ما در اين بخش از اعتقادات ديني و شريعت عملي مربوط به آن اعتقادات، سخن خواهيم گفت؛ مهمترين اين معتقدات در جزيرةالعرب عبارت بود از شرک، يهوديت، نصرانيت و حنفيت. در ادامه از نحوه اين اعتقادات و تأثير آنها در زندگي فردي و اجتماعي عرب جاهلي مطالبي خواهيم آورد. منبع دست اول، در بررسي حوادث ديني مربوط به جاهليت همان قرآن است. مسلماً قرآن به عنوان محتواي فکري انقلاب پيامبر، از آنجا که در برخورد با محيط و در صدد ايجاد تحول در آن بوده و با انديشه موجود برخورد ميکرده، ميتواند ما را در شناخت عقايد ديني آن دوران کمک کند. برخي از اشعار جاهلي که جاهلي بودن آنها را بتوان پذيرفت منبع ديگري براي شناخت اين دوره است. کلمات امام علي(ع) نيز در بعضي موارد راهگشا خواهد بود. در کنار آنها مأخذي که مربوط به تاريخ جاهليت وادب آن دوران است بهره گرفتهايم.
به گفته مورخان عرب، قبل از آن که عمروبن لحيّ ظهور کند، عرب عدناني و قحطاني همه تابع دين ابراهيم(ع) بوده و دين خود را از اسماعيل گرفته بودند. [1] از ديد قرآن [2] . اين نکته قطعي است که ابراهيم به مکه آمده و کعبه يادگار او و مرام اوست؛ [3] و به همين جهت و جهات ديگر، اعراب و حتي برخي ملل ديگر، کعبه را محترم ميداشتند. [4] رسول خدا (ص) در حجة الوداع، در عَرَفه به اصحابش فرمود: کونوا علي مشاعرکم فانّکم علي ارث من ارث أبيکم ابراهيم. [5] در تمام يادگارهاي شعري و غير شعري عرب، سخن از ابراهيم، کعبه و مسايلي است که در ارتباط با شريعت ابراهيمي ميباشد. بنابراين آنچه از نظر اعتقادي در اين جزيره سابقه تاريخي دارد، اعتقاد به توحيد است، اين اعتقاد به مرور زمان به شرک تبديل ميشد. در اين مورد علل چندي ذکر شده است:
الف: اولين علت، مطلبي است که ابنکلبي نسبشناس معروف آن را اظهار کرده است. او ميگويد: چيزي که سبب شد مردم جزيرة العرب دست از آيين ابراهيمي برداشته و به عبادت سنگ و بت بپردازند؛ اين بود که هر مسافري که از مکه خارج ميشد، سنگي از سنگهاي حرم را همراه خويش بر مي گرفت و در مسافرت هر جا توقف ميکرد، آن را بر زمين مينهاد و گرد آن طواف ميکرد، همان گونه که به طواف کعبه ميپرداخت، اين عمل به دليل اعتقاد آنان به کعبه و حرم بوده است، آنان کعبه را محترم ميشمرده و آيين حج و عمره به جاي ميآوردند. پس از آن رفته رفته اين عمل آنان به پرستش آنچه بدان علاقه داشتند منجر شده و آنها آيين سابق خود را فراموش کردند، آنان دين ابراهيم و اسماعيل(ع) را دگرگون نمودند و بتپرست شدند. [6] .
ب: در روايات تاريخي به نکته ديگري در اين زمينه اشاره شده و آن اين که عمرو بن لحيّ عاملي براي بتپرست شدن مردم بوده است، او از شامات بتي را به نام هبل به مکه آورد و مردم را دعوت به پرستش آن نمود. از اينجا بود که کمکم بتپرستي گسترش يافت. [7] از پيامبر نيز نقل شده که عمرو بن لحيّ نخستين کسي بوده که دين عرب را تغيير داده است. [8] .
ج: گفته شده، اساس بتپرستي ناشي از تنزيهي بوده که علماي سلف براي خدا قايل شدهاند. آنها خدا را از هر چيزي منزه ميکرده و به مردم نيز چنين ميآموختند، زماني که ديدند مردم قائل به «تعطيل» شدند.
براي آنان بتهايي قرار داده و به پرده پوشاندند و با سجود خود در مقابل آنها تعظيم کردند تا به واسطه آنها از خدايي که بر آنها غايب است ياد کنند. [9] . نياز به گفتن ندارد که اين دليل نميبايستي مربوط به جاهليت باشد، زيرا اين قبيل مباحث کلامي، در ميان آنها مطرح نبوده است.
د: يعقوبي در تحليل خود از بت پرستي و عامل آن ميگويد: بتپرستي از هنگامي آغاز شد که وقتي يکي از مردم ميمرد، اقوام او، مجسمهاي از وي ساخته و به ياد او آن را محترم ميداشتند، اخلاف آنها پس از سالها گمان کردند که اينها خدايان آنها هستند؛ [10] شاهد اين امر، ميتواند سخن مشرکين با پيامبر(ص) باشد که ميگفتند: اين بتها اقوام گذشته هستند که مطيع خدا بوده، ما صورتي از آنها ساخته و عبادتشان ميکنيم. [11] در مورد سه بت مشهور، يعوق و يغوث و نسر، گفته شده: اينها از قوم نوح بودهاند و افرادي صالح بودند، بعدها مجسمه آنان به صورت بت درآمد. [12] در مورد لات نيز گفته شده: او در واقع مرد صالحي بوده است که غذا براي حاجيان درست ميکرده، وقتي او مرد، تمثالي از او درست کردند، بر آن بنايي ساختند و اسمش را «بيت الربه» نهادند. [13] ابن قيّم بررسي علل بتپرستي گفته است: تعظيم مردگان سبب شد تا کم کم صورتهايي از آنها به شکل بت ساخته شود. از هشام کلبي از پدرش نقل شده که بتهاي ودّ و سواع و يغوث و نسر اقوام صالحي بودهاند که بعدها پنج بت به شکل آنها ساخته شده است، [14] علامه طباطبايي نيز شواهدي بر اين مطلب ذکر فرمودهاند. [15] قاعدتاً در اصل اين مسأله ترديدي وجود ندارد جز آن که اخباري که در ارتباط با قوم صالح يا جز آن آمده، چندان مورد وثوق نيست.
ه: عامل ديگري که در اشاعه شرک سهم عظيمي به خود اختصاص داده، اختلافاتي بوده که در ميان قبايل وجود داشته است، به تعبير ديگر مسايل اجتماعي و سياسي نيز خود عاملي براي اشاعه و گسترش بتپرستي بوده است. استمرار جنگ و درگيري بين قبايل موجد فرهنگي بود که مهمترين نمودش جدا کردن قبايل از يکديگر بود. بر پايه اين فرهنگ، قبايل از هم فاصله ميگرفتند و سعي داشتند هر شرافت و افتخاري که وجود دارد، نصيب خود کرده و قبيله مقابل خود را از بين ببرند. کمکم اين اختلافات تا آنجا گسترش يافت که توحيدرا درمعرض دگرگوني قرار داده و زمينه را براي اين که هر قبيله خدايي مخصوص به خود داشته باشد فراهم کرد. وقتي ما نتيجه توحيد عملي را در جامعه، وحدت قشرهاي مختلف مردم در جهت واحد و بسوي خداي متعال بدانيم از وجود اختلاف وتشتت در ميان مردم نميتوان جز اختلاف ميان خدايان را انتظار داشت. آنها بايد خدايي را انتخاب ميکردند که دشمن آنها را از بين ببرد، طبعاً دشمن هم خدايي را انتخاب ميکرد که اينها را از بين ببرد. وقتي عمروبن لحي به شام رفت، ديد مردم بت ميپرستند. گفت اينها چيست که ميپرستيد؟ گفتند: خداياني است که از آنها براي غلبه بر دشمن کمک ميگيريم. [16] . بر پايه همين نگرش، قبايلي بود که عزّي بت قريش و بنيکنانه، [17] منات بت اوس و خزرج و اهل يثرب، [18] لات براي ثقيف و طائف باشد [19] و دهها بت ديگر براي قبايل ديگر. [20] زماني که رسول خدا(ص) مکه را فتح کرد در درون آن 360 بت وجود داشت. [21] اين تفرقه و تشتت تا به جايي گسترده شده بود که در هر خانهاي از خانههاي مکه، بتي وجود داشت. [22] در کنار کعبه طاغوتهايي قرار داده بودند که همچون کعبه آنها را تعظيم ميکردند، [23] و براي هر قبيلهاي بتي مخصوص بود. [24] يعقوبي گويد: وقتي عرب به حج ميآمد هر قبيله در کنار بت مخصوص به خود ايستاده، نماز خوانده و شعار تلبيه سر ميداد. [25] آنها به عبادت سنگي مشغول ميشدند. وقتي سنگ بهتري ميديدند به عبادت آن ميپرداختند. بنا به گفته بسياري از محدثان آيه:«أفرأيت مَنِ اتّخد إلهَهُ هَواه؛ [26] «آيا ديدي کسي که خداي خود را هوا و خواست خود قرار داده»؛ درباره حارث بن قيس نازل شد؛ [27] او مرتب از عبادت سنگي دست ميکشيد و به عبادت سنگ ديگر ميپرداخت.
زماني که ديگر اعراب عظمت کعبه و نقش آن را در افزوني پرقدرت قريش مشاهده کردند، در مناطق خود نيز کعبه ساختند تا از اين افتخار بيبهره نباشند. در نجران کعبهاي توسط بنو عبدالمَدان ساخته شد و اين قبل از آمدن نصرانيها به نجران بوده است. [28] کعبهاي در غطفان در مقابل خانه خدا ساخته و براي آن صفا و مروه هم درست کردند. [29] کعبهاي در يمن که آن نيز در مقابل کعبه مکه توسط ابرهه ساخته شد. [30] اين گويا کليسا بوده است. در شام نيز کعبه شاميه ساختند. [31] در سرزميني در ميان کوفه و بصره نيز کعبهاي وجود داشته است. [32] بسياري از اينها قصدشان بر اين بود تا عرب را از حج کعبه بازداشته و به کعبه خود روانه کنند؛ در مورد ابرهه اين مسأله مسلم است. [33] .آلوسي ميگويد: عرب جاهلي متفرق و متشتت بودند... و لذا عيدهاي هر قبيله با قبايل ديگر متفاوت بود. [34] .
و: قرآن بتپرستي مردم را ناشي از جهالت و عدم علم ميداند، زيرا در واقع اين جهالت است که سبب رخنه عقايد شرک آلود در وجود آنان شده و از اعتقاد به توحيد بازشان داشته است. قرآن در اين باره ميفرمايد: «و خَرقُوا لَهُ بَنين و بَناتَبِغَيْر ِعلْم» [35] و در آيه ديگر آمده است: «و يَعْبدون من دون اللّه مالَمْ نُنَزّل بِهِ سُلطاناً وَ ما لَيس لَهم بِهِ عِلْم» [36] و سواي چيزي را ميپرستند که هيچ دليلي بر وجودش نازل شده است و هيچ دانشي بدان ندارند.
بطور يقين، جهالت ريشه عمده تمام انحرافات در تاريخ بشر بوده است. هواپرستي، حتي با داشتن علم و دانش، نوعي ديگر از جهالت است. در اين ميان بودند کساني که با عمرو بن لحّي که نه تنها بتپرستي را رواج داد بلکه بسياري از احکام ديگر ابراهيم را تغيير داد مخالفت کردند. [37] شاعري گفته است:
يا عمرو إنّک قد احدثت الِهة
شَتّي بمکةَ حولَ البيتِ أصناما
و کان للبيتِ ربٌ واحدٌ ابداً
فقد جَعَلتَ للنّاس أربابا
«اي عمرو تو خداياني را در نقاط مختلف مکه و در اطراف بيت درست کردي؛ و در حالي که براي خانه خدا يک رب بود براي مردم ارباباني درست کردي.» [38] .
تقليد کورکورانه نيز از جمله عوامل شيوع بت پرستي بوده است. همه عوامل مذکور در انحراف مردم از توحيد و رواج بتپرستي نقش داشتهاند و هر کدام بخشي از اين انحراف را به وجود آوردهاند.
|