حرکت امام حسين «ع» که بصورت امتناع از بيعت با يزيد و هجرت به مکه و از آنجا بهکربلا بود، حرکتي الهام گرفته از قرآن و سنت پيامبر «ص» و بر اساس عمل به تکليف در برابر حکومت جور و ولايت فسق و براي مبارزه با بدعتها و مقابله با اعاده جاهليت بود (-اهداف نهضت عاشورا).اين از مجموعه سخنان و خطبههاي آن حضرت و ماهيت قيام وي و عملکرد امويان روشن است و چون مبتني بر اصل «ولايت صالحان» و فلسفه سياسي ناب اسلام بود و آن حضرت، صرفا براي قيام به وظايف امامت و نهي از منکر و احياي سيره پيامبر «ص» دست به آن حرکت زد، حرکت او يک «نهضت مکتبي» تلقيميشود.اما هواداران بني اميه، چه در آن زمان و چه قرنهاي بعد و حتي عصر حاضر، کوشيدهاند که حرکت آن حضرت را نوعي شورش، آشوب، فتنهانگيزي، ايجاد تفرقه در امت و تمرد از خلافت معرفي کنند و در کشتن او، حق را به جانب يزيد بدهند که يک شورشگر بر ضد خلافت مرکزي را کشته است.در اين مورد، به احاديثي هم استناد ميکنند که رسول خدا «ص» به کشتن کسي که يکپارچگي امت را به هم زند فرمان داده است و ميگويند: «قتل الحسين بسيف جده».در حالي که حديث، بر فرض صحت مخصوص جايي است که حکومتي اسلامي و حاکمي متعهد و عادل باشد و کسي يا کساني بخواهند بر ضد آن آشوب و فتنهگري کنند.اما نه حکومت امويان مشروع بود، نهبيعت مردم آزادانه و به اختيار بود، نه حکام، به دين و عدل رفتار ميکردند و نه از ارتکاب فسق و فجور و محرمات پروا داشتند و نه مال و جان و نواميس مسلمانان پاک، از تعرض و ستم يزيد و عمال او مصون بود.بنابراين جهاد بر ضد چنين حکومتي، تکليف ديني امام حسين «ع» بود.
گر چه امام ميدانست که در آن شرايط، به پيروزي نظامي سريع دست نمييابد، اما باز چنان نبود که بيفکر و برنامه و بدون نقشه خود را به کشتن دهد.نتايج مقطعي و دراز مدت آن حرکت خونين در آگاهانيدن مردم و افشاي چهره ظلم و ايجاد انگيزه مبارزه درمردم و حفظ دين از نابودي و بالاتر از همه «عمل به وظيفه» آن حضرت را به قيام واداشت و اينها براي آن امام، «فتح» به شمار ميرفت، هر چند خون خود و يارانش در اين راه، ريخته ميشد.چون ميدانست که به هر تقدير او را خواهند کشت، براي نحوه شهادت برنامه ريزي کرد تا به مؤثرترين صورت و الهام بخشترين شکل در آيد.در واقع، سلاح او «شهادت» بود و در استراتژي او «خون»، بر «شمشير» پيروز شد.
|