ابوبکر و عمر و دستياران آنها از مقامات اميرالمؤمنين عليه‏السلام به خوبي خبر داشتند، و تمام اخبارهائي که حضرت رسول راجع به وصايت و ولايت و خلافت اميرالمؤمنين عليه‏السلام داده بودند براي آنها معلوم و روشن بود مع ذلک مخالفت کردند و حتي بدون اطلاع آن حضرت در سقيفه جمع شده و مردم را به بيعت خود دعوت نمودند. اين حجر هيتمي شافعي گويد که: ابن‏سمان در کتاب خود که به نام «الموافقة» مي‏باشد با اسناد خود از ابن‏عباس روايت کرده است‏قال: لما جاء ابوبکر و علي لزيارة قبر النبي صلي الله عليه و آله و سلم بعد وفاته بستة ايام، قال علي لابي‏بکر: تقدم، فقال ابوبکر: لا اتقدم رجلا سمعت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول فيه: علي مني کمنزلتي من ربي. [1] ابن‏عباس گويد: «چون بعد از شش روز که از رحلت رسول خدا گذشت ابوبکر و علي براي زيارت قبر رسول خدا آمدند علي به ابوبکر گفت: بفرما (يعني در ورود به روضه شريفه، حضرت به او تعارف کردند) ابوبکر گفت: من هيچگاه جلوتر از مردي قدم نمي‏گذارم که از رسول خدا شنيدم که درباره او مي‏فرمود: نسبت علي با من مثل منزلت من است نسبت‏به خداي من». اين حديث را محب الدين احمد بن عبدالله طبري در دو کتاب خود: [ صفحه 182] «الرياض النضرة» ج 2 ص 163، و «ذخائر العقبي» ص 64 روايت کرده است و ليکن بدين عبارت: علي مني بمنزلتي من ربي. و همچنين موفق بن احمد خوارزمي با اسناد خود از شعبي روايت کرده است قال: نظر ابوبکر الي علي بن ابي‏طالب مقبلا فقال: من سره ان ينظر الي اقرب الناس من رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم و اجدرهم منزلة و اعظمهم عند الله عناء و اعظمهم [2] عليه فلينظر الي هذا- و اشار الي علي بن ابي‏طالب- لاني سمعت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول: انه لرؤوف بالناس و انه لاواه حليم. [3] شعبي گويد: «در حالي که علي بن ابيطالب مي‏آمد ابوبکر بدو نگاه کرد و گفت: هر کس دوست دارد که نزديک‏ترين مردم را و شايسته‏ترين آنها را از لحاظ منزلت و مقام نسبت به رسول خدا، و عظيم‏ترين آن‏ها را در نزد خدا از جهت تحمل مشاق و زحمات دين خدا ببيند باين مرد نگاه کند، و با دست‏خود اشاره کرد به سوي علي بن ابيطالب و گفت: به علت آنکه من از رسول خدا شنيدم که مي‏فرمود: علي بن ابيطالب نسبت به مردم بسيار مهربان و بسيار شکيبا و حليم و نسبت‏به خدا خاشع و بسيار کثير المناجات است». تمام اين حديث را بدون استشهاد به قول رسول خدا نيز محب الدين طبري در «الرياض النضرة» ج 2 ص 163 آورده است. و شيخ سليمان حنفي قندوزي از کتاب «مودة القربي» روايت کرده است‏با سند متصل خود از عبدالله بن عمر: ان رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم قال: خير رجالکم علي بن ابي‏طالب، و خير شبابکم الحسن و الحسين، و خير نسائکم فاطمة بنت محمد- عليه الصلاة والسلام-. [4] عبدالله عمر مي‏گويد که: رسول خدا فرمود: «بهترين [ صفحه 183] مردان شما علي بن ابيطالب، و بهترين زنان شما فاطمه دختر محمد، و بهترين جوانان شما حسن و حسين هستند». و نيز از ابن‏عمر روايت کرده است که قال: کنا اذا اعددنا اصحاب النبي صلي الله عليه و آله و سلم قلنا: ابوبکر و عمر و عثمان.فقال رجل: يا اباعبدالرحمن فعلي ما هو؟ قال: علي من اهل بيت لا يقاس به احد، هو مع رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم في درجته.ان الله يقول: «الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم» ففاطمة مع رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم في درجته و علي معهما. [5] از عبدالله بن عمر روايت است که گويد: «ما هر وقتي که اصحاب رسول خدا را مي‏شمرديم مي‏گفتيم: ابابکر و عمر و عثمان. يک روز مردي گفت: اي اباعبدالرحمن پس علي کيست؟ ابن‏عمر در پاسخ گفت: علي از اهل بيتي است که هيچ کس در روي زمين با او قابل مقايسه نيست. علي با رسول خدا و هم درجه اوست، خداوند مي‏فرمايد: «کساني که ايمان آوردند و ذريه آنان نيز در ايمان از آنها پيروي نمودند ما ذريه آنها را به آنان ملحق مي‏نمائيم». بنابراين فاطمه که ذريه رسول خداست‏به آن حضرت ملحق است و در درجه آن حضرت، و علي با آن دو است». براي اين روايتي که عبدالله بن عمر آورده است که علي از خانداني است که هيچ کس با آنها قابل مقايسه نيست شواهد و مؤيداتي بسيار از کلام رسول خدا و از کلام بزرگان علماء اماميه و علماء سنت يافت مي‏شود. در «ذخائر العقبي» ص 17 از انس بن مالک روايت کرده است که قال: قال رسول‏الله: نحن اهل بيت لا يقاس بنا احد. حضرت رسول فرمودند: «ما اهل بيتي هستيم که هيچ کس با ما قابل قياس نيست». و در «ينابيع المودة» ص 253 بعد از نقل اين حديث فرموده است که: احمد بن محمد کرزري بغدادي گفت که: از احمد بن حنبل سئوال کردم که افضل صحابه که بودند؟ در پاسخ گفت: ابوبکر و عمر و عثمان و سپس ساکت شد. من گفتم: اي پدر جان پس علي بن ابيطالب کجا رفت؟ قال: هو من اهل بيت لا يقاس به هؤلآء «علي بن ابيطالب از اهل بيتي است که [ صفحه 184] اينها با او قابل مقايسه نيستند». و نيز در «کنز العمال» ج 6 ص 218 از «فردوس الاخبار» ديلمي روايت کرده است که قال: نحن اهل بيت لا يقاس بنا احد. و همچنين عبيدالله حنفي در کتاب خود «ارجح المطالب» ص 330 از ابن‏مردويه در کتاب «مناقب» خود اين حديث را آورده است، و نيز گويد که قال: علي عليه‏السلام علي المنبر: نحن اهل بيت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم، لا يقاس بنا احد. حضرت علي بن ابيطالب بر فراز منبر فرمودند: «مائيم اهل بيت رسول خدا که هيچ کس با ما قابل مقايسه نيست». و در خطبه دوم از «نهج‏البلاغه» وارد است که آن حضرت فرمود: لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه و آله و سلم من هذه الامة احد. [6] «از تمام اين امت هيچ کس با آل محمد قابل مقايسه نيست». و همچنين خوارزمي حنفي با اسناد خود از رسول خدا روايت کرده است که: انه صلي الله عليه و آله و سلم قال: خير من يمشي علي الارض بعدي علي بن ابي‏طالب. [7] حضرت رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: «بهترين کسي که بعد از من بر روي زمين راه برود علي بن ابيطالب است». اينها احاديثي بود که خود ابوبکر و عايشه و عبدالله بن عمر در فضائل اميرالمؤمنين و در افضليت آن حضرت با زبان خود از رسول خدا حکايت کرده‏اند.و همچنين درباره اخوت آن حضرت با رسول خدا احاديثي از زبان خود عمر و عبدالله ابن‏عمر و غير آنها نقل شده است.

[1] «الصواعق المحرقة» ص 108. [2] بعيد نيست تصحيف «و اعزهم عليه» بوده باشد. [3] «مناقب» خوارزمي ص 97. [4] «ينابيع المودة» ص 247. و روايات در اين معني که اميرالمؤمنين خير البشر است از رسول خدا بسيار وارد و در کتب عامه مضبوط است. ما در اوائل اين کتاب قدري از آنها نقل کرديم و راوي بعض از آنها عائشه بود. در «ذخائر العقبي» ص 96 از عقبة بن سعد عوفي روايت کند که گفت: ما بر جابر بن عبدالله وارد شديم و آنقدر پيري او را در گرفته بود که موهاي ابروانش بر چشمهايش ريخته بود و ما درباره علي سئوال کرديم. جابر موهاي ابروانش را با دست‏بالا زده و نگاهي به ما کرد و گفت: «ذاک من خير البشر» «علي از بهترين افراد انسان است». و نيز در «ينابيع المودة» ص 246 از علي عليه‏السلام و حذيفه و عائشه روايت کرده است که: علي خير البشر، من ابي فقد کفر. و در ص 247 از عائشه روايت کرده است که: ان الله قد عهد الي ان من خرج علي فهو کافر في النار. قيل: لم خرجت عليه؟ قالت: انا نسيت هذا الحديث‏يوم الجمل حتي ذکرته بالبصرة، انا استغفر الله. [5] «ينابيع المودة» ص 253. [6] «نهج‏البلاغه» ج 1 ص 30. [7] «مناقب خوارزمي» ص 63.