مهم‏ترين و اساسي‏ترين مسئله از مسائل دين مسئله ولايت است‏يعني سرپرستي و زمامداري امور ديني از ظاهري و باطني، جسمي و روحي، دنيوي و اخروي، مادي و معنوي، عبادي و اجتماعي، که تمام اين موضوعات منطوي در امر دين بوده و رسول‏الله بر آن ولايت داشته است. مسئله ولايت روح دين است و بدون آن، دين به صورت جسدي مرده و کالبدي بي‏روح خواهد بود، مانند دين بدون پيغمبري از جانب خدا، و معالجه مريض بدون طبيب و ساختن منزلي بدون معمار و جراحي بيماري بدون استاد معالج. چون سعادت مردم در پرتو دين است، و قوام دين در پرتو حافظ و نگهبان آن و عارف به اصول و فروع آن و قيم به معارف و حقائق آن. همان طور که مردم بدون دين از جاده انسانيت خارج و فقط اسم انسان بر آنهاست، همين طور دين بدون امام از جاده مستقيم خارج و فقط اسمي از دين بر روي آن است. لذا آن مقداري که درباره ولايت از جانب رسول خدا سفارش شده است درباره هيچيک از مسائل ديني نشده است و به اندازه‏اي که آنحضرت وصيت به مقام ولايت را بزرگ شمرده و تاکيد فرموده و کرارا و مرارا تذکر داده و از مردم و اصحاب عهد و بيعت گرفته و آنان را مخاطب ساخته و گواه گرفته است در هيچ حکمي از احکام بدين مقدار بلکه به يک دهم يا يک صدم يا يک هزارم اين مقدار تاکيد وارد نشده است. با مطالعه در سيره رسول خدا و مطالعه تاريخ صحيح بدست مي‏آيد که نزد آنحضرت مسئله ولايت علي بن ابيطالب اميرالمؤمنين عليه‏السلام برابر با اصل اسلام و هم وزن با اصل نبوت و اصل قرآن است، بلکه روح نبوت و روح قرآن است. ما در اين بحث گذشته از رواياتي که از ناحيه رسول خدا راجع به ولايت اميرالمؤمنين به عناوين مختلفه بيان شده و به عبارات متفاوته وصيت شده است مانند حديث عشيره و حديث انس و حديث غدير و حديث منزلت و حديث ثقلين و حديث سفينه و غير آنها که در اين کتاب بعضي از آنها تا به حال بيان شده و بعضي ديگر بعدا بيان خواهد شد، مي‏خواهيم احاديثي را که لفظ وصيت بخصوصه در آن ذکر شده است‏بيان کنيم تا روشن شود که در چه بسياري از مواضع، رسول خدا آنحضرت را «سيد الوصيين» و «سيد الاوصياء» و «وصيي» خوانده‏اند.و نيز در مواضع بسياري که آن حضرت را به «خليفتي» که معناي جانشيني دارد معرفي کرده‏اند. [ صفحه 207]