کتل، علم بزرگي است که در دسته‏هاي عزاداري حرکت مي‏دهند، توغ، علمي که ‏قسمت فوقاني آن را پيراهن بي‏آستين مانندي بپوشند، همانند تکيه و متکايي که بر چوب ‏نصب شده باشد و همراه با علامت و بيرق در مراسم عزاداري حرکت دهند، علم و کتل راه انداختن، کتل بستن، يعني دسته‏هاي عزاداري با علم و کتل برپا کنند و بگردانند.به‏ علامت و اسباني هم که به هيئت و شکل مخصوصي در روزهاي عزا حرکت دهند، علم و کتل مي‏گويند. [1] «تکيه‏هاي مشهور در گذشته، کتل مي‏بستند.يعني پسر بچه دو سه ساله‏اي ‏را در حالي که غرق در جواهرات و طلاجات مي‏کردند، بر اسب زينت کرده‏اي مي‏نشاندند و عده‏اي از جوانان قوي هيکل و بزن بهادر را با شمشير و قداره به منظور حفاظت در اطراف آن مي‏گماردند و ادعا داشتند که هيچ کس نمي‏تواند کودکي را با اين همه طلا وجواهر از جمع عزاداران ما بيرون ببرد و اين را نشانه برتري و قدرتمندي دسته و تکيه ‏محله خود مي‏دانستند.عده‏اي از مردم براي سلامتي پسر دو سه ساله خود، نذر مي‏کردند که او را کتل کنند...» [2] اين نيز تعريف ديگري از کتل است، متفاوت با معناي نخست، باز هم‏ دريغ و افسوس، از پرداختن به شکلها و ظواهر و غفلت از محتواي عاشورا و روح کربلا!

[1] لغت‏نامه، دهخدا. [2] تاريخ تکايا و عزاداري قم، ص 214.