«حسين بن ابي‏العلاء» گفت: «روزي نزد جعفر بن محمد نشسته بودم. مردي نزد ايشان آمد و از بدخلقي و بي‏ادبي‏هاي همسرش نزد حضرت شکايت کرد. جعفر بن محمد فرمود: «او را نزد من بياور تا رفع مرافعه کنم.» چون آن زن آمد، حضرت به او فرمود: «مگر شوهرت چه عيبي دارد که با او نمي‏سازي؟» ناگاه زن شروع کرد به نفرين کردن شوهرش و بد گفتن از او. جعفر بن محمد فرمود: «اگر به اين حال بماني و به اين رويه ادامه دهي بيش از سه روز زنده نخواهي ماند.» گفت: «باکي ندارم، زيرا نمي‏خواهم حتي روي او را ببينم.» حضرت به آن مرد فرمود: «دست زنت را بگير و برو، همانا نخواهد بود مابين تو و او مگر سه روز.» چون روز سوم رسيد آن مرد خدمت حضرت مشرف شد. حضرت پرسيد: «زنت چه کرد؟» گفت: «به خدا سوگند همين الان او را دفن کردم!» [ صفحه 92] پس حضرت فرمود: «او زني بود تعدي کننده و بداخلاق و از همين رو حق تعالي عمر او را قطع کرد و شوهرش را از او راحت نمود.» [1] . [ صفحه 93]

[1] منتهي الامال، ج 2، ص 265.