حضرت امام صادق عليه‏السلام به عبدالله بن جندب فرموده است: با کساني که از تو بالاترند ستيزه نکن و کساني را که از تو پايين‏ترند مورد استهزاء و تمسخر قرار نده. عبدالله ابي‏ليلي روايت مي‏کند که روزي ابوجعفر دوانيقي مرا خواست و چون به مجلس او حاضر شدم گفت: تعجيل کنيد و امام جعفر را نزد من حاضر کنيد. خدا مرا بکشد اگر من او را نکشم. خدا زمين را از خون من آب دهد، اگر من زمين را از خون وي آب ندهم. پس از صاحب پرسيدم که او چه کسي را مي‏خواهد. گفت: جعفر بن محمد را، در حال گفتگو بوديم که جماعتي آن حضرت را احضار کردند و پيش از آن که پرده بردارند، آن حضرت را ديدم که لب مبارک مي‏جنبانيد و چون ابوجعفر دوانيقي به او نگاه کرد، گفت: مرحبا يابن عمي يابن رسول‏الله و او را با کمال عزت و احترام در پهلوي خود نشانيد و گفت: طعام حاضر کنيد. من ديدم ابوجعفر خود لقمه در دهان آن حضرت مي‏گذاشت و بعد از ساعتي حضرت از آن مجلس برخاست و بيرون آمد. [ صفحه 137] من گفتم: اي حضرت، فداي تو گردم، تو محبت مرا نسبت به خود مي‏داني. اين دوانيقي قصد کشتن تو را داشت و چون شما وارد شديد، لب مبارک مي‏جنبيد، شک ندارم که دعا مي‏خوانديد، اگر صلاح مي‏دانيد آن دعا را به من تعليم دهيد تا چون نزد ايشان بروم آن دعا را بخوانم که به صحبت ايشان مبتلا گشته‏ام. حضرت فرمود: آن دعا اين است: ما شاءالله ما شاءالله لا يصرف السوء الا لله ما شاءالله ما شاءالله کل نعمة فمن الله ما شاءالله لا حول و لاقوة الا با الله. [ صفحه 138]