يکي از جاسوسان دروغگو، براي منصور دوانيقي پيغام داد که: «جعفر بن محمد قصد شورش دارد و پنهاني بر ضد حکومت توطئه ميکند.»
منصور که براي قتل امام عليهالسلام به دنبال بهانه بود، فورا حضرت را احضار کرد و همين که نظر نحسش بر امام عليهالسلام افتاد، فرياد زد: «به خدا قسم تو را ميکشم و خداوند مرا بکشد اگر هم اکنون تو را به قتل نرسانم!»
امام عليهالسلام با آرامش و ملايمت فرمود: «سعايت و سخنچيني دشمنان ما را نپذير و اگر آنان سخناني در مورد ما گفتهاند آنان را حاضر کن تا دروغ آنان ثابت شود.»
منصور شخص جاسوس را احضار کرد و گفت: «آيا حاضري براي گفتههاي خود سوگند ياد کني؟»
آن سخنچين گفت: «آري» و شروع کرد به قسمهاي دروغين.
امام عليهالسلام فرمود: «اين گونه قسمها اثري نميکند. آيا اجازه دارم که من او را قسم دهم.»
[ صفحه 83]
منصور جواب داد: «مانعي ندارد.»
امام عليهالسلام فرمود: «اي مرد! در قسم خود اين گونه بگو:
«برئت من حول الله و قوته و التجأت الي حولي و قوتي لقد فعل جعفر الصادق کذا و کذا».
«از رحمت و قدرت خدا مبري باشم و به خود متکي باشم اگر دروغ گفته باشم.»
آن شخص بدبخت همين که اين جمله را به عنوان سوگند، ياد کرد در دم هلاک شد و به صورت بر خاک افتاد.
خليفهي ستمگر و حاضران چون اين بديدند حضرت را بسيار احترام کردند و چون از علت اين گونه قسم سؤال کردند حضرت فرمود:
«اگر در قسم، خداوند را با نامهايي مثل رحمان و رحيم سوگند دهند پروردگار عالم از روي ترحم آنان را گرفتار نميسازد.» [1] .
[ صفحه 84]
|