يکي از احکام متقنه شريعت که بر اساس فطرت است همانا امر وصيت است. وصيت يعني در امور خود که راجع به امر دين و دنياست سفارش نمودن تا آنکه مهمل و عبث نماند، و همان طور که در زمان حيات به نحو احسن بود پس از مرگ نيز به نحو احسن بوده باشد. اين حکم از احکام عقلي بوده و شرع مقدس نيز امضاء نموده است، بنابراين حکم داراي سه مرحله مي‏شود: مرحله اول- حکم فطرت، و آن اينکه در فطرت و جبلت هر فردي است که مي‏خواهد امور خود را بر وفق نظريه و صلاحديد خود انجام دهد و در تمام شئون و اموري که راجع به اوست‏خود بشخصه مراقبت نموده و مواظبت نمايد. حکم فطري و غريزه الهي است که انسان هيچگاه نمي‏خواهد اختيارات امور او از دست او بيرون برود و به دست‏شخص اجنبي سپرده شود. و به موازات علاقه‏اي که انسان به آثار و شئون خود دارد علاقه به اختيارات و خود رايي در آنها از تصرف و تغيير و تبديل و حفظ و غيرها خواهد داشت. و امتداد اين علاقه و اختيار تا زمان مرگ نبوده بلکه در يک زمان طولاني و مديد تا وقتي که انسان آثار خود را بعد از مرگ در ساليان دراز و گذشتن ايام و شهور و دهور، موجود مشاهده مي‏کند خواهد بود. و لذا در دنيا با يک بينش حاد و تندي زمان بعد از موت خود را تا افقي بسيار وسيع و شعاعي بسيار طولاني نگريسته و براي حفظ و مصونيت آثار خود از علم و کتب و صدقات و ابنيه و فرزند و عيال و مزرعه و غيرها نظريه خود را اعمال، و اختيار و صلاحديد خود را ابراز، و تا نهايت درجه براي تحقق آن در خارج پس از مرگ مي‏کوشد. و حتي در حيوانات اين غريزه موجود است و ديده مي‏شود که بسياري از [ صفحه 205] آنها که يقين به مرگ خود پيدا مي‏کنند و آثار و علائم موت را در خود مي‏بينند براي اولاد خود خانه محکم و لانه و آشيانه قوي و دور از دست خطر مي‏سازند. مرحله دوم- حکم عقل است.بدون ترديد عقل حاکم است بر آنکه انسان نبايد امر خود را مهمل بگذارد بلکه بايد براي تنظيم و استفاده از آثار خود بعد از مرگ تعيين وصي نموده و براي حفظ و حراست آنها توصيه و سفارش کند، تا همان طور که در زمان حيات خود از آنها مي‏خواست به طور اکمل استفاده شود در زمان ممات نيز به همان ميزان استفاده گردد. بلکه عقلاي عالم به کسي که بدون وصيت بميرد و امور خود را از زن و فرزند و دار التجارة و مزرعه و حکومت و علم و غير ذلک بدون تدبير و نظر بگذارد به نظر خفت مي‏نگرند و او را ناقص مي‏دانند و در اين ترک وصيت او را مذمت مي‏کنند، به خلاف آنکه اگر وصيت کند و وصيي لايق و سرپرستي خبير و بينا و مدبر بر بازماندگان از اولاد صغار و ساير شئون خود معين کند، او را مدح نموده و فعل او را يک فعل انساني مي‏شمرند. مرحله سوم- حکم شرع است که بر اساس حکم فطرت و حکم عقل تشريع شده و در تمام شرايع و اديان، وصيت حکمي ممدوح و مستحسن شمرده شده است. در شريعت مقدس اسلام که اکمل و اتم اديان و شرايع است به طور کامل با حدود و مشخصاتي معين و روشن بيان شده است. کتب عليکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خيرا الوصية للوالدين و الاقربين بالمعروف حقا علي المتقين- فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علي الذين يبدلونه ان الله سميع عليم. [1] . «بر شما از جانب خدا فرض و واجب شده است که چنانچه يکي از شما آثار مرگ را ملاحظه کند چنانچه مالي داشته باشد براي پدر و مادر و نزديکتران از ارحام به طور معروف و پسنديده‏اي وصيت نموده و درباره آنها سفارش کند و از مال خود براي آنها قرار دهد، اين حکم خدا حق است براي پرهيزگاران. و کسيکه بعد از شنيدن وصيت آن را عوض کند و تغيير دهد گناه و جرمش بر عهده همان کساني است که تغيير داده و عوض نموده‏اند، و خداوند شنوا و داناست». [ صفحه 206]

[1] سوره بقره 2 آيه 180 و 181.