آن نبوت پاک و اساس تعاليم قرآن که بر حيات معنوي و زندگي بر اساس توحيد و تعاليم فطرت و صدق و صفا و ايثار و انفاق و عاطفه و رحم و دستگيري از مخلوقات و هدايت آنان به راه صلاح واقع بود در اثر مدت کوتاهي به يک امپراطوري عظيم که معاويه در شام تشکيل داد و بر اساس عدوان و ظلم بر مردم بيچاره و امت متحير تبديل شد، و ديکتاتوري بجاي حرمت اسلام نشست و قوانين خدا کاملا به عکس شد، حدود خدا تعطيل و احکام و قوانين قرآن از بين رفت و اموال مردم به يغما رفت و خون‏هاي بي‏گناهان ريخته شد و نواميس اسلام پاره گشت. و سپس در دوران حکومت‏بني اميه و بني العباس و خلفاي بعدي چه جنايات که نشد و حقا اگر اين طرز حکومت را حکومت جائره ظالمه شيطانيه نام گذاريم، سزاوارتر است تا يک حکومت الهي بگوئيم، و تمام اين جريانات بر اساس همان اجتماع اهل حل و عقد بوده و اين مفاسد را به بار آورد و اين تحميلات عجيب را بر دوش مردم مسکين قرار دادند. حکومت معاويه بر امضاء و تصحيح عمر بود، عمر او را والي شام نمود و او را بر اعراض و اموال و بيت المال مسلمين مسلط ساخت و حکومت امپراطوري و متجمل او را امضاء نمود، و او را بر آن حکومت تقرير و تثبيت نمود. حکومت معاويه و سپس حکومت يزيد و مروان و عبدالملک همه بر اساس و پايه دستور عمر بود.عمر خلافت را در مجلس شورا قرار داده و شش تن از اهل حل و عقد را بر آن قرار داد و بالاخره با راي عبدالرحمن بن عوف، عثمان بر مسلمين و اعراض و اموال و دماء و نواميس آنان مسلط شد و پايه‏هاي اسلام را متزلزل نمود، بيت المال مسلمين را صرف آراء شخصيه و به اقوام خود قسمت مي‏کرد و معاويه را بر حکومت شام تقرير و تثبيت نمود و حکم قتل محمد بن ابي‏بکر را به والي خود در مصر نوشت و بالاخره در اثر قيام مصري‏ها با آن وضع فجيع کشته شد و آن همه مفاسد به بار آمد.