آيا براي ولايت اميرالمؤمنين عليهالسلام و اولاد طاهرينش آيه ولايت نازل نشده: انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون. «اين است و جز اين نيست که صاحب اختيار و سرپرستشما خدا و رسول خدا و کساني هستند که اقامه نماز نموده و در حال رکوع به فقرا انفاق مينمايند». که اين آيه بدون ترديد و به اجماع شيعه و سني درباره اميرالمؤمنين عليهالسلام نازل شده است. و نيز آيه: اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا. «امروز من دين شما را کامل نموده و نعمتخود را بر شما تمام کردم و راضي شدم که اسلام دين شما باشد» به دنبال حديث غدير: الست اولي بکم من انفسکم؟ قالوا: بلي.قال صلي الله عليه و آله و سلم من کنت مولاه فهذا علي مولاه.
در وقتيکه پيغمبر در غدير خم خطاب نموده و به امت فرمود: «آيا من اولي به تصرف و صاحب اختيار در امور شما نيستم؟ گفتند: بلي.حضرت فرمود: هر کس که من صاحب اختيار او هستم بداند که اينک اين علي صاحب اختيار اوست». و نيز آيه تطهير: انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا «خداوند اراده تکويني نموده که شما (پنج نفر: رسول خدا، اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن و حسين) را که اهل البيت هستيد از هر گونه پليدي ظاهري و معنوي پاک گرداند».
و حديث سفينه: مثل اهل بيتي فيکم کمثل سفينة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق »مثال اهل بيت من در ميان شما مثال کشتي نوح است هر کس در آن سوار شود نجات مييابد و هر کس از سوار شدن تخلف ورزد غرق ميگردد».
و حديث عشيره: ايکم يوازرني علي ان يکون اخي و وزيري و خليفتي من بعدي؟ «کيست از شما که با من در امر رسالت و تبليغ آن کمک کند تا آنکه برادر و وزير و خليفه من بعد از من در ميان شما بوده باشد؟».
[ صفحه 179]
و حديث ثقلين: اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي ابدا «من در ميان شما دو چيز بزرگ و گرانبها از خود به يادگار ميگذارم: کتاب خدا و عترت من که اهل بيت من هستند، تا زماني که شما به اين دو تمسک جوئيد ابدا گمراه نخواهيد شد».
و مانند حديث منزلت: يا علي انت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي. «اي علي نسبت تو با من مانند منزله و نسبت هارون استبه موسي مگر آنکه ديگر بعد از من پيغمبري نخواهد بود».
و حديث خصف نعلين: انا قاتلت الناس علي تنزيل القرآن و لکن خاصف النعل يقاتلهم علي تاويله- و کان قد اعطي عليا نعله يخصفها- «من کارزار کردم با مردم براي اعتراف و اقرار به ظاهر قرآن، و ليکن پينه کننده نعل کارزار ميکند با مردم براي اقرار و اعتراف به باطن قرآن.و در آن حال که حضرت اين جملات را فرمود نعلين خود را به علي بن ابيطالب عليهالسلام داده بود که پينه زند و علي مشغول پينه زدن بود».
و مانند امر نمودن آن حضرت اصحاب را که به نام امارت بر آن حضرت سلام کرده و بگويند:السلام عليک يا اميرالمؤمنين، و بسياري از احاديث ديگر که در آنها نه يک بار و نه دو بار بلکه دهها بار و صدها بار و نه در يک مجلس و دو مجلس بلکه در مجالس عديده و مواطن کثيره آن حضرت اميرالمؤمنين را وصي خود، و وزير خود، و وارث خود، و برادر خود، و نفس خود، و خليفه خود، و ولي هر مؤمن بعد از خود خوانده است. و اين احاديث و آياتي که شان نزولش آن حضرت بوده ذکر شد و احاديث و آيات ديگري که نيز وارد است همه مورد اجماع و اتفاق شيعه و سني است. همه سند آنها را صحيح شمرده و از طريق عديده از رسول خدا روايت کردهاند و در کتب معتبره تاريخ و حديث و تفسير ذکر کردهاند. [1] آيا اين همه آيات و روايات معتبره براي اثبات ولايت اميرالمؤمنين و اولاد طاهرينش کافي نيست؟!
باري اگر اين روايات و تصريحات را ما نص و تصريح ندانيم، بنابراين معني نص و تصريح را نفهميدهايم. اگر جبرائيل زبان درآورد و از بالاي آسمان ندا
[ صفحه 180]
کند که اميرالمؤمنين وصي رسول خداست باز هم ميگويند: اين نص و تصريح نيست.هر کس به کتابهاي اهل تسنن وارد باشد ميداند که تمام آنها مملو از وصايت اميرالمؤمنين و تصريحات رسول خداست، مع ذلک ميگويند: رسول خدا تصريح نکرده است.
مشرکين قريش هر روزه آيات باهره و معجزات قاهره از رسولالله ميديدند که هيچ جاي ابهام و ترديد براي آنها باقي نميگذاشت مع ذلک چون نفس آنها حاضر براي قبول قول حق و تمکين از واقع نبود قبول نميکردند، و منهم من يستمع اليک و جعلنا علي قلوبهم اکنة ان يفقهوه و في آذانهم وقرا و ان يروا کل آية لا يؤمنوا بها حتي اذا جاؤک يجادلونک يقول الذين کفروا ان هذا الا اساطير الاولين. [2] «و بعضي از کافران و مشرکان به سخنان تو گوش فرا ميدهند لکن چون ما بر روي دلهاي آنها پردهاي کشيدهايم که فهم آن سخنان نميکنند و در گوشهاي آنان سنگيني قرار دادهايم لذا اگر تمام آيات الهي را مشاهده کنند باز ايمان نميآورند تا آنجا که چون نزد تو آيند و در مقام مجادله برآيند، ميگويند اين آيات غير از افسانه سرائي پيشينيان چيز ديگري نيست».
و ان يروا کل آية لا يؤمنوا بها و ان يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا و ان يروا سبيل الغي يتخذوه سبيلا ذلک بانهم کذبوا بآياتنا و کانوا عنها غافلين. [3] «و اگر هر آيه و نشانهاي از واقع ببينند باز ايمان نميآورند و اگر راه رشد و هدايت را ببينند و بفهمند از آن پيروي نمينمايند و اگر راه ضلالت و گمراهي را ببينند و تشخيص دهند آنرا انتخاب مينمايند، و اين به علت آن است که آيات ما را تکذيب کرده و از آن غافل شدند».
و کاين من آية في السموات و الارض يمرون عليها و هم عنها معرضون و ما يؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون. [4] «و چه بسياري از آيات خدا در آسمانها و زمين است که اين مردم غافل بر آنها مرور نموده و آنها را مشاهده ميکنند لکن به نظر عبرت نمينگرند و اعراض ميکنند و اکثر خلق خدا به خدا ايمان نداشته بلکه براي او
[ صفحه 181]
شريک قرار داده و امور ديگري را در نظام عالم مؤثر ميدانند».
ان الذين حقت عليهم کلمة ربک لا يؤمنون و لو جائتهم کل آية حتي يروا العذاب الاليم. [5] «آن کساني که کلمه خذلان و مهر ضلالت از طرف خدا بر دل آنها خورده است ايمان نميآورند و اگر تمام انواع و اقسام آيات خدا بر آنها وارد شود باز ايمان نميآورند تا جائي که عذاب دردناک خدا را در مقابل چشمان خود مشاهده کنند».
هر کس سيره رسول خدا را با اميرالمؤمنين عليهالسلام و روش و سلوک آن حضرت را با آن امام همام ملاحظه کند بدون هيچ شک و ريب ميداند که آن امام وجود مبقيه رسول خدا و حکم جان و نفس آن حضرت را داشتهاند و خلافت آن حضرت بعد از رسول خدا مانند خورشيد روشن بوده است.
|