مردي به حج مشرف شده بود، پس از مراجعت به مدينه در مکاني خوابيد. هنگامي که بيدار شد گمان کرد که کيسهي پولش را دزديدهاند. به جستجوي آن پرداخت. امام صادق عليهالسلام را در آن محل مشغول نماز ديد ولي آن حضرت را نشناخت و چون شخص ديگري در آنجا حاضر نبود لذا رو به حضرت کرد و گفت: «تو هميان مرا دزديدهاي؟»
حضرت فرمود: «چقدر پول در آن بوده است؟»
آن مرد گفت: «هزار دينار.»
حضرت فورا به منزل رفت و هزار دينار براي آن مرد آورد و با کمال احترام به او داد.
مرد چون به منزلش رسيد، کيسهي پولش را در لابهلاي اثاثيهي سفر پيدا کرد. سريعا خدمت حضرت برگشت و عذرخواهي کرد و هزار دينار را پس داد.
حضرت از پس گرفتن پولها امتناع ورزيد و فرمود: «چيزي که از دستم خارج شود ديگر آن را باز پس نميگيرم.»
آن مرد از اطرافيان پرسيد: «ايشان کيستند؟»
[ صفحه 39]
گفتند: «او جعفر بن محمد الصادق است.»
گفت: «به راستي که اين گونه اشخاص سزاوار چنين اخلاق و روش پسنديدهاي ميباشند. [1] .
[ صفحه 40]
|