پاسخ مردمان جاهليت است در مقابل براهين ساطعه و آيات باهره حضرت رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم که چون آيات خدا را بر آنان ميخواند و از راه عقل و فطرت تمام طرق شرک را بر آنها مسدود نموده آنان را به پرستش خداوند يگانه ملزم و از نقطه نظر استدلال و برهان مبين ميساخت، ميگفتند: انا وجدنا آبائنا علي امة و انا علي آثارهم مهتدون [1] «چون ما نياکان خود را بر اين راه و روش يافتيم لذا در راه و روش آنها رفته و از آثار و رويه آنها تجاوز نميکنيم».
و چون به آنان گفته ميشد بيائيد تا از احکام خدا پيروي کنيم در جواب ميگفتند که: از سنت قومي و رويه پدران دست برنميداريم. و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفينا عليه آبائنا او لو کان آبائهم لا يعقلون شيئا و لا يهتدون. [2] .170 2
خداوند در پاسخ آنها ميفرمايد: «اگر چه پدرانشان هيچگاه فکر نکنند و قادر بر تعقل هيچ چيز نباشند و راه را نيافته باشند»؟
ما نيز به اهل سنت ميگوئيم آيا ميزان، دين و اصول تعاليم کتاب خدا و سنت رسول خداست؟ يا آنکه عمل صحابه نيز در قبال آنها حجيت دارد؟ اگر فقط حجت کتاب خدا قرآن و سيره رسولالله است ديگر نبايد عمل صحابه را با آن ضميمه نمود و آنرا نيز از اصول و مدارک اعتقاد و عمل به حساب آورد، بلکه بايد با کتاب خدا و سنت رسول خدا اعمال آنها را بررسي نموده نيک را نيک و زشت را زشت قرار داد، و اما اگر عمل صحابه را با کتاب خدا و سيره رسول خدا مجموعا دليل براي اعتقاد و عمل قرار دهيم در آن حال دين جديدي پيدا شده که نتيجه عمل صحابه و عمل رسول خدا است. و البته اين دين، دين آسماني نخواهد بود چون طبعا به واسطه حجيت عمل صحابه بايد بعضي از سنت رسول خدا يا بعضي از آيات خدا را کنار گذاشت، و در مقام تعارض از آنها است برداشت. فلذا نتيجة عمل صحابه ملاک عمل واقع ميشود اين کجا و اسلام کجا؟
سنيها نيز پاسخ مردمان جاهلي را داده و همان دليل تبعيت از نياکان و صحابه رسول خدا را ملاک عمل نموده و از آيات صريحه قرآن و اخبار متضافر و متواتري که درباره وصايت و خلافت بلا فصل اميرالمؤمنين عليهالسلام است رفع يد
[ صفحه 123]
نموده هر يک از آنها را بنحو غير قابل تأويلي تأويل و با توجيهات بارده غير وجيهي توجيه ميکنند، و اذا قيل لهم تعالوا الي ما انزل الله و الي الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه آبائنا او لو کان آبائهم لا يعلمون شيئا و لا يهتدون [3] «و زماني که بدانها گفته شود بيائيد از آنچه خدا نازل نموده و از سيره و عمل پيغمبر پيروي کنيم (که دو اصل اصيل براي اعتقاد و عمل است و چيز ديگري لفافه ننموده و جزء اصول اعتقادي خود نياوريم، و از اهواء باطله خودداري کنيم. ميزان، حق است و بس، نه عمل صحابه، ميزان قول خدا و روش رسول خداست، نه کردار افراد بشري جايزالخطاء) در جواب ميگويند براي ما آن روش و طريقه پدران و بزرگان ما کافي است (خداوند ميفرمايد) گرچه پدران آنها ابدا چيزي را ندانند و به راه مستقيم هدايت نشده باشند»؟.
در بعضي از اقوال ديده ميشود و نيز در بعضي از نوشتجات به چشم ميخورد که بعد از هزار سال چرا ما بايد در اقوال و افعال صحابه نظر کنيم و آنها را مورد عتاب قرار داده و با ميزان اخبار رسول خدا و آيات اندازهگيري نموده و بعضي را از درجه صدق و امانت خارج کنيم، اين بحثها که دوران خود را طي نموده به چه درد ما ميخورد آنها خوب يا بد، حسابشان با خداست ما را بدانها چکار؟ امروز وقتها کوتاه و اجازه ورود در مسائل اختلافيه را نميدهد. گذشته، اين بحثها موجب طغيان احساسات و عواطف مذهبي است که منجر به جدال خواهد شد و و و...لکن با اندک توجه واضح ميشود که اين ايرادات بيجاست، چون نظر در سيره صحابه از نقطه نظر عيبجوئي نيست تا عواطف را برانگيزد بلکه از نقطه نظر ملاک عمل و تطبيق روش ما بر اساس صحيح است و بس، هيچ منظور ديگري نيست، ما با برادران سني نشسته و مانند دو برادر بايد در اين مسائل بحث روان و آزاد نموده و از هرگونه تعصب جاهلي خود را برکنار داريم تا هر يک از حجتهاي شرعيه که ميزان و ملاک عمل ماست واضح شده خداي ناکرده ساليان دراز، عمرها، قرنها عمل خود را بر اساس غير صحيح و غير اسلامي قرار ندهيم. اگر ما صحابه را نشناسيم و روش آنها را ندانيم و ميزان معرفت و ايمان آنها را نشناسيم و بدون توجه ساليان متمادي عمل خود را طبق عمل و سيره آنها قرار دهيم، و به فعل آنها در امور خود احتجاج کنيم آيا
[ صفحه 124]
اين عمل صحيح است يا نه؟ مطلب و مبحث ما، خوبي و بدي آنها از نقطه نظر خود آنها نيست، اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: و الحساب علي الله. [4] .
بحث ما از نقطه نظر اصطکاک عمل ماست با سيره آنها. اين درد مهم و ناراحت کننده است که ما به عقيده خود ميخواهيم مسلمان باشيم و ملاک عمل خود را حق قرار دهيم و بر شريعت الهيه سيد المرسلين متکي باشيم و سپس خلاف اين منظور به علت پيروي از افرادي که عملشان منطبق بر کتاب و سنت نبوده استحاصل شود، ما زحمت ميکشيم که دين خود را براي خدا خالص کنيم، و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين [5] و سپس غير خالص از آب درآيد فهذه هي المصيبة العظمي. ما ميترسيم که در تحت عنوان آيه شريفه: و ان کثيرا ليضلون باهوائهم بغير علم [6] «و بسياري از مردم به علت پيروي از اهواء خود گمراه ميکنند» واقع شويم. ما ميترسيم مصداق اين آيه بوده باشيم: افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم و ختم علي سمعه و قلبه و جعل علي بصره غشاوة فمن يهديه من بعد الله افلا تذکرون [7] «آيا ديدي تو کسي را که خدا و معبود خود را هواي نفس خود قرار داده و خدا او را با وجود علم گمراه نموده است و گوش و قلب او را مهر کرده و بر روي چشم او پردهاي کشيده در اين صورت که هدايت الهي بر او مسدود شده چه کسي ميتواند او را هدايت کند، آيا شما متذکر نميگرديد؟».
ما از افتراء بر خدا بيم داريم و از تشريع محرم ناراحتيم و گريزان، و من اظلم ممن افتري علي الله الکذب و هو يدعي الي الاسلام و الله لا يهدي القوم الظالمين. [8] «کدام فردي ظالمتر است از کسي که به دروغ بر خدا افتراء ببندد در حالتي که او را به اسلام (واقعي و دين پاک و بيآلايش الهي) دعوت ميکنند و خداوند ستمکاران را به مقصود نميرساند».
|