۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار
  • شناسه : 8433
  • 01 جولای 2024 - 21:00
  • 7 بازدید
  • ارسال توسط :
حدیث کساء با صوت مداحان معروف با متن و ترجمه
حدیث کساء با صوت مداحان معروف با متن و ترجمه

حدیث کساء با صوت مداحان معروف با متن و ترجمه

  حدیث شریف کساء  در آخرین مطلب از ملحقات مفاتیح الجنان، حدیث شریف کسا را می خوانیم: به سند صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ به نام خداوند بخشنده مهربان عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها […]

 

حدیث شریف کساء 

در آخرین مطلب از ملحقات مفاتیح الجنان، حدیث شریف کسا را می خوانیم: به سند صحیح از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،

قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ

(جابر) گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها

فَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیْکَ السَّلامُ

و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام

قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُکَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درک مى کنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف

فَقَالَ یا فاطِمَهُ إیتینى بِالْکِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْکِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ

فرمود: اى فاطمه بیاور برایم کساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم

وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَهِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ

و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده

فَما کانَتْ اِلّا ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ

پس ساعتى نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤادى

گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان

فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها رائِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ

من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى جدم رسول خدا است

فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِساءِ

گفتم: آرى همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف کساء رفت

وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللّهِ

و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا

اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِساءِ

آیا به من اذن مى دهى که وارد شوم با تو در زیر کساء؟

فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى

فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من

قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِساءِ

اذنت دادم، پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت

فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا اُمّاهُ

ساعتى نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو اى مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّهَ عَیْنى وَثَمَرَهَ فُؤادى

گفتم: بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم

فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها رائِحَهُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ

فرمود: مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى کنم گویا بوى جدم رسول خدا (ص) است

فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِساءِ

گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند

فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْکِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ

حسین نزدیک کساء رفته گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى کسى که خدا او را برگزید

اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِساءِ

آیا به من اذن مى دهى که داخل شوم با شما در زیر کساء

فَقالَ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى

فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت کننده امتم

قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِساءِ

به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر کساء وارد شد

فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ

در این هنگام ابوالحسن على بن ابی طالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا

فَقُلْتُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ

گفتم: و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤمنان

فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَهً طَیِّبَهً کَاَنَّها رائِحَهُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللّهِ

فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى کنم گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است

فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْکَ تَحْتَ الْکِساءِ

گفتم: آرى این او است که با دو فرزندت در زیر کساء هستند

فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْکِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ

پس على نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا

اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساءِ

آیا اذن مى دهى که من نیز با شما در زیر کساء باشم؟

قالَ لَهُ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى

رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار

قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْکِساءِ

من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر کساء شد

ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْکِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ

در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا

اَتَاْذَنُ لى اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِساءِ

آیا به من هم اذن مى دهى که با شما در زیر کساء باشم؟

قالَ وَعَلَیْکِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَکِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِساءِ

فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر کساء رفتم

فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللّهِ بِطَرَفَىِ الْکِساءِ

و چون همگى در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت

وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماءِ وَقالَ

و با دست راست بسوى آسمان اشاره کرد و فرمود:

اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى

خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ

مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد

اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ

من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است

وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ

و دشمنم با هرکس که با ایشان دشمنى کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد

اِنَّهُمْ مِنّى وَأنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ وَغُفْرانَکَ وَرِضْوانَکَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و برکت هایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان

وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

و دور کن از ایشان پلیدى را و پاکیزه شان کن بخوبى

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِکَتى وَ یا سُکّانَ سَماواتى

پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساکنان آسمانهایم

اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَهً

براستى که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان

وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّهِ هؤُلاءِ الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکِساءِ

و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن، اینان که در زیر کسایند

فَقالَ الاَمینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِساءِ

پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند در زیر کساء؟

فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ، هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها

خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند. آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش

فَقالَ جِبْرائیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لِاَکُونَ مَعَهُمْ سادِساً

جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم

فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَهَبَطَ الأمینُ جِبْرائیلُ

خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم، پس جبرئیل امین به زمین آمد

وَقالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الأعْلى یُقْرِئُکَ السَّلامَ وَیَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَالاِکْرامِ

و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، (پروردگار) علىّ اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته

وَیَقُولُ لَکَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئَهً

و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان

وَلا فَلَکاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْکاً یَسْرى اِلّا لِاَجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ

و نه فلک چرخان و نه دریاى روان و نه کشتى در جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما

وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ

و به من نیز اذن داده است که با شما در زیر کساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى؟

فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْکَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ

رسول خدا (ص) فرمود و بر تو باد سلام اى امین وحى خدا

اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ جِبْرائیلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِساءِ

آرى به تو هم اذن دادم، پس جبرئیل با ما وارد در زیر کساء شد

فَقالَ لِاَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْکُمْ یَقُولُ «اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»

و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوى شما وحى کرده و مى فرماید: «حقیقت این است که خدا مى خواهد پلیدى را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگى کامل»

فَقالَ عَلِىٌّ لِاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ

على علیه السلام به پدرم گفت: اى رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن) ما در زیر کساء چه فضیلتى (و چه شرافتى) نزد خدا دارد؟

فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً

پیغمبر(ص) فرمود: سوگند بدان خدائى که مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید

ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ

که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین

وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَهُ

که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق)

وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَهُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا

و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند،

فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَهِ

على (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند

فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَهِ نَجِیّاً

دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزید

ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ

ذکر نشود این خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین

وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلّا وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ

که در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکى باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند

وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ

و نه غمناکى جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجت خواهى باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد

فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکَذلِکَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَهِ وَرَبِّ الْکَعْبَه.

على گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین سوگند به خدای کعبه که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شدند.

Visits: 8

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1