باري تمام اين احاديث و رواياتي که ذکر شد همه و همه در منقبت‏ شيعيان امير المؤمنين عليه السلام از رسول خدا روايت‏ شده است که بزرگان از ائمه سنت و جماعت آنها را در کتابهاي خود که در تفسير و حديث و سيره و تاريخ و تراجم و غيرها نوشته‏اند ثبت و ضبط نموده‏اند و علماي شيعه نيز بسياري از آنها را در کتابهاي خود آورده‏اند. ليکن چون منظور ما اثبات تشيع اصحاب بزرگ رسول - خدا و مناقب شيعيان علي بن ابيطالب به اعتراف سني مذهبان بود، لذا غالبا از کتب خود آنها نقل کرديم. از اين روايات استفاده مي‏شود که در زمان خود حضرت رسول، امير المؤمنين عليه السلام شيعياني داشتند که در روش و سلوک به آن حضرت تاسي مي‏جستند، در عبادت و صدق و استقامت و جهاد و ايثار و فداکاري در راه اسلام و عشق و جذبه به سوي مقام لقاء خدا و زهد و نسک و اطاعت و تسليم مطلق در برابر آيات قرآن و اوامر و نواهي رسول خدا و عدم اعتراض و ترديد در کارها و سخنان رسول - خدا و ساير افعال حسنه و شيم پسنديده. و آنها در دنبال رويه امير المؤمنين عليه السلام از حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم از آن حضرت پيروي مي‏کردند، به خلاف بعضي از افراد ديگر که آنها تسليم محض نبودند گاه و بيگاه بر آن حضرت خورده مي‏گرفتند، و احيانا اوامري تند و خشن نيز مي‏نمودند، و در نبوت آن حضرت در مواقع خطر شک و ترديد مي‏کردند، و آيات قرآن را طبق سليقه خود تفسير و تاويل نموده و کلام رسول - خدا را مانند سخنان عادي قابل صحت و فساد مي‏دانستند، و چه بسا در بسياري از امور نظريه شخصي خود را پر ارج‏تر و عالي‏تر از راي رسول خدا تصور مي‏کردند، و چه بسا بر راي خود ثابت و براي اجراي آن در مقابل راي رسول خدا پافشاري و سماجت مي‏نمودند، و پيغمبر را اذيت و آزار مي‏نمودند، و در کارهاي شخصي آن حضرت بدون اذن آن حضرت مداخله مي‏کردند، و صريحا در بسياري از مواقع حساس بر خلاف امر آن حضرت رفتار مي‏کردند، و از شرايط ادب خارج مي‏شدند، در محضر آن حضرت با هم دعوا نموده، و گاهي اوقات با خود حضرت مجادله و مخاصمه مي‏نمودند، و مي‏خواستند با منطق خود او را محکوم کنند. در حضور آن حضرت صدا بلند کرده فرياد مي‏زدند و در عين حال با بسياري از افراد عامي و طبقه متوسط ربط و ارتباط داشته و آنها را به تبعيت از خود وا مي‏داشتند، و هر وقت از رسول خدا سخني راجع به فضيلت اهل بيت و امير المؤمنين عليهم السلام مي‏شنيدند خشمگين شده گره در ابرو مي‏کردند، و مناقب رسول خدا را درباره آنها و درباره شيعيان آنها حمل بر حميت قومي و رابطه خويشاوندي مي‏نمودند، و ناشي از احساسات مادي و عواطف ظاهري و احيانا سودجوئي مي‏دانستند، بالاخص آنکه مي‏ديدند امير المؤمنين عليه السلام در هيچ لحظه از رسول خدا جدا نمي‏شود، و در مشکلات و شدائد، در ابتلائات و سختي‏هاي مادي و جنگها يگانه يار و حامي فداکار رسول خداست، و رسول خدا او را برادر و وزير و وصي و خليفه و ولي و سرپرست و صاحب اختيار همه مسلمانان معرفي فرموده، و آيات قرآنيه مرتبا درباره او نازل مي‏شود و پيامبر براي مرم بيان مي‏فرمايد کما آنکه در روايت از رسول اکرم آمده است که فرمود: ما من آية نزلت في القرآن فيها يا ايها الذين آمنوا الا و علي راسها و اميرها. [1] . «هيچ آيه‏اي در قرآن نازل نشده است که در آن يا ايها الذين آمنوا باشد مگر آنکه علي بن ابيطالب راس آيه و امير آن آيه است‏». و حضرت رسول الله در تمام مدت نبوت خود از مقامات معنوي و درجات روحي و نتائج اخروي آن حضرت بيان مي‏فرمودند. اين بود که حقد و حسادت در سينه افرادي که نمي‏توانستند ببينند بالا مي‏کشيد، و بالنتيجه داعي خودپرستي و شخصيت طلبي آنها را وا مي‏داشت که از امير المؤمنين دوري کنند و به او با نظر کوچکي بنگرند.

[1] «حلية الاولياء» ج 1 ص 64، و «ذخائر العقبي‏» ص 89 از احمد حنبل در «مناقب‏» آورده است.