«فائز» مرغ دلم به ناله و زاري قيام کرد از اشک هر دو ديده‏ي خود همچو جام کرد پرواز کرد بر طرف يثرب از ملال‏ در گلستان جعفر صادق مقام کرد بوي خزان شنيد، کشيد آه سوزناک‏ فرياد و ناله از ستم آن مستظام کرد روز وفات اوست از آن با غم و الم‏ رخسار خود ز اشک بصر، لعل فام کرد اي ديده، اشک ريز ز بهر امام حق‏ خود را فدا به دين حق لا ينام کرد بنگر به حال حضرت صادق، صباح و شام‏ بر رونق شريعت و دين اهتمام کرد [ صفحه 117] احيا نمود، دين رسول گرام را آيين جعفريست که بر ما تمام کرد ليل و نهار، درس حقيقت به خلق داد وصف از زکوة و حج و صلاة و صيام کرد ترويج دين ز صادق آل محمد است‏ خدمت بدين ختم رسالت، مدام کرد منصور چون گذاشت به سر تاج سلطنت‏ بر جور آن لواي هدايت قيام کرد آورد چند بار به مجلس، به غيظ و خشم‏ بر کشتن امام، چه سعيي تمام کرد گه قصد قتل کرد، گهي گفت ناسزا از دست آن لعين، چه صباح و چه شام کرد زهر جفا چو داد، در انگور بر امام‏ بر کشتن امام، دل خويش رام کرد مسموم گشت عاقبت، آن سيد عرب رحلت به سوي خلد، ز دارالملام کرد از هجرت رسول دو هفتاد و چار رفت [1] . از ظلم اهل کينه، ز دنيا سلام کرد [ صفحه 118] عمرش رسيده بود، در آن وقت شصت و پنج آمد اجل بدار امامت پيام کرد در بيست و پنجم مه شوال، همچو ماه‏ خود را ز جور و ظلم به زير غمام [2] کرد غسل و کفن به باب [3] عزيزش پسر نمود آندم نماز بر پدر، هفتم امام کرد بر ضجه آمد، اهل مدينه در آن زمان‏ تشييع بر جنازه، همه خاص و عام کرد «فائز» بنال در غم آل علي مدام‏ دنيا، جفا به عترت فخرالانام کرد

[1] يعني سال 148 ه که سال شهادت امام صادق (ع) است. [2] ابر. [3] پدر.