علماي تسنن ميگويند: عصمت و افضليت در امام لازم نيست چون منصب خليفه را فقط براي رسيدگي به امور اجتماعي و شئون عامه ميدانند، مانند اقامه حدود، بريدن دست دزد و کشتن قاتل و حفظ امنيت و نگهداري و جمعآوري زکوات و بيت المال و نگهداري سرحدات و تجهيز جيش و دفع ظالم و تقسيم فييء بين مسلمانان و فرستادن آنها به حج و جهاد. ميگويند: در اين امور افضليت لازم نيست بلکه ممکن است شخص غير افضل و غير اعلم فردي بوده باشد که از نقطه نظر رسيدگي به اين امور قدرتش بيشتر و عملش صحيحتر بوده از عهده آن بهتر برآيد و بنابراين بر امت لازم است که افضل را کنار گذاشته و مفضول را به خلافت برگزينند.ميگويند: خلافت به وصيت و تنصيص خليفه سابق و يا با بيعت اهل حل و عقد منعقد ميگردد مانند وصيتي که ابوبکر براي خلافت عمر نمود و مانند بيعتي که مسلمين با خلفاي بعدي نمودند، و لازم نيست تمام اهل حل و عقد بيعت کنند بلکه
[ صفحه 126]
بيعت يک نفر يا دو نفر و حداکثر پنج نفر کافي است، به دليل آنکه در روز سقيفه يک نفر يا دو نفر يا پنج نفر بيشتر با ابوبکر بيعت نکردند، عمر، ابوعبيده جراح، اسيد بن حضير، بشير بن سعد، سالم مولي ابيحذيفه.
ماوردي گويد: «علماء تسنن در تعدادي که با بيعت آنان خلافت تحقق مييابد اختلاف کردهاند: بعضي گفتهاند که خلافت منعقد نميگردد مگر به بيعت تمام افراد اهل حل و عقد در بلد، براي آنکه رضا به خلافت او عام بوده و همگي تسليم امامت او باشند. و اين مذهب صحيح نيست چون بيعت با ابوبکر با اختيار حاضرين تمام شد و منتظر آمدن غائبين نشدند.و اما بعضي که گويند که در بيعت، پنج نفر لازم است يکي استدلال کردهاند به بيعت پنج نفر فوق با ابوبکر، و ديگر آنکه عمر شوري را بين شش تن قرار داد تا آنکه پنج تن از آنها با يک تن بيعت کنند. و بعضي گويند: بيعت دو نفر کافي است تا آنکه او حاکم، و بيعت کنندگان به منزله دو شاهد بوده باشند، مانند عقد نکاح که با ولي و دو شاهد صورت ميگيرد. و بعضي گفتهاند که بيعت يک نفر کافيست چون عباس هنگام رحلت رسول خدا به علي بن ابيطالب گفت: امدد يدک ابايعک فيقول الناس عم رسولالله بايع ابن عمه فلا يختلف عليک اثنان «دستت را پيش بياور تا من با تو بيعت کنم تا مردم بگويند عموي رسول خدا با پسر عموي رسول خدا بيعت کرد و در اين صورت حتي دو نفر را ياراي مخالفت با تو نخواهد بود».
بيان اهل تسنن در عدم لزوم امام معصوم
و دليل ديگر آنکه «بيعت حکم است و حکم شخص واحد نافذ است». [1] .
و بر همين مطلب يعني کفايت بيعت يکنفر از اهل حل و عقد، امام الحرمين جويني در کتاب «ارشاد» و الامام ابن العربي المالکي در «شرح صحيح بخاري» و قرطبي در تفسير خود و الامام ابوالمعالي و ديگران اتفاق دارند. [2] و حتي تفتازاني در «شرح مقاصد» گويد: اگر خليفه بميرد کسي که قابليت خلافت را دارد ميتواند متصدي مقام خلافت گردد گرچه هيچکس با او بيعت نکند و حتي اگر فاسق يا جاهل هم بوده باشد علي الاظهر، و اطاعت خليفه واجب است وقتي که بر خلاف
[ صفحه 127]
شرع حکمي نداده باشد خواه خود او عادل باشد يا ظالم. [3] .
و اما صفات و مشخصاتي که بايد در خليفه باشد آنکه بايد قرشي باشد و بتواند قضاوت کند و در امر جنگ بصير باشد و تدبير جيش و لشکر بتواند بنمايد و سرحدات را حفظ کند و انتقام از ظالم بکشد و در اقامه حدود رقت قلب نداشته و در تازيانه زدن و آدم کشتن جزع نکند. و لازم نيست افضل امتباشد بلکه در صورت مصالحي ميتوان مفضول را به امامت منصوب نمود و لازم نيست معصوم باشد و نه عالم به غيب باشد، نه از همه امت فراستش بيشتر و نه شجاعتر و نه از بني هاشم بوده باشد. امام از نقطه نظر علم با ساير امت مساوي است و لازم نيست اعلم باشد و اگر بگويند که در مسائل، مردم به که مراجعه کنند و مجهولات خود را به که ارجاع دهند؟ جواب داده ميشود که امام مسئول اين امر نيست بلکه مسئوليت و عهدهداري او همان امور اجتماعي ظاهري است که ذکر شد.
و جمهور از اهل تسنن که به کلام آنها اعتنا ميشود ميگويند: امام به فسق و ظلم و غصب اموال و تازيانههاي بيجا زدن بر مردم بيگناه و آدم کشيهاي بيجا و قتل نفوس محترمه و ضايع نمودن حقوق و تعطيل کردن حدود و ساير محرمات از خلافت نميافتد و باز هم خليفه و واجب الاطاعة است و حرام است کسي بر او خروج کند بلکه فقط در صورت امکان بايد او را موعظه نمود. طاعت خليفه در هر صورت واجب است گرچه مال انسان را ببرد و شلاق و تازيانه ستم بر انسان بنوازد چون از پيغمبر و از صحابه روايت شده است که: اسمعوا و اطيعوا و لو لعبد اجدع، و لو لعبد حبشي، و صلوا وراء کل بر و فاجر. و روي انه قال: اطعهم و ان اکلوا مالک و ضربوا ظهرک و اطيعوهم ما اقاموا الصلاة. «گوش فرا داريد و اطاعت کنيد گرچه حاکم بر شما غلام لب بريدهاي باشد يا غلامي از سياهان حبشه، و نماز بخوانيد پشت سر هر مرد صالح و هر مرد فاسق و فاجر، و روايتشده است که رسول خدا گفت: اطاعت کن آنها را گرچه مال تو را بخورند و گر چه ترا تازيانه بيجا زنند، اطاعت کنيد از آنها تا وقتي که آنها نماز را اقامه ميکنند».
اينها مطالبي بود که از ابوبکر باقلاني صاحب کتاب «تمهيد القواعد» که در اصول طبق آراء اهل سنت نوشته است نقل کرديم. [4] .
[ صفحه 128]
|