«سدير صيرفي» يکي از اصحاب امام صادق عليهالسلام ميگويد:
«بر جعفر بن محمد وارد شدم و گفتم: «آقا! چرا در خانه نشستهايد؟»
فرمود: «اي سدير! مگر چه شده؟»
گفتم: «با اين همه دوستان و شيعيان و ياراني که داري چرا قيام نميفرمايي؟ به خدا سوگند اگر جدت اميرمؤمنان مانند تو ياوران فراواني ميداشت نميگذاشت حق او را غصب کنند.»
فرمود: «فکر ميکني چه تعداد يار و ياور دارم؟»
گفتم: «يکصد هزار نفر».
فرمود: «يکصد هزار نفر؟!»
گفتم: «بلکه دويست هزار نفر.»
فرمود: «دويست هزار نفر؟!»
گفتم: «آري و شايد نيمي از جهان.»
حضرت پس از مدتي سکوت و به دنبال اين گفتگو فرمود: «آيا مايلي با من به «ينبع» - مزرعهاي در نزديک مدينه - برويم.»
[ صفحه 69]
گفتم: «آمادهام» و آنگاه با هم حرکت کرديم. در آنجا امام گلهي کوچک بزغالهاي را ديد و فرمود: «اي سدير! سوگند به خدا اگر شيعيانم به اندازهي تعداد اين بزغالهها بودند ما بر جاي نمينشستيم و قيام ميکرديم.» [1] .
[ صفحه 70]
|