از نيروهاي خبيث‏ سپاه عمر سعد که در کربلا حضور داشت.در پيشاپيش نيروهاي‏ کوفه بود، به اين اميد که سر امام حسين‏ «ع‏» را به دست آورد و نزد ابن زياد، مقام يابد.در گفتگويي با امام، به آن حضرت جسارت کرد و سيد الشهدا «ع‏» او را نفرين کرد و فرمود: «اللهم حزه الي النار».او خشمگين شد و خواست که به سوي امام اسب بتازد.هنگام ‏پرش از نهر، پايش در رکاب ماند و بدنش از اسب آويخته شد.مسروق از اين صحنه‏ مرعوب شد و خود را از ميدان نبرد کنار کشيد.علت را که پرسيدند، به اين معجزه اشاره‏ کرد و گفت: «رايت من اهل هذا البيت‏شيئا لا اقاتلهم ابدا».از اين دودمان چيزي ديدم که ‏هرگز با آنان نخواهم جنگيد. در برخي نقلها آمده است که اسبش او را آنقدر به سنگها و درختها کشيد و کوبيد تا مرد. [1] .

[1] عبرات المصطفين، ج 2، ص 26، موسوعة العتبات المقدسة، ج 8 ص 63.