ديگر اخباري است که دلالت دارد بر آنکه خداوند نبوت را در محمد و وصايت را در علي قرار داده است مثل حديثي که در «ينابيع المودة» ص 256 وارد است: عثمان رفعه: خلقت انا و علي من نور واحد قبل ان يخلق الله آدم باربعة آلاف عام فلما خلق الله آدم رکب ذلک النور في صلبه فلم يزل شيئا واحدا حتي افترقنا في صلب عبدالمطلب، ففي النبوة و في علي الوصية. «عثمان گويد که: رسول خدا فرمود: من و علي از نور واحدي آفريده شده‏ايم قبل از چهار هزار سال که خداوند آدم را بيافريند. چون خدا آدم را آفريد آن نور را در صلب آدم قرار داد و پيوسته همين طور آن نور در اصلاب آباء واحد بود تا در صلب عبدالمطلب به دو نيمه گشت، پس نبوت در من قرار گرفت و وصايت در علي واقع شد». و نيز در همين صفحه گويد: عن علي عليه‏السلام قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم: يا علي خلقني الله و خلقک من نوره، فلما خلق آدم عليه‏السلام اودع ذلک النور في صلبه فلم- نزل انا و انت‏شيئا واحدا، ثم افترقنا في صلب عبدالمطلب، ففي النبوة و الرسالة، و فيک الوصية و الامامة. «اميرالمؤمنين عليه‏السلام گويد که: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: اي علي خداوند مرا و تو را از نور خود آفريد و چون آدم را بيافريد آن نور را در صلب او به وديعت نهاد، و من و تو دائما نور واحدي بوديم تا در صلب عبدالمطلب جدا شديم، و نبوت و رسالت در من و وصايت و امامت در تو قرار گرفت». و نيز در «شرح نهج‏البلاغة» ابن‏ابي‏الحديد [1] ج 2 ص 450 گويد: الحديث الرابع عشر: قال صلي الله عليه و آله و سلم: کنت انا و علي نورا بين يدي الله عزوجل قبل ان يخلق آدم باربعة عشر الف عام فلما خلق آدم قسم ذلک فيه و جعله جزئين فجزء انا و جزء علي. «حضرت رسول فرمودند: که من و علي نور واحدي بوديم در نزد خداي [ صفحه 237] عزوجل قبل از چهارده هزار سال که خداوند آدم ابوالبشر را بيافريند، و چون آدم را آفريد آن نور را قسمت کرد و آن را دو جزء نمود جزئي را من و جزئي را علي قرار داد». و سپس گويد: اين حديث را احمد بن حنبل در «مسند» خود روايت نموده است و نيز در کتاب «الفضائل لعلي» روايت کرده است. و صاحب «الفردوس» نيز اين روايت را ذکر کرده و در آن جمله‏اي را زياده نقل نموده است و گويد: ثم انتقلنا حتي صرنا في عبدالمطلب، فکان لي النبوة و لعلي الوصية. و ديگر سلسله اخباري است که مفادش آن است که جبرائيل به پيغمبر خبر وصايت اميرالمؤمنين را داده است، مانند آن که: موفق بن احمد خوارزمي در «مناقب» ص 223 در فصل نوزدهم از محمد بن احمد بن شاذان و محمد بن علي بن فضل الزيات از علي بن بديع الماجشوني از اسماعيل بن ابان وراق از غياث بن ابراهيم از حضرت جعفر بن محمد از پدرش از علي بن الحسين از پدرش عليهم‏السلام روايت نموده است که: قال: قال رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم نزل علي جبرئيل عليه‏السلام صبيحة يوم فرحا مسرورا مستبشرا، فقلت: حبيبي مالي اراک فرحا مستبشرا؟ فقال: يا محمد و کيف لا اکون فرحا مستبشرا و قد قرت عيني بما اکرم الله اخاک و وصيک و امام امتک علي بن ابيطالب عليه‏السلام. فقلت: و بم اکرم الله اخي و وصيي و امام امتي؟ قال: باهي الله بعبادته البارحة ملائکته و حملة عرشه و قال: ملائکتي انظروا الي حجتي في ارضي علي عبادي بعد نبيي محمد فقد عفر خده بالتراب تواضعا لعظمتي، اشهدکم انه امام خلقي و مولي بريتي. «حضرت سيد الشهداء عليه‏السلام از رسول خدا روايت کرده‏اند که آن حضرت فرمود: جبرائيل در صبح روزي بر من نازل شد و بسيار مسرور و خوشحال و با چهره گشوده پر بشارت بود، گفتم: اي حبيب من چه اتفاق رخ داده که تا اين حد تو را خوشحال و پر بشارت مي‏نگرم؟ گفت: اي محمد! چگونه من مسرور و خوشحال نباشم در حاليکه چشمان من به مواهبي که خدا به برادرت و وصيت و پيشواي امتت علي بن ابيطالب عليه‏السلام عنايت فرموده است تازه و روشن گرديده است. من گفتم: به چه سببي خداوند برادر من و وصي من و امام امت مرا گرامي داشته و او را بدين [ صفحه 238] مواهب بزرگ شمرده است؟ گفت: به عبادتهائي که ديشب بجاي آورد. خداوند بر فرشتگان و حاملين عرش خود فخر نمود و فرمود: اي ملائکه من بنگريد به حجت من در روي زمين من بر بندگان من بعد از پيمبر من محمد، ببينيد چگونه گونه‏هاي خود را به پاس عظمت و جلال من به روي خاک مي‏سايد! من شما را گواه مي‏گيرم که او پيشواي آفريدگان من است و سيد و سالار همگي مردمان». و اين حديث شريف را قندوزي حنفي در «ينابيع المودة» در ص 79 و ص 127 از خوارزمي از غياث بن ابراهيم با همان سند سابق با مختصر اختلافي در لفظ نقل کرده است.

[1] طبع مصر سنه 1329.