اول - استشهاد اوست‏ به اين آيه در عصمت امير المؤمنين عليه السلام وقتي که عمره همدانيه نزد او آمده و از حال امير المؤمنين بعد از شهادت آن حضرت سئوال کرد. طحاوي در کتاب «مشکل - الآثار» گفته است: قالت عمرة الهمدانية: اتيت ام سلمة فسلمت عليها فقالت: من انت؟ فقلت: عمرة الهمدانية. فقالت عمرة: يا ام المؤمنين اخبريني عن هذا الرجل الذي قتل بين اظهرنا فمحب و مبغض - تريد علي بن ابيطالب - قالت ام سلمة: اتحبينه ام تبغضينه؟ قالت: ما احبه و لا ابغضه... قالت: فانزل الله هذه الآية «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا» و ما في البيت الا جبريل و رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و علي و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم السلام، فقلت: يا رسول الله انا من اهل البيت؟ فقال: ان لک عند الله خيرا، فوددت انه قال: نعم، فکان احب الي مما تطلع الشمس و تغرب. عمره همدانيه گويد: «من بر ام سلمه وارد شدم و سلام کردم. گفت: که هستي؟ گفتم: من عمره همدانيه هستم اي ام المؤمنين، مرا از حالات اين مردي که در ميان ما او را کشتند (مقصود علي بن ابيطالب است) آگاه کن چون بعضي از مردم دوستدار او هستند و بعضي دشمن او هستند و بغض او را در دل دارند. ام سلمه گفت: تو آيا او را دوست مي‏داري يا دشمن؟ گفتم: نه دوست دارم و نه دشمن. (ام سلمه در اينجا مطالبي را بيان کرد که در کتاب نوشته شده و جايش را خالي گذارده‏اند) گفت: پس در آن وقت‏ خدا اين آيه را فرستاد که: خدا فقط اراده کرده است‏ شما خانواده رسالت را از هر زشتي و پليدي پاک نموده و از هر عيب و علتي مصون دارد. من عرض کردم: يا رسول الله من هم از اهل بيت هستم؟ حضرت فرمود: تو در نزد خدا صاحب درجه‏اي هستي. سوگند به خدا دوست داشتم که پيغمبرجواب مرا بله بدهد و مرا از اهل بيت قرار دهد، اگر چنين مي‏گفت‏ براي من از تمام روي زمين و جاهائي که آفتاب بر آن مي‏تابد بهتر بود». دوم - استشهاد اوست‏ به اين آيه در عصمت امام حسين در وقتي که خبر شهادت آن حضرت را آوردند. در «مسند» احمد حنبل با سلسله سند خود روايت مي‏کند از عبد الحميد بن مهران از سهل قال: قالت ام سلمة زوجة النبي صلي الله عليه و آله و سلم حين جاء نعي الحسين بن علي عليهما السلام لعنت اهل العراق فقالت: قتلوه قتلهم الله، غروه و اذلوه لعنهم الله، فاني رايت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و قد جاءته فاطمة غدية ببرمة قد صنعت فيها عصيدة تحملها في طبق لها حتي وضعتها بين يديه - الي ان قالت - فاجتذب کساء من تحتي خيبريا کان بساطا لنا علي منامة في المدينة فلفه رسول الله و اخذ طرفي الکساء و الوي بيده الي ربه عز و جل و قال: اللهم هؤلاء اهل بيتي، اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. سهل مي‏گويد: «چون خبر شهادت حضرت سيد الشهداء عليه السلام به مدينه رسيد، ام سلمه مردم عراق را لعنت کرد و گفت: کشتند فرزند پيغمبر را خدا بکشد آنها را، او را فريفتند و ذليل کردند خدا آنها را لعنت کند. من در وقتي که فاطمه عليها السلام حريره در ديگ سنگي پخته و در طبقي نهاده صبحانه براي پيغمبر آورده بود و در مقابل آن حضرت نهاد، ديدم که رسول خدا پنج تن را با هم مجتمع نموده - و داستان کساء را بيان مي‏کند و بعد مي‏گويد - کسائي که فراش من بود و خيبري بود از زير پاي من کشيد همان کسائي که فراش ما در مدينه در وقت‏ خوابيدن بود، آنگاه آن را پيچيد و دو طرف آن را گرفت و بر سر آنان قرار داد و با دست‏ خود به سوي خدا اشاره‏اي نمود و در دعا گفت: بار پروردگارا ايشان اهل بيت من هستند آنها را از هر عيبي مصون بدار و هر قذارت و کدورتي را از آنان برطرف گردان‏».