت را بنياد مي‏کرد او تمام مسلمانان را به وحدت و همبستگي دعوت مي‏کرد» «و قد عاش جعفر في حياة أبيه الباقر عليه‏السلام نحوا من ثلاثين سنة فتطبع بصفات أبيه زهدا و فضلا و محبة للعلمم و ايثارا له علي الزهد و العبادة و تعلم منه و من جده زين‏العابدين أن يطعم الطعام حتي لا يبقي لعياله کسرة و ان يکسوا الثياب حتي لا تبقي لهم کسوة» [2] . «حدود سي سال با پدرش امام باقر عليه‏السلام زندگي کرد و خود را با صفات نيکوي او آراست. از پدرش و جدش زين‏العابدين آموخت که فقرا را اطعام کند تا آنجا که لقمه ناني براي اهل و عيال خود باقي نماند و بر آنان لباس بپوشاند تا آن حد که به عائله‏ي خود لباسي باقي نماند». «فلقب بالصادق و الفاضل و الظاهر و العالم و أشهرها الصادق. تلقيبه بالصادق علي أفواه الناس جميعا، لم يستثن أحد من أصحابه، أو خصومه لم يلقبه به کان هناک إجماع تام لا خرق فيه، علي تلقيب جعفر بن محمد بالصادق و صار له في الزمان کله علما يعرف به. إنما سمي بالصادق لأنه کان أکثر الناس صدقا و کان في صدقه خالص الصراحة لا يبالي أحدا، من أهله أو من غير أهله متي نطق بالحق و مع أنه لم يقل الا ما اعتقد انه الحق و لم يعمل الا ما رآه حقا فانه لم يقبل من أحد قولا، أو عملا الا و الصدق بين فيه» [3] . «ملقب به صادق، فاضل، ظاهر، عالم و... گرديد که مشهورترين آنها «صادق» بود و در ميان عموم مردم اعم از دوست و دشمن به «صادق» ملقب شده بود و اين لقب براي او مورد اجماع و اتفاق قرار گرفته بود چنان که در ميان تمام مسلمانان اجماعي بود و کسي با اين اجماع مخالف نبود. [ صفحه 374] اطلاق لقب صادق به آن حضرت به گونه‏اي بود که به نظر مي‏آيد صادق نام او است نه لقبش زيرا مردم براي وي نامي جز صادق نمي‏شناختند. به اين جهت «صادق» ناميده شده که در صدق گفتار کسي به پاي او نمي‏رسيد و در صدق چنان خالص و صريح که در اظهار حق از هيچ کسي پروا نداشت جز حق بر زبان جاري نمي‏ساخت و جز به آن به چيزي عمل نمي‏کرد و قول و عمل کسي را قبول نمي‏نمود مگر اين که راست باشد صدق و راستي معيار و ميزان او بود». «کان جعفر بن محمد اماما في کل العلوم [4] و في رحلة لجابر بن حيان الي الکوفة کان اتصاله بجعفر فلزمه تلميذا و صديقا و تلقي عند هذه الصناعة - الکيمياء -» [5] . «جعفر بن محمد در تمام رشته‏هاي علوم امام و پيشوا بود. جابربن حيان در سفري به کوفه با جعفر بن محمد ملاقات نمود و به عنوان شاگرد و دوست ملازم آن حضرت شد و اين فن - کيميا - را از او آموخت».

[1] جعفر بن محمد الإمام الصادق عليه‏السلام، ص 6. [2] جعفر بن محمد الإمام الصادق عليه‏السلام، ص 27. [3] همان مدرک، ص 40. [4] جعفر بن محمد الإمام الصادق، ص 48. [5] همان مدرک، ص 49.