افراد بشر غالبا مبتلي به شهوات و ماديات بوده افکار آنها از نفعطلبي و سودجوئي و انتقامهاي شخصي و جاهلي و لذتهاي موقتي و اعتباري تجاوز نميکند. در اين صورت اگر امر به دست آنها سپرده شود از سطح افکار خود چون نميتوانند افقي بازتر و وسيعتر را بنگرند، لذا سعادت خود و همه را در همان جا محبوس و زنداني ميکنند.
و ان تطع اکثر من في الارض يضلوک عن سبيل الله ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون. [1] .
«اگر از اکثريت آراء مردم روي زمين پيروي کني تو را از راه خدا گمراه ميکنند چون آنها از گمان خود فقط پيروي ميکنند و دسترسي به حقايق و واقعيات پيدا نکردهاند». و ان کثيرا ليضلون باهوائهم بغير علم: [2] «بسياري از مردم به واسطه اهواء خود بدون هيچ دانشي (پيروان خود را) گمراه ميکنند» اگر بنا بود آراء اکثريتحاکم، بر حق باشد در اين صورت ميبايد از مشرکين قريش براي تبليغات پيغمبر اکرم در مکه راي گرفت.و مسلم است که راي آنها کشتن و قطعه قطعه نمودن آن حضرت بود چنانکه تمام اهل حل و عقد و کارگردانان مکه در دار الندوة جمع شدند و با اتخاذ راي، حکم قتل آن حضرت را صادر نموده و پهلوانهاي نامي را براي کشتن آن حضرت از قبايل جمعآوري کردند.
و نيز اکثريت مشرکين قريش با اتخاذ آراء و تبعيت از اهل حل و عقد مانند
[ صفحه 91]
ابوسفيان براي کشتن رسولالله و مسلمين و از ريشه کندن اسلام و بر باد دادن قرآن و تعدي به نواميس مسلمانان از مکه به سوي مدينه تجهيز جيش نموده، و جنگ بدر و احد و احزاب و غيره را برپا کردند و آن همه خسارات را وارد آوردند.
اين است سطح فکر مردم جاهلي، که در بين مردم زمانها اين اصل باقي است گرچه مظاهر آن در هر زمان تفاوت مينمايد. و نه تنها در قبائل رسولالله مطلب چنين بوده، در تمام امتها و قبايل، اساس برنامه مردم همان آراء جاهلي و افکار مادي بوده و لذا با پيغمبران در هر زمان از در ستيزگي و نفاق و عدوان وارد ميشدند. و لقد آتينا موسي الکتاب و قفينا من بعده بالرسل و آتينا عيسيابنمريم البينات و ايدناه بروح القدس ا فکلما جائکم رسول بما لا تهوي انفسکم استکبرتم ففريقا کذبتم و فريقا تقتلون. [3] .
«به موسي کتاب تورات را داديم و به دنبال او نيز پيغمبراني را براي مردم فرستاديم و به عيسي ابنمريم بينات و معجزات واضحي عنايت کرديم، و او را به روح القدس مؤيد ساختيم. آيا هر وقت رسولي را ما به سوي شما بفرستيم که نفوس شما او را نپذيرد و مطابق خواشهاي نفساني و اهواء شما نباشد تکبر نموده دستهاي از شما از در تکذيب او وارد شده و دستهاي از شما به جنگ با او برميخيزد»؟
لذا در تمام زمانها غالبا اکثريت مردم افراد منحرف و سودجوئي بودهاند.خداوند در سوره شعراء در هشت موضع که از عادات امت هشت پيغمبر (قوم حضرت محمد خاتم النبيين و قوم حضرت موسي و قوم ابراهيم و قوم نوح و قوم هود و قوم صالح و قوم لوط و قوم شعيب) بياناتي ميفرمايد و معامله آنان را با پيمبرانشان ذکر ميکند، در پايان هر موضعي ميفرمايد: و ما کان اکثرهم مؤمنين. [4] يعني «اکثريت امتهاي آنان مؤمن نبودهاند»
و نيز ميفرمايد: فانظروا کيف کان عاقبة الذين من قبل کان اکثرهم مشرکين [5] «نظر بيفکنيد و ببينيد که عاقبت مردماني که قبلا بودهاند چه شد، اکثريت آنان مشرک بودهاند».
[ صفحه 92]
و نيز درباره قوم رسولالله ميفرمايد: و ما يؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون. [6] .
«اکثريت اين مردمي که ايمان آوردهاند ايمان آنها واقعيتي نداشته و آنها با خدا شريک و انباز ميآورند». لقد حق القول علي اکثرهم فهم لا يؤمنون [7] «بر اين مردم حجت خدا تمام شد و بر اکثريت از آنها راه عذري نماند اينان ايمان نميآورند». و ما اکثر الناس و لو حرصت بمؤمنين [8] «اي پيغمبر اکثر مردم مؤمن نيستند گرچه تو خود را براي هدايت آنان به تعب اندازي و ميل و حرص شديد به ايمان آنها داشته باشي». و در سه جاي قرآن ميفرمايد: و لکن اکثر الناس لا يؤمنون [9] «و ليکن اکثر مردم ايمان نميآورند». و در يک جا ميفرمايد: بل اکثرهم لا يؤمنون [10] «بلکه اکثريت مردم ايمان نميآورند». و نيز ميفرمايد: که اکثر مردم از پذيرش حق امتناع ميورزند. بل جائهم بالحق و اکثرهم للحق کارهون [11] «بلکه پيغمبر ما حق را براي مردم آورد در حالي که اکثر آنها از حق کراهت دارند». لقد جئناکم بالحق و لکن اکثرکم للحق کارهون [12] «به تحقيق که ما حق را براي شما آورديم و لکن اکثر شما از حق کراهت داريد. و نيز ميفرمايد که اکثريت مردم روي حق را هميشه ميپوشانند و به خداي خود کافر ميشوند». و ان کثيرا من الناس بلقاء ربهم لکافرون [13] «بدرستي که بسياري از مردم به ملاقات پروردگارشان کافرند». و اکثرهم الکافرون [14] «اکثريت مردم کافرند». فابي اکثر الناس الا کفورا [15] «اکثريت مردم از پذيرش حق ابا نموده و بسيار کفر ميورزند».
و نيز ميفرمايد که اکثر مردم فسق ميورزند، و ان اکثرکم فاسقون [16] «به درستي که اکثر شما از جاده انصاف منحرفيد». و ان وجدنا اکثرهم لفاسقين [17] «و به تحقيق که ما اکثر ايشان را از حق و عدالت منحرف يافتيم». و اکثرهم فاسقون [18] «و
[ صفحه 93]
اکثريت مردم از حق عدول نموده منحرف ميشوند». و نيز ميفرمايد که اکثريت مردم حق شناس و سپاسگزار نيستند، و لکن اکثر الناس لا يشکرون. [19] در سه جا ميفرمايد: و ليکن اکثر مردم شکر خداي را به جا نميآورند، و لا تجد اکثرهم شاکرين [20] «شيطان به خدا ميگويد که اکثريت مردم را سپاسگزار نخواهي يافت». و لکن اکثرهم لا يشکرون [21] «و لکن اکثر آنها سپاسگزار نيستند». و نيز ميفرمايد که: اکثريت آنها به عهد خود وفا نميکنند، و ما وجدنا لاکثرهم من عهد [22] «ما براي اکثر مردم حفظ عهد و پيمان را نيافتيم».
و نيز ميفرمايد که اکثريت آنها از گمان خود پيروي ميکنند و در کارها قاطعيت و يقين ندارند، و ما يتبع اکثرهم الا ظنا [23] «و تبعيت نميکنند اکثر مردم مگر از گمان خود». و نيز ميفرمايد که اکثر آنها جاهل هستند، و لکن اکثرهم يجهلون [24] «و ليکن اکثر آنها جهالت دارند».
و نيز ميفرمايد اکثريت مردم تفکر و تعقل نميکنند و فکر خود را به کار نمياندازند، و اکثرهم لا يعقلون [25] «و اکثر آنها فکر نميکنند». بل اکثرهم لا يعقلون [26] «بلکه اکثر آنها تعقل نمينمايند».
و نيز ميفرمايد که اکثر مردم به سخن حق و دعوت حق گوش فرا نميدهند، کتاب فصلت آياته قرآنا عربيا لقوم يعلمون بشيرا و نذيرا فاعرض اکثرهم فهم لا يسمعون [27] «ما کتاب آسماني خود قرآن را که آيات او جدا جدا شده و عربي واضح ميباشد براي گروهي که ميدانند و داراي علم و دانشند فرو فرستاديم. اين کتاب بشارتدهنده به رحمت خدا و بيم دهنده از عذاب خداست اما اکثريت مردم از آن اعراض نموده و آنها گوش فرا نميدهند». ام تحسب ان اکثرهم يسمعون او يعقلون [28] .
[ صفحه 94]
«آيا چنين ميپنداري که اکثريت مردم ميشنوند يا تعقل مينمايند؟»
و نيز ميفرمايد که بسياري از مردم از آيات ما غافلند. و ان کثيرا من الناس عن آياتنا لغافلون. [29] و در بيست و چهار موضع از قرآن مجيد ميفرمايد که اکثريت مردم نميدانند. در نه موضع بدين لفظ ميفرمايد: و لکن اکثر الناس لا يعلمون. [30] «و ليکن اکثر مردم نميدانند». و در نه موضع ديگر بدين لفظ ميفرمايد: و لکن اکثرهم لا يعلمون [31] «و ليکن اکثر آنها نميدانند». و در پنج موضع ديگر بدين لفظ ميفرمايد: بل اکثرهم لا يعلمون [32] «بلکه اکثر آنها نميدانند». و در يک موضع ديگر بدين لفظ ميفرمايد:
بل اکثرهم لا يعلمون الحق و هم معرضون [33] «بلکه اکثر آنها حق را نميدانند و از حق روي ميگردانند».
باري اين صورت و نمايش سطح افکار و خواستهها و مراتب فهم و ادراک اکثريت مردم بود که قرآن مجيد نشان داد.
|