مرحوم محمد بن يعقوب کليني [1] حديث مي‏کند از عبدالعزيز بن مسلم که او گفت: ما با حضرت رضا (ع) در مرو بوديم و در بدو ورود در مسجد جامع مرو در روز جمعه‏اي به جماعت [ صفحه 109] رفتم. در آنجا از امر امامت بسيار سخن به ميان رفت و اختلافات مردم را در اين موضوع بيان مي‏کردند. پس از آن من بر حضرت رضا عليه‏السلام وارد شدم و او را از بحث و خوض مردم در امر امامت مطلع نمودم. آن حضرت تبسمي فرمود و سپس گفت: اي عبدالعزيز اين مردم جاهلند و به آراء و افکار خود گول خورده‏اند. خداوند عزوجل جان پيغمبر خود را نگرفت مگر آنکه دين او را کامل نمود و قرآن را بر او فرو فرستاد که فيه تبيان کل شي‏ء.در قرآن حلال و حرام بيان شده و حدود و احکام و جميع آنچه که مردم بدانها نيازمندند همه را بيان فرموده، فقال عزوجل: ما فرطنا في الکتاب من شي‏ء. [2] و در حجةالوداع که آخر عمر حضرت رسالت بود اين آيه را فرستاد: اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا. [3] و امر امامت از تماميت دين است و پيغمبر از دنيا نرفت مگر آنکه براي امت‏خود معالم دين آنها را بيان فرموده و روشن ساخت و راه سلوک آنها را نشان داد و بر راه حق آنها را برقرار کرد و براي آنها علي عليه‏السلام را راهنما و امام قرار داد، و تمام چيزهائي را که امت‏بدانها محتاج هستند روشن ساخت. پس کسي که گمان کند خداوند عزوجل دين خود را کامل ننموده است کتاب خدا را رد کرده و کسي که کتاب خدا را رد کند به خدا کافر شده است. آيا آنها قدر و منزلت امام را مي‏دانند و محل و مکانت او را مي‏شناسند تا بتوانند براي خود امام اختيار کنند؟ ان الامامة اجل قدرا و اعظم شانا و اعلي مکانا و امنع جانبا و ابعد غورا من ان يبلغها الناس بعقولهم او ينالوها بآرائهم او يقيموا اماما باختيارهم. «امامت قدرش بزرگتر و شأنش عظيم‏تر و درجه‏اش عالي‏تر و از دسترس مردم دورتر و رسيدن به حقيقت او مشکل‏تر است از آنکه مردم بتوانند با عقل‏هاي خود بدان برسند يا به آراء خود بدان دست يابند يا به اختيار خود امامي را تعيين کنند». امامت مقامي است که خداوند عزوجل به حضرت ابراهيم بعد از اعطاي نبوت و خلت، در درجه سوم عنايت فرمود، و فضيلتي است که خدا او را بدان مشرف فرمود و بدان فضيلت ثنا و مدح خود را بر آن پيغمبر بيان کرد فقال: اني جاعلک للناس اماما [4] «من [ صفحه 110] ترا براي مردم امام قرار دادم». و از مسرتي که ابراهيم از اين خطاب پيدا نمود عرض کرد: و من ذريتي؟ «آيا اين منصب امامت نصيب ذريه من نيز مي‏گردد؟» خداوند تبارک و تعالي فرمود: لا ينال عهدي الظالمين «عهد من به ستمکاران نخواهد رسيد». پس اين آيه، امامت هر ظالمي را تا روز قيامت‏باطل نمود و امامت مخصوص به پاکان و برگزيدگان شد.سپس خداوند ابراهيم را گرامي داشته، و امامت را در آن طبقه از ذريه او که اهل طهارت و صفوت بودند قرار داد و فرمود: و وهبنا له اسحق و يعقوب نافلة و کلا جعلنا صالحين- و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزکاة و کانوا لنا عابدين. [5] . و پيوسته و هميشه امامت در ذريه ابراهيم بود بعضي از بعضي قرنا بعد قرن ارث مي‏بردند تا آنکه خدا آن را به پيغمبر اکرم ميراث داد و فرمود جل و علا: ان اولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي و الذين آمنوا و الله ولي المؤمنين. [6] پس اين امامت اختصاص به رسول‏الله پيدا کرد و آن حضرت آن را به علي عليه السلام سپرد به امر خداوند تعالي طبق ما فرض الله و سپس در ذريه پاک و اصفياي از اولاد آن حضرت آنهائي که به آنها علم و ايمان داده شد، قرار گرفت. خداوند تعالي فرمود: و قال الذين اوتوا العلم و الايمان لقد لبثتم في کتاب الله الي يوم البعث. [7] . پس آن امامت فقط در اولاد علي عليهم‏السلام است تا روز رستاخيز چون پيغمبري بعد از محمد صلي الله عليه و آله و سلم نيست. بنابراين از کجا اين جهال امام اختيار مي‏کنند؟ به درستي که امامت منزله و مقام پيمبران و ارث اوصياء است.امامت‏خلافت‏خدا و جانشيني رسول‏الله صلي الله عليه و آله و سلم و مقام اميرالمؤمنين عليه‏السلام و ميراث حسن و حسين عليهماالسلام است. امامت زمامداري دين و نظام مسلمين و موجب صلاح دنيا و عزت مؤمنين است. امامت ريشه و اساس زنده، و شاخه‏هاي بلند اسلام است. به امام است که نماز کامل و تمام مي‏شود و زکات و روزه و حج و جهاد هر يک موقعيت و تماميت‏خود را حائز مي‏گردند، و نيز موجب زيادي فيي‏ء و صدقات و به [ صفحه 111] جريان انداختن حدود و احکام و منع سرحدات و اطراف است از دستبرد تعديات. امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مي‏گرداند و حدود خدا را اجرا مي‏نمايد و دست دشمنان و متجاوزان را از حريم دين خدا دور مي‏دارد و با حکمت و پندهاي نيکو مردم را به راه خدا مي‏خواند. امام مانند شمس عالمتاب است که طلوع نموده و جهان را به نور خود روشن مي‏نمايد، و او بر فراز افق مکان و منزلتي دارد که دستها و چشمها را ياراي وصول به آن نيست، امام ماه شب چهارده و نور دهنده دلها است و چراغ رخشان و نور بلند و نمايان و ستاره راهنما در قطعات تاريکي‏هاي شديد و در وسط بيابان‏ها و زمين‏هاي خشک و سوزان و در لجه‏هاي درياها است، امام آب شيرين است در تشنگي و راهنما است بر راه سعادت و نجات دهنده است از سقوط و هلاکت، امام آتشي است‏بر فراز تپه‏ها و موجب حرارت است براي افرادي که خود را بدان گرم مي‏کنند و راهنما و دليل است در مواضع هلاکت، کسي که از امام جدا شود هلاک گردد. امام ابر پرباران و باران درشت و فراوان و خورشيد نور دهنده و آسمان رحمت سايه گستر و زمين صاف و بي‏خاشاک و چشمه پر آب حيات و منبع آب و گلستان فضائل است. امام انيسي است با مهر و شفقت، و پدري است‏با رحمت و عطوفت و برادري است عديل و مهربان و چون مادري است‏با کودک خردسال خود نيکو و رئوف، و ملجا و پناه بندگان است در شدائد و مهمات. امام امين خدا است‏بر آفريدگان او و حجت اوست بر بندگان او و خليفه اوست در بلاد او، و دعوت کننده مردمان است‏به سوي او، و منع کننده مفاسد و موانع است از حرم او، امام از هر گناهي منزه و از هر عيب و نقصي مبري است. خداوند او را مخصوص به علم نموده و موسوم به حلم فرموده است و نظام دين و عز مسلمين و قهر و غضب بر منافقين و هلاکت کافرين است.امام يکه و فريد زمان است که هيچ کس را ياراي نزديکي به مقام او نيست و هيچ دانشمندي هم طراز و هم رتبه او نه، و نه از براي او بدلي يافت شود و نه مثل و مانندي، خداوند بخشاينده و کرم کننده او را بدين فضائل بدون طلب و اکتساب مخصوص گردانيده است. بنابراين چه کسي را قدرت معرفت امام است، يا مي‏تواند او را اختيار کند هيهات هيهات! [ صفحه 112] عقول در اينجا گم مي‏شود و دلها متحير مي‏گردد و خردها عاجز و سرگردان مي‏ماند و چشمها فرو مي‏خوابد.بزرگان کوچک مي‏شوند و حکيمان متحير مي‏گردند و حليمان کوتاه مي‏گردند و خطيبان محدود و محصور مي‏شوند و خردمندان به جهل اعتراف مي‏کنند و شاعران لال مي‏گردند و اديبان ناتوان مي‏شوند و بليغان عاجز مي‏گردند از توصيف شاني از شئون امام يا فضيلتي از فضائل او، و همه و همه اقرار به عجز و اعتراف به تقصير مي‏نمايند. و چگونه تمام صفات و فضائل او را مي‏توان وصف کرد يا از کنه و ذات او سخني گفت يا چيزي از شئون او را ادراک کرد يا بتوان کسي را بر مسند او نشاند که مانند امام بهره دهد و بي‏نياز کند؟ نه، چنين نمي‏شود چگونه و به چه کيفيت بتوان چنين کاري کرد؟ در حالي که او مانند ستاره‏اي است‏بر فراز آسمان، کجا مي‏توانند مردم او را به دست گيرند، و توصيف کنندگان از حقيقت اوصاف او سخني گويند؟ با اين حال مردم کجا مي‏توانند امام را اختيار کنند و عقلها کجا مي‏تواند اين حقيقت را درک کند و کجا مي‏تواند مانند امام کسي ديگر پيدا شود؟ آيا شما چنين گمان مي‏بريد که امامت در غير آل رسول‏الله محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم يافت مي‏شود؟ سوگند به خدا که نفس‏هاي آنها به آنان دروغ گفت و اماني و آرزوهاي باطل در دلهاي آنان جا گرفت و بنابراين بر مکان سخت و مرتفعي، و بر نردبان لرزان و صعبي بالا رفتند که ناگهان قدمهاي آنان از فراز به پائين بلغزيد. آنها چنين خواستند که امام را با عقل‏هاي ناقص و پريشان و گرفتار هوي و هوس خود تعيين کنند و با آراء گمراه کننده خود نصب نمايند پس هر چه بيشتر کوشيدند بيشتر دور شدند قاتلهم الله اني يؤفکون. [8] و حقا قصد مطلب صعبي نمودند و با افک و دروغ سخن گفتند و گمراه شدند گمراهي آشکاري و در حيرت و سرگرداني در افتادند زيرا با بصيرت امام را ترک گفتند، و زين لهم الشيطان اعمالهم فصدهم عن السبيل و کانوا مستبصرين. [9] از اختيار خدا و اختيار رسول خدا و اهل بيت رسول خدا اعراض نموده و به اختيارات خود گرويدند در حالي که قرآن به اعلي صوت ندا در [ صفحه 113] مي‏دهد: و ربک يخلق ما يشاء و يختار ما کان لهم الخيرة سبحان الله و تعالي عما يشرکون. [10] و نيز خداي عزوجل فرمود: و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضي الله و رسوله امرا ان يکون لهم الخيرة من امرهم. [11] و نيز فرمود: مالکم کيف تحکمون- ام لکم کتاب فيه تدرسون- ان لکم فيه لما تخيرون- ام لکم ايمان علينا بالغة الي يوم القيمة ان لکم لما تحکمون- سلهم ايهم بذلک زعيم- ام لهم شرکاء فلياتوا بشرکائهم ان کانوا صادقين. [12] و نيز خداوند عزوجل فرمود: افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها، [13] يا آنکه طبع الله علي قلوبهم فهم لا يفقهون، [14] يا آنکه قالوا سمعنا و هم لا يسمعون- ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذين لا يعقلون. [15] و لو علم الله فيهم خيرا لاسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون- يا آنکه قالوا سمعنا و عصينا. [16] . بلکه امامت فضل خداست، کسي را که بخواهد مي‏دهد و خداوند داراي فضل عظيمي است.چگونه براي آنان اختيار تعيين امام است؟ در حالي که امام عالمي است که براي او هيچ چيز مجهول نيست و نگهبان و حافظي است که به هيچ وجه فتور و سستي در او پيدا نمي‏شود. معدن قدس و طهارت است، و چشمه تقوي و زهادت، و علم و عبادت، اختصاص يافته به دعوت رسول، و نسل پاک بتول، در نسب او گفتگو و طعني نيست، و هيچ ذي حسب و اعتباري را ياراي نزديکي به مقام او نه. از بيت قريش است و از خاندان بلند مرتبه هاشم و از عترت رسول صلي الله عليه و آله و سلم و الرضا من الله عزوجل. از تمام اشراف شريف‏تر و شاخه‏اي از عبد مناف. علمش پيوسته زنده و بيدار، حلمش کامل و استوار، در انجام وظائف امامت قادر و توانا است، و بر سياست عالم و دانا، پيروي او از ناحيه خدا بر همه خلق واجب آمده، و به امر خداوند عزوجل قائم شده، نصيحت کننده بندگان خداست، و نگهدارنده دين و آئين خدا. خداوند به انبياء و ائمه صلوات الله عليهم توفيقي خاص عنايت نموده و از خزانه علم و حکم خود چيزهائي به آنان مرحمت فرموده است که به ديگران نداده، [ صفحه 114] بنابراين علم آنها عالي‏تر و رفيع‏تر از علم تمام اهل زمان است.خدا مي‏فرمايد: افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع ام من لا يهدي الا ان يهدي فما لکم کيف تحکمون. [17] و نيز فرمايد: و من يؤت الحکمة فقد اوتي خيرا کثيرا. [18] و درباره طالوت گويد: ان الله اصطفاه عليکم و زاده بسطة في العلم و الجسم و الله يؤتي ملکه من يشاء و الله واسع عليم. [19] و به پيمبرش صلي الله عليه و آله و سلم فرموده: انزل الله عليک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله عليک عظيما. [20] و درباره ائمه از اهل بيت او و عترت او و ذريه او صلوات الله عليهم فرموده است: ام يحسدون الناس علي ما آتيهم الله من فضله فقد آتينا آل ابراهيم الکتاب و الحکمة و آتيناهم ملکا عظيما فمنهم من آمن به و منهم من صد عنه و کفي بجهنم سعيرا. [21] . چون بنده‏اي را خدا براي ولايت و سرپرستي امور بندگانش اختيار کند سينه او را براي تحمل اين بار، منشرح و گشاده مي‏دارد و در دل او چشمه‏هاي حکمت قرار مي‏دهد و پيوسته از علوم خود بدو الهام مي‏نمايد به طوري که ديگر از جواب فرو نخواهد ماند و از راه صواب حيران و سرگردان نخواهد شد، و بنابراين او به عصمت الهي معصوم و به تاييد و توفيق او مؤيد و موفق خواهد بود، از هر گونه اشتباهي يا لغزش و خطائي مامون و مصون خواهد بود. و اين مقام را خدا به او اختصاص داده تا بر بندگانش حجت‏بوده باشد و بر آفريدگانش شاهد و گواه و ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء و الله ذو الفضل العظيم. [22] . آيا کسي مي‏تواند اين ملکات را داشته باشد و قدرت بر وظائف امامت را دارا باشد تا او را انتخاب کنند؟ يا اينکه مختار و منتخب آنان داراي چنين صفاتي است تا او را مقدم دارند؟ سوگند به بيت الله که از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را چنان به پشت‏سر انداختند گويا که اصلا بر آن دانا نبودند.در کتاب خدا راه هدايت مشهود و شفاي از هر گزند و مصيبتي معلوم بود لکن آنرا به دور انداختند، و از اهواء و خيالات خود پيروي کردند. خداوند آنان را مذمت نموده و وجهه بصيرت آنها را برو در افکنده، ديده دل آنان را کور و قلب آنان را هلاک و تباه فرموده است. [ صفحه 115] قال الله تعالي: و من اضل ممن اتبع هواه بغير هدي من الله ان الله لا يهدي القوم الظالمين. [23] و نيز فرمود: فتعسا لهم و اضل اعمالهم. [24] و نيز فرمود: کبر مقتا عند الله و عند الذين آمنوا کذلک يطبع الله علي کل قلب متکبر جبار. [25] و صلي الله علي النبي محمد و آله و سلم تسليما کثيرا. باري چون اين حديث از معدن ولايت و چشمه امامت فيضان يافته است و از دو لب مبارک حضرت ثامن الائمة و الحجج ترشح نموده و حقا هر کلمه از آن گنجينه‏اي است بس نفيس که بايد روي آن ماهها تفکر نمود و از خدا درخواست فهم و ادراک حقائق آن را کرد، تمام آن را بيان کرديم تا موجب روشني دلها و سرور قلبها و طراوت و تازگي چشمها گردد. نتيجه بحث ما اين شد که براي بشر راه اختيار و انتخاب امام مسدود است و چون فکرش به مقامات و درجات امام نمي‏رسد و از حدود افکار و اهواء خود تجاوز نمي‏کند براي او چنين حقي نيست. و بعضي که گفته‏اند: [26] همين‏طور که در خبر واحد احتمال خطا موجود و ليکن در خبر متواتر احتمال خطا معدوم مي‏گردد و خبر متواتر مفيد يقين است، همچنين اگر فرد واحدي بخواهد امام را انتخاب کند در انتخاب او احتمال خطا زياد است ولي هر چه تعداد انتخاب‏کنندگان بيشتر باشد اين احتمال رو به ضعف مي‏گذارد تا رفته رفته، چنانچه اجماع اهل حل و عقد بر آن قائم گردد، به کلي معدوم، و نتيجه آراء، معصوم خواهد بود؛ از بحث ما روشن شد که اين دعوي غلط و خبر متواتر شاهد و مثالي براي ما نخواهد بود چون در خبر متواتر شرط است که مخبرين، اخبار از محسوسات دهند چون احتمال خطا در هر يک از اخبارات آنها به تنهائي مي‏رود از کثرت مخبرين بدون تواطي و تشريک مساعي يقين به صدق خبر حاصل مي‏شود. و اما اگر از معقولات و آراء خبر دهند ابدا مفيد يقين نبوده و به طور کلي خبر متواتر در اين مقولات تحقق نمي‏يابد. مسئله انتخاب امام نيز چنين است، براي مردمي که درک [ صفحه 116] فضائل امام و ملکات و نفسيات خفيه مخفيه و حالات روحيه و درجات قرب او را به عوالم توحيد نمي‏توانند بکنند چه يک نفر چه صد هزار نفر همه در يک رديف و در يک طراز واقع‏اند، و از اجتماع و انتخاب آنها ابدا کشف آن ملکات و فضائل روحي نخواهد شد، و بنابراين راه اختيار مسدود و اختيار آنان منتج عصمت راي و مصونيت از اشتباه و خطا نخواهد گرديد. [ صفحه 119]

[1] «اصول کافي» ج 1 ص 198. [2] سوره انعام: 6 آيه 38. [3] سوره مائده: 5 آيه 3. [4] سوره بقره: 2 آيه 124. [5] سوره انبياء: 21 آيه 72 و 73. [6] سوره آل عمران: 3 آيه 68. [7] سوره روم: 30 آيه 56. [8] سوره توبه: 9 آيه 30. و اين آيه بنا به روايت صفواني است همچنانکه مجلسي اشاره کرده است. [9] سوره عنکبوت: 29 آيه 38. [10] سوره قصص: 28 آيه 68. [11] سوره احزاب: 33 آيه 36. [12] سوره قلم: 68 آيه 37 تا 42. [13] سوره محمد (ص): 47 آيه 24. [14] سوره توبه: 9 آيه 87. «فهم لا يعلمون». [15] سوره انفال: 8 آيه 21 تا 23. [16] سوره بقره: 2 آيه 93. [17] سوره يونس: 10 آيه 35. [18] سوره بقره: 2 آيه 269. [19] سوره بقره: 2 آيه 247. [20] سوره نساء: 4 آيه 113. [21] سوره نساء: 4 آيه 53 تا 54. [22] سوره جمعه: 62 آيه 4. [23] سوره قصص: 28 آيه 50. [24] سوره محمد: 47 آيه 8. [25] سوره غافر: 40 آيه 35. [26] تفسير «الميزان» ج 4 ص 418 عند التعرض لادلة القائلين بالاختيار.