امام علاوه بر آن دو حرکت اصولي، براي رفع انحرافات ويژه نيزمي‏ کوشيد، مانند آنچه از مرام ابوحنيفه در عراق گريبان شيعيان‏ را گرفته بود، يعني مذهب قياس. چون در عراق تعداد زيادي از شيعيان نيز زندگي مي‏کردند و با سني‏ها از حيث فرهنگي و اجتماعي تا حدودي در آميخته بودند، لذا احتمال تاثير پذيري از قياس وجود داشت. يعني يک آفت دروني که ‏مي‏توانست‏ شيعيان را تهديد کند، لذا امام در محو مباني مذهب قياس ‏و استحسان تلاش کرد. مبارزه با برداشت‏هاي جاهلانه و قرائت هاي سليقه‏اي از دين نيز درمکتب امام جايگاه ويژه‏اي داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلي و مسيراصلي، به صورت موردي با اين انحرافات مبارزه مي‏ کرد. از جمله آن‏ها حکايت معروفي است که باهم مي‏ خوانيم: حضرت مردي را ديد که قيافه‏اي جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او دو عدد نان از دکان نانوايي دزديد و به سرعت زيرجامه‏اش مخفي کرد و بعد هم دو عدد انار از ميوه فروشي سرقت کرد و به راه افتاد. وقتي به مريضي مستمند رسيد، آن‏ها را به او داد. امام صادق(ع) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه مي‏کني؟ او پاسخ داد: دو عدد نان و دو عدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم‏ و خدا مي‏فرمايد: (من جاء بالسيئه فلا يجزي الامثلها); هرکس کار بدي بکند کيفر نمي‏بيند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم. از طرف ديگر چون خدا مي‏فرمايد: (من جاء بالحسنه فله عشرامثالها); هرکس يک کار نيک انجام دهد، برايش ده برابر ثواب‏ هست. و من چون آن چهار چيز (دو نان و دو انار) را به فقير دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، 36حسنه برايم مي‏ماند! امام در برابر اين برداشت و قرائت ناصواب که بر عدم درک و احاطه کامل به مباني فهم آيات بنا شده بود، پاسخ داد که (انما يتقبل الله من المتقين); خداوند کار نيک را از متقين قبول ‏دارد. يعني اگر اصل عمل نامشروع شد، ثوابي بر آن نمي‏تواند مترتب باشد. آري، دوري از منبع وحي و اخبار اهل‏بيت رسالت، سبب شد مرداني ‏پاي به عرصه گذارند و ادعاي فضل کنند که هرگز مباني فکري قرآن ‏و دين را به خوبي نفهميده‏اند و از اين روي همواره، خود و پيروانشان را به راه خطا رهنمون مي‏شوند. [1] .

[1] وسايل الشيعه، ج 2، ص‏57.