پيش از هر سخني بايد محدوده زماني و مکاني دوره جاهليت را تبيين کرده و سپس به بيان ويژگيها و خصوصيات آن بپردازيم: از نظر زماني، دوران قبل از بعثت رسول خدا(ص) را، تا حدود 150 و حداکثر 200 سال، دوران جاهلي مي‏نامند. [1] اما در نظر دقيق آنچه از حوادث نقل شده اين دوره را مي‏توان پذيرفت حوادثي است که تا حدود عام‏الفيل يعني چهل سال قبل از بعثت رخ داده است. از حوادث پيش از آن تا حدود 200 سال، اشعار و اخباري نقل شده ولي درصد صحت آنها اندک است؛ در مورد تاريخ عرب قبل از اين دو قرن، شايد تنها در يک مورد قرآن اشاره دارد که همان قضيه آمدن ابراهيم(ع) و اسماعيل و هاجر به، وادي غير مزروعي [2] مکه است، [3] در تورات نيز اشاراتي وجود دارد که مورد اطمينان نيست. در باره محدوده مکاني منطقه‏اي که نام جاهليت بر آن نهاده شده بايد گفت که، اين اسم براي اولين بار از طرف قرآن نسبت به دوران قبل از بعثت به کار رفته و ليکن محدوده مشخصي را منظور نکرده است؛ قرآن بيشتر مصاديقي را که از نظر معيارهاي قرآن غلط باشد کارهاي جاهلي محسوب مي‏کند، بنابر اين چه بسا بتوان روم وايران را نيز جزو دنياي جاهليت به شمار آورد، کما اين که در واقع نيز چنين است. ما در بررسي خود به لحاظ آن که اين بررسي را درآمد تاريخ سياسي اسلام مي‏دانيم آن را محدود به جزيرة العرب، بويژه مکه و مدينه مي‏کنيم. هدف ما شناخت برخورد اسلام و رسول‏الله(ص) با اين محيط است، و جزيرةالعرب در ابتداي اسلام، گهواره آن به شمار مي‏آيد. کلمه «جاهليت» از ريشه جهل گرفته شده است، اما اين دليل بر آن نيست که مفهوم آن به معناي جهلي است که در مقابل دانش وعلم بکار مي‏رود. براي شناختن اين کلمه که خود يک اصطلاح است بايد موارد استعمال آن را در همان دوران بررسي کنيم. همان گونه که اشاره شد اين کلمه براي نخستين بار در قرآن به کار رفته است، لذا ابتدا موارد استعمال آن را در قرآن مرور مي‏کنيم. آياتي که در آنها کلمه جاهليت آمده از اين قرار هستند: «وَ قَرْنَ في بُيُوتِکُنَّ و لا تَبَرَجْنَّ تَبَرُّجَ الجاهِليّة الاولي؛ [4] و در خانه‏هايتان بمانيد و چنان که در زمان پيشين جاهليت مي‏کردند، زينتهاي خود را آشکار مکنيد.» و در آيه ديگر آمده:«يَظُنُّونَ بِالله غَيْرَالحَقِّ ظَنَّ الجاهِليَّةِ؛ [5] درمورد خداوند گمان غير حق دارند يک گمان جاهلي.» و در آيه ديگر:«اَفَحُکْمَ الجاهِليَّةِ يَبغُون وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ الله حُکْماً لِقَوْمٍ يوقِنون؛ [6] آيا حکم جاهليت را مي‏جويند؟ براي آن مردمي که اهل يقين هستند چه حکمي از حکم خدا بهتر است.» و در جاي ديگر آمده است:«اِذْ جَعَلَ الَّذينَ کَفَروا في قُلُوبهمْ الْحَميِّةُ حَمِيَّة الجاهِليَةِ؛ [7] آنگاه که کافران تصميمي گرفتند که دل به تعصب، تعصب جاهلي بسپارند.» کاربرد کلمه جاهليت در آيات فوق، نشان مي‏دهد که قرآن برخي از کارهاي دوره جاهلي را، که با معيارهاي واقعي اسلام سازگار نيست جاهلي دانسته و محکوم مي‏کند؛ قرآن زيور، عقايد و احکامي را محکوم مي‏کند که جاهلي باشد، کما اينکه حمّيت و تعصب موجود در نظام قبيله‏اي را تعصب جاهلي مي‏داند. در «نهج‏البلاغه» نيز در مواردي کلمه جاهلي و جاهليت به کار رفته است. در يک مورد امام علي(ع) مردم را از جاهليتي که بني‏اميه به همراه خواهند داشت و در آن چراغ هدايت، و علم و انديشه روشن نخواهد بود برحذر مي‏دارد. [8] در مورد ديگر مردم را از اطاعت رؤساي ناصالح که بر پايه قواعد ناشي از عصبيت و فتنه و شمشير و تفاخرات جاهلي حرکت مي‏کنند باز مي‏دارد؛ [9] و باز مردم را از اين که جاهل بوده، نه در دين تفقهي دارند و نه درباره خدا تعقلي، منع مي‏کند. [10] از اين موارد روشن مي‏شود که افعال و افکاري که ناشي از جهالت و ناداني بوده و مخالف با معيارهاي قرآني ا ست، افعال و افکار جاهلي محسوب مي‏شود. به باور بلاشر، اسلام بر تمامي ويژگيهاي روحي عرب مانند مزاج جنگي، حساسيت عربي، قساوت در انتقام، و مسايلي چون شرب خمر، قماربازي و آنچه در رديف آنهاست، صفت جاهلي را اطلاق کرده است. [11] به عقيده جواد علي جاهليت به معناي سفاهت، حماقت، حقارت، و خشم و تسليم‏ناپذيري در برابر اسلام و احکام آن مي‏باشد. [12] احمد امين نيز همينگونه مي‏انديشد. [13] . بعضي از نويسندگان، کلمه جاهليت را به لحاظ آن که از ريشه جهل گرفته شده، در مقابل علم و دانش قرار داده و بر اين باورند که اسلام اين کلمه را در مقابل علم و دانشي که پيامبر بدان وعده داده به کار برده است. [14] اما با دقت در استعمالات آن در قرآن، ديديم که اين کلمه در مقابل علم و دانش به کار نرفته است، هر چند ما نمي‏خواهيم علم و دانشي را براي دوره جاهلي ثابت کنيم.بعدها در اين مورد مفصل سخن خواهيم گفت که عرب از لحاظ علم و دانش در مرحله بسيار پستي قرار داشته است. کتابهاي لغت نيز معنايي را از جاهليت به دست مي‏دهد که با کاربرد قرآنيِ اين کلمه، سازش دارد؛ مردمي که نسبت به خدا و پيامبر و شرايع آسماني جاهل بوده تفاخر به آباء و اجداد نموده وبا کبر و غرور زندگي مي‏کرده‏اند، مردم جاهلي خوانده مي‏شدند. [15] نويسنده ديگري مي‏گويد: ظاهر ُاين است که کلمه «جهل» يک معناي واحدي دارد و آن اين که هرچه مخالف علم باشد، حال چه نسبت به معارف الهي، چه علوم ظاهري، چه تکاليف شخصي، جهل خوانده مي‏شود. [16] در توضيح نهايي راجع به اين کلمه بايد گفت: هر عمل خلاف و نادرست، چه نتيجه جهل باشد چه حاصل عدم حاکميت عقل بر قواي انساني، به آن عمل جاهلي گفته مي‏شود که در فارسي عوامانه کلمه «نفهمي» در برابر آن است؛ يعني اگر علم نداشته باشد و عملي را انجام دهد، اين کلمه بر او صادق است، همانطور اگر بداند ولي نتواند خود را کنترل کند باز اين کلمه بر او صادق است. از ابن‏عباس نقل شده که در اثبات جاهليت عرب همين آيه بس که [17] :«قَدْ خَسِرَ الَّدينَ قَتَلُوا اولادَهُم سَفَهاً بِغيْر عِلْمٍ و حَرَّموا ما رَزَقَهُمُ اللهُ افْتراءً عَلَي اللّهِ قَدْ ضَلّوا و ما کانُوا مُهْتَدين؛ [18] . زيان کردند کساني که به سفاهت، بي هيچ حجتي، فرزندان خود را کشتند وبه خدا دروغ بستند و آنچه را به ايشان روزي داده بود، حرام کردند. اينان گمراه شده‏اند و راه هدايت را نيافته‏اند.»

[1] تاريخ الادب العربي، العصر الجاهلي، ص 38. اخباري که در منابع اسلامي درباره دوران پيش از اسلام داريم در حدود يکصدو پنجاه سال قبل از اسلام را در برمي‏گيرد، نک: المفصل، ج 1، ص 73. [2] ابراهيم، 37. [3] گويا اشاره به اصحاب اُخْدود نيز مربوط به اعراب مسيحي، ج‏نوب است. [4] احزاب، 33. [5] آل عمران، 154. [6] مائده، 50. [7] فتح، 26. [8] نهج‏البلاغه، خطبه93، ص 138. [9] خطبه191، ص 289. [10] خطبه166، ص 240. [11] تاريخ الادب العربي، بلاشر، ج 1، ص 47. [12] المفصل، ج1، ص40. [13] فجرالاسلام، ص 70 و نک: العصر الجاهلي، ج 1، ص 39. [14] تاريخ الادب العربي بلاشر به (نقل از گلدزيهر)، ص 47؛ المفصل، ج 1، ص 40. [15] نک: لسان العرب و مجمع البحرين ذيل مورد. [16] التحقيق في کلمات القرآن، ج 2، ص 20. [17] بلوغ الارب، ص 20. [18] سوره انعام، 140.