حضرت امام صادق عليهالسلام فرمود: آدمي که از ذلت و حقارت کوچکي احساس ناراحتي و اندوه ميکند و همين جزع و بيقراري، او را به ذلت بزرگتري گرفتار مينمايد.
ابوبصير روايت ميکند که روزي حضرت امام جعفر صادق عليهالسلام به من فرمود: اي ابابصير! آن چه به تو ميگويم به کسي نگو و اين سخن را کتمان کن تا روزي که اين امر وقوع يابد.
گفتم: يابن رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم مطيع و فرمانبردارم به هر چه شما امر بفرمائيد. فرمود: که معلي بن حنينس به سبب داوود بن علي به درجه عالي ميرسد که بدون آن معلي را چنين درجهاي ميسر نميشود. گفتم: يابن رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم از داوود چه کاري سر ميزند که موجب درجه معلي ميگردد.
فرمود: که به زودي داوود والي مدينه شود و معلي را به هم صحبتي خود ميطلبد و بعد از آن به قتلش رسانده و بدنش را سلب [1] ميکند. گفتم: يابن رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم اين قضيه کي وقوع مييابد؟
فرمود: در سال آينده واقع خواهد شد. ابوبصير ميگويد:
[ صفحه 129]
چون يک سال از اين سخن گذشت، داوود والي مدينه شد و معلي را طلب نمود و گفت: مرا از اصحاب ابوعبدالله جعفر بن محمد عليهالسلام خبر بده و اسامي ايشان را بر ورقه بنويس. معلي گفت: به خدا من از ايشان خبري ندارم و مطلقا از احوال ايشان مطلع نيستم.
داوود گفت: از ايشان بيخبر نيستي ولي از من پنهان ميکني. مطمئن باش اگر از همه اخبار و کيفيت حال ايشان به من اطلاع ندهي تو را به قتل ميرسانم.
معلي گفت: مرا به قتل و کشتن تهديد ميکني؟ به خدا که از کشته شدن باک ندارم و اگر بر تمامي احوال ايشان مطلع باشم به تو خبر نميدهم. داوود غلامان خود را به قتل آن نيکو اعتقاد و پاکيزه نهاد دستور داد و بعد از قتل بدنش را سلب نمود.
[ صفحه 130]
|