از شهداي والاقدر کربلاست، که ايماني راسخ و شجاعتي فراوان داشت و از هواداران‏سرسخت اهل بيت‏ «ع‏» بود.شب عاشورا وقتي سيد الشهدا «ع‏» از افراد خواست که ازتاريکي استفاده کرده متفرق شوند، ياران برخاستند و هر يک سخناني گفتند.از جمله‏ سعيد بن عبدالله ايستاد و گفت: نه به خدا قسم، تو را وا نمي‏گذاريم تا خداوند بداند که مادر نبود رسول خدا «ص‏» حق او و ذريه‏اش را مراعات کرديم.به خدا سوگند، اگر بدانم که‏ کشته مي‏شوم، سپس زنده مي‏شوم، آنگاه سوزانده مي‏شوم و هفتاد بار با من چنين مي‏کنند، باز هم از تو جدا نمي‏شوم تا در راه تو فدا شوم.چگونه چنين کنم، با آنکه بيش از يکبار کشته شدن نيست و پس از آن کرامت ابدي و بي پايان است. [1] اين نشان دهنده عمق ايمان ‏و اخلاص او در راه ياري حق و عترت است.او و همراهش هاني به هاني، آخرين ‏سفيراني بودند که امام حسين‏ «ع‏» نامه‏اي خطاب به مردم کوفه نوشت و به دست آنان ‏سپرد.در آخر همين نامه، جمله معروف امام درباره‏ «وظيفه پيشوا» آمده است که: «... فلعمري ما الامام الا العامل بالکتاب...». [2] . نيز يکي از فرستادگاني بود که نامه‏هاي کوفيان را خدمت امام حسين‏ «ع‏» آورده بود. وي از انقلابيون پر شور کوفه به حساب مي‏آمد.در نهضت مسلم بن عقيل هم فعال بود و نامه مسلم را به مکه رساند و از مکه همراه امام به کوفه آمد تا در روز حماسه بزرگ‏ عاشورا، جان را فداي رهبرش سازد.هنگام ظهر عاشورا در مقابل امام حسين‏ «ع‏» ايستاد تاآن حضرت نمازش را بخواند.او آنقدر تير خورد که بر زمين افتاد و جان باخت.در پيکراو غير از زخم شمشيرها و نيزه‏ها، سيزده تير يافتند. [3] نامش در زيارت ناحيه مقدسه، همراه با جملاتي که شب عاشورا در برابر امام حسين‏ «ع‏» گفت و ثنا و دعايي که حضرت‏ حجت در اين زيارت براي او دارد، آمده است. [4] .

[1] اعيان الشيعه، ج 7، ص 241. [2] مقتل الحسين، مقرم، ص 165. [3] بحار الانوار، ج 45، ص 21. [4] همان، ص 70.