يکي از گونههاي مختلف تاريخنگاري، تاريخنگاري محلي است. اين سبک تاريخنويسي، از قرن سوم به بعد کاملاً متداول بوده و نگاشتههاي مفصلي در اين باره توسط مسلمانان تحرير شده که برخي از آنها برجاي مانده است. ساختار اين کتابها به طور عمده بر سه پايه است: اطلاعات «جغرافي»، «تاريخي» و «رجالي». از ميان اين سه قسمت، در بسياري از اين قبيل منابع بخش رجالي اين تواريخ و شرح حالنگاري آنها، مفصلترين قسمت است. بيان چگونگي احداث شهرها و اقوال مربوط به آن، پيشينه تاريخي، تحولات سرنوشتسازِ رخ داده در شهر، حُکّام و نيز برخي از آگاهيهايي که مربوط به اماکن و يا محصولات شهر است، در نخستين فصول کتاب آورده ميشود. پس از آن، به شرح حال رجال آن شهر پراخته شده و درمواردي صرفاً از محدثان و گاه از تمامي مشاهير شهر به ترتيب الفبايي يا جز آن، ياد ميشود. در ضمن شرح حال رجالِ محدّث، در بيشتر موارد احاديثي از طريق آنان نقل ميشود که از نظر حديثشناسي بسيار قابل توجه است.
تاريخ نويسي محلي از همان آغاز مورد توجه بوده است. ابننديم در تقسيم بندي آثار هشام کلبي، ذيل عنوان «کتبه في اخبار البلدان» از کتاب البلدان الکبير، کتاب البلدان الصغير، کتاب تسمية من بالحجاز من احياء العرب، کتاب الحيرة، کتاب اسواق العرب، کتاب الاقاليم ياد کرده است. [1] .
متأسفانه علي رغم فراواني اين قبيل آثار در فرهنگ مکتوب تاريخي مسلمانان، شمار اندکي از آنها برجاي مانده است. کهنترين اثري که در اين زمينه به دست ما رسيده کتاب فتوح مصر و المغرب از ابن عبدالحکم (م 31) [2] و کتاب تاريخ واسط از اسلم بن سهل رزاز معروف به بحشل واسطي (م 292) است که کورکيس عواد آن را منتشر کرده است.
تاريخ اصبهان اثر ابونعيم يک نمونه براي ساختاري است که در بالا از آن ياد کرديم. مشابه کتاب مزبور، کتاب طبقات المحدثين باصبهان از ابوالشيخ است که بيشتر رنگ رجال شناسانه و حديثي دارد. تاريخ اصبهان حمزه اصفهاني که فقرات فراواني از آن در معجم الادباء و منابع ديگر برجاي مانده اما اصل آن از ميان رفته است. تاريخ بغداد از مفصلترين نمونههايي است که در تمدن اسلامي برجاي مانده است. همينطور تاريخ دمشق ابن عساکر که از متن کامل آن تاکنون پنجاه مجلد نشر شده و مختصر تاريخ دمشق از ابن منظور که در سي مجلد انتشار يافته است. [3] .
تاريخيترين کتاب که عنوان تاريخ محلي دارد کتاب تاريخ المدينة المنوره از عمر بنشبّه (م 262) است که از مورخان برجسته قرن سوم هجري است. [4] بخش عمده باقي مانده از اين اثر، تاريخ تحولات سياسي مدينه و برخي از اطلاعات جغرافي اين شهراست. اخبار مکه ازرقي، [5] ونيز اخبار مکه فاکهي [6] از آثار بسيار مهم تاريخي مربوط به شهر مکه است که جنبه تاريخي شان بسيار قوي است و ما پس از اين در باره آنها سخن خواهيم گفت. در همين رديف بايد از تاريخ الموصل ازدي ياد کرد.
شعبهاي خاص از تواريخ محلي که در عصر نخست تدوين تاريخ سخت مورد توجه بوده، آثاري است که در باره فتح شهرها نوشته شده است. نگاهي به آثار مورخان بنام، نشان ميدهد که حجم قابل توجهي از آثار آنها با کلمه فتوح يا فتح آغاز ميشود. در ميان آثار ابومخنف و مدائني و نيز عمر بن شبّه و ديگران اين قبيل عناوين فراوان است: فتوح کور دجلة، فتوح الدينور، فتوح مدن قم و قاشان و اصبهان، فتوح الشام، فتوح خراسان و جرجان و... در اين دانش سهم مدائني از همه بيشتر است. [7] .
سخاوي فهرستي از اين نمونه تواريخ محلي را آورده که متأسفانه تعداد زيادي از آنها از ميان رفته است. [8] .اين فهرست، حاکي از وسعت کاري است که مسلمانان در اين زمينه انجام دادهاند.
نمونههاي ديگري که درباره برخي شهرها به دست ما رسيده عبارتند: از تاريخ بيهق از ابنفندق بيهقي، تاريخ سيستان از مؤلفي مجهول و تأليف شده ميانه سالهاي 445 تا 725، (با تصحيح ملک الشعراء بهار) تارخ طبرستان ابناسفنديار. اثر بسيار مهم در تواريخ محلي شهرهاي ايران تاريخ نيشابور حاکم نيشابوري (م 450) است که از ميان رفته و تنها نام رجالي که مدخلهاي کتاب را تشکيل ميدادهاند برجاي مانده است. [9] از متن اصلي کتاب نيز قطعاتي در ساير مآخذ نقل شده است. [10] .
تنها در حيطه خراسان براي بسياري از شهرها يک يا چند کتاب تأليف شده که از بيشتر آنها آگاهي در دست نيست. برخي از آنها عبارتند از: تاريخ ابيورد از ابوالمظفر محمد بن احمد ابيوردي (م 507). تاريخ بخارا، يکي از ابوعبدالله محمد بن اسماعيل جعفي بخاري (م 256) که تنها نقلهايي از آن باقي مانده. و دوم از ابوبکر محمد بن جعفر نرشخي (م 348) فارسي آن از ابونصر احمد بن محمد قباوي (م 522) باقي مانده و متن عربي آن در 1965 در مصر چاپ شده است. سوم از سعدبن جناح و چهارم از ابوعبدالله محمد بن احمد بن سلمان بخاري معروف به غنجار (م 410 يا 412). تاريخ بلخ از نه نفر. تاريخ بيهق يکي از ابن فندق (م 560) که چاپ شده و ديگري از علي بن ابيصالح خواري که از ميان رفته است. تاريخ خراسان از هشت نفر که از هيچکدام به جز چند نقل اثري نمانده است. تاريخ خوارزم از شش نفر که اثري جز چند نقل برجاي نمانده است. تاريخ سمرقند از سه نفر. تاريخ کش از دو نفر. تاريخ مرو از يازده نفر. تاريخ نسا، تاريخ نسف، تاريخ نيشابور، تاريخ هرات از نه نفر. [11] .
از مهمترين تواريخ محلي، تاريخهايي است که در باره حرمين شريفين نگاشته شده است. اين آثار به قدري گسترده و پر مواد است که شايد بتوان مدعي شد هيچ شهري در دنيا تا اين اندازه اطلاعات ريزش در آن دوران ثبت و ضبط نشده است. برخي از آثاري که در باره مکه نوشته شده عبارتند از: اخبار مکه فاکهي، اخبار مکه ازرقي، غاية المرام بأخبار سلطنة بلد الحرام از عزالدين عبدالعزيز بن فهد مکي (م 922)، الجامع اللطيف في فضل مکة و اهل و بناء البيت الشريف از جمال الدين بن ظهيره مخزومي (م 986)، الإعلام بأعلام بيت الله الحرام، از قطب الدين نهروالي (م 988) و شفاء الغرام بأخبار البلد الحرام و العقد الثمين في تاريخ البلد الامين هر دو از محمد بن احمد بن علي الفاسي المکي (م 832) و المغانم المطابة في معالم طابة در تاريخ مدينه از محمد بن يعقوب شيرازي فيروزآبادي (م 817) و اتحاف الوري بأخبار ام القري از نجم بن فهد (م 885). [12] .
در قرون بعد، کتابهاي زيادي در تاريخ مصر نوشته شد. چند نمونه از آنها عبارتند از النجوم الزاهرة في ملوک مصر و القاهره (در 15 جلد) از جمال الدين ابيالمحاسن يوسف بن تغري بردي اتابکي (874 - 813) و کتاب کنز الدرر و جامع الغرر (در 9 جلد) از ابوبکر بن عبدالله بن ايبک دواداري که حوادث تا سال 735 را دارد. نمونه ديگر هم کتاب حسن المحاضره جلالالدين سيوطي است.
شيعه نيز سهمي در نگارش تواريخ محلي داشته است. [13] از آثار کهن در اين زمينه که بر هر اثري تقدم دارد، کتاب نحل العرب از محمد بن بحر رهني (اوائل قرن چهارم) است. [14] ياقوت در باره اين مؤلف و کتاب او نوشته است: له تصانيف منها: کتاب سماه کتاب نحل العرب يذکر فيه تفرق العرب في البلاد في الاسلام، و من کان منهم شيعيا و من کان منهم خارجيا او سنيا فيحسن قوله في الشيعة و يقع فيمن عداهم. وقفت علي جزء من هذاالکتاب ذکر فيه نحل أهل المشرق خاصة من کرمان و سجستان و خراسان و طبرستان. از اين کتاب جز آنچه ياقوت در معجم البلدان نقل کرده چيزي برجاي نمانده است.
کتاب البلدان و المساحة يا با نام البنيان في احوال البلدان از احمد بن محمد بن خالد برقي است. مؤلف تاريخ قم در قرن چهارم از اين کتاب در تاريخ شهر قم بهره گرفته که محتمل است از همان کتاب البلدان او استفاده کرده باشد. [15] در نسخه چاپي در موارد متعددي به نقل از برقي مطالب تاريخي مربوط به قم آورده و در يک مورد ميگويد: برقي در کتاب بنيان چنين آورده... [16] احتمال ديگر آن که کشف الظنون آورده و آن اين که نام کتاب التبيان في احوال البلدان بوده است. [17] .
کتابي با نام البلدان و المساحة به پدر احمد، يعني محمد بن خالد نيز نسبت داده شده است. [18] کتابي نيز با نام البلدان و المساحة ابوجعفر محمد بن عبدالله بن جعفر بن حسين بن جامع حميري در قرن سوم داشته است. وي در جستجوي کتاب احمد برقي بوده و در اين باره از بغداد و ري و قم جستجو کرده اما آن را نيافته، پس از آن خود کتابي در اين باره نوشته است. [19] .
کتاب مهم ديگر در اين زمينه تاريخ قم از حسن بن محمد بن حسن قمي است که آن را در سال 378 نوشته است. اين اثر مهم تاريخي، جالبترين و علميترين کتابي است که در تمدن کهن اسلامي نگاشته شده است. تواريخ محلي که در تمدن اسلامي نگاشته شده بخش عمدهاش شرح حال رجال شهرهاست در حالي که کتاب تاريخ قم، به دقت به نگارش مطالب علمي در باره تاريخ شهر پرداخته است. مؤلف در مقدمه کتاب را به بيست باب تقسيم کرده که متأسفانه تنها ترجمه فارسي پنج باب آن بدست آمده است. از متن عربي آن نيز خبري در دست نيست. متن فارسي آن از حسن بن علي بن حسن بن عبدالملک قمي است که در سال 805 به انجام رسيده است. در اين کتاب صرف نظر از آگاهيهايي که در باره شهر قم آمده، اطلاعات گرانبهايي از وضعيت خراج در آن روزگار آمده است. بعلاوه در باره قبيله اشعري از زماني که در يمن بوده و پس از آن نزد رسول خدا(ص) آمده و آنگاه به عراق و سپس به قم مهاجرت کردهاند به تفصيل پرداخته است. درآن ميان از نقش آنها در فتوحات به ويژه فتح برخي از مناطق ايران نيز سخن گفته شده است.
کتاب با ارزش اما مفقود ديگر تاريخ ري منتجب الدين صاحب الفهرست است که در قرن ششم ميزيسته است. تنها مواردي از اين کتاب را ابن حجر در لسان الميزان نقل کرده است. ابوسعد منصور بن حسين آبي مؤلف کتاب ادبي پر ارج نثر الدر هم کتابي با نام تاريخ ري داشته است. [20] کتاب ديگر تاريخ طبرستان از ابن اسفنديار است. اين اثر جاودانه، مهمترين متني است که در تاريخ طبرستان نگاشته شده و مؤلف که در قرن ششم ميزيسته، از مورخان شيعي بوده است. تاريخ رويان از مولانا اولياء الله آملي نيز از ديگر تواريخ محلي بسيار با ارزش است. وي در اين کتاب بخشي از ديدگاههاي تاريخي شيعه را به ويژه تا زمان امامان(ع) بدست داده است.
افزون بر کتابهايي که در شمار تواريخ محلياند، کتابهاي جغرافي نيز که کارشان بيان جغرافياي دنيا يا مناطق محدودي بوده، اطلاعات تاريخي و رجالي فراواني را عرضه کردهاند. کتابهايي چون اخبارالبلدان از ابنفقيه هَمَداني، مسالک و ممالک از اصطخري احسن التقاسيم از مَقْدسي [21] و مهمتر از همه معجمالبلدان از ياقوت حموي و الروض المعطار محمد بن عبدالمنعم حميري از اين دست منابع هستند.
بايد يادآور شد که کتاب بالنسبه جامعي در باره ادبيات جغرافي در تمدن اسلامي نگاشته شده که با دقت در باره آثاري که در اين زمينه نوشته شده، بحث کرده است. عنوان اين کتاب تاريخ الادب الجغرافي العربي از کراتشکوفسکي (م 1951) است که صلاح الدين عثمان هاشم آن را به عربي ترجمه کرده است. [22] .
|