بسم الله الرحمن الرحيم
و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين و لعنة الله علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الدين و لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
قال الله الحکيم في کتابه الکريم:
يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم فان تنازعتم في شيء فردوه الي الله و الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و اليوم الآخر ذلک خير و احسن تأويلا. [1] .
سابقا ذکر شد که خلقت آسمانها و زمين و موجودات آسماني و زميني و خلقت انسان و انزال کتاب الهي و ارسال حضرت رسولالله صلي الله عليه و آله و سلم همه بر اساس حق بوده و آيات قرآنيه صراحت دارد بر آنکه باطل و بيهوده و عبث را در سازمان آفرينش و هدايت انسان به سوي کمال دخالتي نيست، بنابراين امر و نهي خدا نيز بر حق بوده و امر به اطاعت از حق مينمايد چون اين امر در راه و طريق همان اصول تکوينيه قرار دارد و مؤيد خلقت است، و محال است خدا امر به باطل نمايد چون باطل نفس آدمي را از جاده مستقيم خارج ميکند و او را در ضد راه کمال و طي سعادت به حرکت در ميآورد و چنين نتيجه گرفته ميشود که پيوسته بايد اوامر تشريعيه خدا طبق سازمان تکوينيه او باشد نه بر خلاف آن.
و الله يقول الحق و هو يهدي السبيل. [2] .
«و خداوند پيوسته دعوت به حق مينمايد و به راه راست هدايت ميکند». و يري الذين اوتوا العلم الذي انزل اليک من ربک هو الحق و يهدي الي
[ صفحه 86]
صراط العزيز الحميد. [3] .
«کساني که علم و معرفت الهي به آنان داده شده به قرآني که خدا بر تو نازل کرده است به حق مينگرند، و ميبينند که اوست حق محض و به سوي راه خداي عزيز و پسنديده مردم را هدايت مينمايد». بنابراين هيچگاه خداوند امر به باطل يا امر به متابعت از ظلم و معصيت نمينمايد يا دعوت به پيروي از غير حق نميکند.
اولواالامر که در آيه مبارکه فوق بدون قيد و شرط اطاعت آنها لازم شمرده شده است تحقيقا پيروي از آنان پيروي از حق بوده و الا اين امر و دعوت، بر خلاف ناموس کلي الهي ميشود. و لذا مراد از آنها حتما بايد معصوميني بوده باشند که فعل و قول و سيره و سنت آنها حق باشد.
بسياري از اهل تسنن بلکه غالب آنها بلکه همه آنها گويند که اولواالامر لازم نيست معصوم بوده باشند بلکه با انتخاب اکثريت يا با بيعت اهل حل و عقد ميتوان امامي را انتخاب نمود و به مفاد آيه مبارکه اطاعت از او واجب ميشود. اين نظريه بر خلاف اساس قرآن و تشريع شريعت حق و مبناي دين مبين است، زيرا امام داراي احوال و ملکات نفسيهاي است که غير از خداي علام الغيوب و داناي سرائر و پنهانيها را از آن اطلاعي نيست مانند عصمت و پاکي روح و قداست باطن و نزاهتي که با ذات امام توام بوده و او را از هر گونه قول يا فعل غير حقي مصون ميدارد و از اهواء و شهوات برکنار ميکند، و مانند علم و دانشي که با وجود آن چيزي بر او مجهول نميماند و بسياري ديگر از صفات روحيه دقيق و لطيفي که از آن به خارج اثري مشاهده نميشود مگر جزئياتي، و به دست آوردن آن ملکات از اين پديدههاي جزئي و ترشحات خارجي بسيار مشکل است. و ربک يعلم ما تکن صدورهم و ما يعلنون. [4] .
«و خداي تو ميداند آنچه را که دلهاي مردم مخفي ميکند و آنچه را که آشکار مينمايد». الله اعلم حيث يجعل رسالته: [5] «و خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد».
[ صفحه 87]
|