اما اولواالامر مسلما منصب تشريع را ندارند [1] و مانند رسول خدا مفصل و مشرع احکام اجماليه قرآن نيستند بلکه ميان مسلمين مبين احکام و مبلغ آيات، طبق تشريع رسول خدا خواهند بود، و نيز در امور مسلمين داراي راي و نظر بوده و در قضاء و مرافعات و ساير جهات اجتماع که احتياج به رأي رئيس براي تنظيم امور و دفع مشکلات و خطرات وارده و جلب منافع عامه دارد مردم بايد از آنها پيروي کنند و اطاعت آنها از اين جنبه در رديف اطاعت رسول خدا از اين جنبه مي‏باشد و لذا اين دو اطاعت را با يک لفظ «اطيعوا» بيان فرموده و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم. و بنابراين [ صفحه 15] فقط اطاعت آنها در اين ناحيه مي‏باشد به خلاف اطاعت از رسول خدا که هم در اين ناحيه و هم در ناحيه تشريع احکام جزئيه و مفصلات مسائل است، دليل بر اين مدعا آن که بلافاصله قرآن مي‏گويد: فان تنازعتم في شي‏ء فردوه الي الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و اليوم الآخر. در منازعات و مشاجراتي که بين مسلمين اتفاق مي‏افتد آنها بايد به کتاب خدا و سنت رسول خدا رجوع کنند و از آن اصول، مشاجره را فيصله دهند. و اگر اولوا الامر منصب تشريع را داشتند مي‏بايست عند المرافعه مؤمنين را به حکم مشرع آنان ارجاع داد در حالي که به اولي الامر ارجاع داده نشده است. براي توضيح اين معني مي‏گوئيم: افرادي که مورد خطاب اين آيه هستند مؤمنين‏اند چون در صدر آيه مي‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا» و مسلما نزاع آنها با غير اولي الامر است؛ چه بعد از فرض وجوب اطاعت اولي الامر ديگر نزاع با خود آنها معني ندارد و ارجاع به خدا و رسول خدا براي رفع نزاع معني ندارد. [2] و نيز اين نزاع در اموري که راجع به رأي و اوامر شخصيه باشد نيست بلکه راجع به حکم خدا در قضيه مورد نزاع است به دليل آنکه در آيات بعد مذمت مي‏کند افرادي را که به حکم طاغوت رضا داده و آن را مرجع خود گرفته‏اند و حکم خدا و رسول او را ضايع و مهمل گذاشته‏اند، بلکه مراد نزاع مسلمانان است بعضي با بعض ديگر در امور شخصيه، و در اين مسائل براي رفع اختلاف بايد مراجعه به کتاب الله و سنت رسول‏الله بنمايند، و کتاب خدا و سنت دو حجت قاطع هستند براي رفع اختلاف و فصل منازعه براي کساني که به کتاب و سنت علم دارند و قول اولواالامر نيز در فهم کتاب و سنت [ صفحه 16] حجت است؛ چون آيه شريفه اطاعت آنها را بدون قيد و شرط لازم شمرده است، و اگر آنها کتاب و سنت را تفسير و بيان کنند چون در اين کار عنوان تشريع وجود ندارد بايد از آنها پيروي نمود، و بنابراين انا [3] کشف مي‏کنيم که قول و گفتار آنان مطابق با واقع و خالي از خطا و لغزش است.

[1] در تفسير «الميزان» ج 4 ص 437 روايتي را نقل مي‏کند که شاهد بر اين مدعا است، مي‏فرمايد: و في تفسير العياشي عن عبدالله بن عجلان عن ابيجعفر عليه‏السلام في قوله: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» قال: هي في علي و في الائمة جعلهم الله مواضع الانبياء غير انهم لا يحلون شيئا و لا يحرمونه. [2] در «الميزان» ج 4 ص 437 گويد: و في الکافي باسناده عن بريد بن معاوية قال: تلا ابوجعفر عليه‏السلام: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم» فان خفتم تنازعا في الامر فارجعوه الي الله و الي الرسول و الي اولي الامر منکم. قال: کيف يامر بطاعتهم و يرخص في منازعتهم؟ انما قال ذلک للمارقين الذين قيل لهم: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول». و في تفسير العياشي عن بريد بن معاوية عن ابيجعفر عليه‏السلام (و هو رواية الکافي السابقة) و في الحديث: قال للناس يا ايها الذين آمنوا فجمع المؤمنين الي يوم القيامة اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ايانا عني خاصة «فان خفتم تنازعا في الامر فارجعوا الي الله و الي الرسول و الي اولي الامر منکم» هکذا نزلت، و کيف يامر بطاعة اولي الامر و يرخص لهم في منازعتهم؟ انما قيل ذلک للمارقين الذين قيل لهم: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم». [3] «انا»، در اصطلاح يعني پي بردن از اثر و معلول به مؤثر و علت.