روزي يکي از پرورش يافتگان محضر امام صادق عليهالسلام به نام «مفضل بن عمر جعفي» وارد مسجد حضرت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم شد. ديد مردي به نام «ابن ابيالعوجاء» که از دانشمندان مادي آن زمان بود در مسجد نشسته است و جمعي اطراف او را گرفتهاند و براي آنان سخن ميگويد. او نيز در ميان ايشان نشست و به سخنان او گوش فرا داد. ابن ابيالعوجاء منکر خدا بود و حاصل گفتار او انکار صانع حکيم و خالق توانا و رسالت حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم بود.
مفضل ميگويد:
«من از شدت غضب و خشم نتوانستم خود را مهار کنم، پس فرياد برآوردم: «اي دشمن خدا! تو با اين کلمات، کافر گشتي و پروردگاري را انکار ميکردي که تو را به بهترين شکل آفريده و مراحل گوناگوني را براي تو سپري نموده است تا به اين سنين از عمر رسيدهاي. اگر دربارهي خلقت خويش انديشه نمايي و عقل خود را به داوري فراخواني، نشانههاي خالق دانا و توانا و آثار حکمت او را در آفرينش خود مشاهده ميکني.»
[ صفحه 44]
ابن ابيالعوجاء به من گفت: «تو اگر اهل منطق و استدلال ميباشي با تو سخن ميگويم و اگر توانستي مدعاي خود را به اثبات برساني از تو پيروي ميکنم و اگر اهل دليل و برهان نيستي با تو سخن نميگويم.»
ابن ابيالعوجاء افزود: «اگر تو از ياران جعفر بن محمد هستي او اين گونه با ما برخورد نميکند و به مانند برهان تو با ما جدل نميکند. هر آيينه او بيشتر از آنچه که تو اکنون شنيدي از سخنان ما شنيده، ولي هيچ گاه به ما ناسزا نگفته، و در جواب دادن به ما زياده روي نکرده است. همانا او شخصيتي بردبار و متين و انديشمند و ثابت قدم است. از او هيچ گاه خشونت و عجله و سبکسري سر نميزند.» [1] .
در ابتدا سخنان ما را کاملا گوش ميکند و به خوبي درصدد شناخت استدلال و دليل ما برميآيد تا ما هر چه نظر داريم ميگوييم و آن چنان به گفتار ما گوش فرا ميدهد که گمان ميکنيم سخن ما براي او، اثبات و قطعي شده است سپس با کلامي ساده و کوتاه به طوري حجت را بر ما تمام ميکند و بهانه را از دست ما ميگيرد که قادر به جواب وي نيستيم. اگر تو از اصحاب او ميباشي به مانند او با ما سخن بگو.» [2] .
[ صفحه 45]
|