۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » كلمة الله العليا | تجزیه | جلد 1
  • شناسه : 2697
  • 12 ژانویه 2022 - 21:54
  • 61 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
تجزیه آیه بیست و سوّم  سوره بقره

تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «23»

تجزیه آیه بیست و سوّم  سوره بقره « وَإِنْ کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ(23) » « و اگر در آنچه بر بنده ی خود نازل کرده ایم شک دارید پس اگر راست می گویید سوره ای مانند آن بیاورید و گواهان خود […]

تجزیه آیه بیست و سوّم  سوره بقره

« وَإِنْ کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ(23) »

« و اگر در آنچه بر بنده ی خود نازل کرده ایم شک دارید پس اگر راست می گویید سوره ای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید.»

وَ

تجزیه: حرف استیناف، مبنی، غیرعامل

اِنْ

تجزیه: حرف شرط، مبنی، عامل، مختصّ به فعل

کُنْتُم

تجزیه: فعل ماضی، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از مادّه کون، معتل، اجوف واوی، لازم، معلوم، مبنی، متصرّف، از افعال ناقصه، عامل

[در اصل (کَوَنْتُم) بوده حرف علّی «واو» ماقبل مفتوح قلب به الف گردیده (کانْتُمْ) سپس الف بر اثر التقاء ساکنین حذف و فاء­الفعل مضموم شده (کُنْتم) بدست آمده است.]

فی

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

رَیْبٍ

تجزیه: اسم ثلاثی مجرد بر وزن فَعْل، مصدر ثلاثی مجرد از مادّه ریب، اجوف یایی، منصرف، غیرمتصرّف، معرب، جامد

(فی رَیْبٍ): جار و مجرور، متعلّق به (کائنینَ) مقدّر و محلاً منصوب خبر (کُنْتم) است.

من

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

ما

تجزیه: موصول اسمی، موصول مشترک عام، مبنی، غیرعامل، غیر متصرّف، جامد، معرفه

نَزَّلْنا

تجزیه: فعل ماضی، برای مثلکم مع­الغیر، ثلاثی مزید، از باب تفعیل، از مادّه نزل، سالم، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف

علی

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

عَبْدِ

تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، بر وزن فَعْل، از ماده عبد، سالم، منصرف، متصرّف، جامد، معرفه به اضافه، مفرد مذکر، معرب،

نا

تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای متکلم معل­الغیر، معرفه، مبنی

فـَ

تجزیه: حرف ربط بر سر جواب شرط (رابط شرط و جزاء) مبنی، غیرعامل

أتُوا (= ایتُوا)

تجزیه: فعل امر، صیغه جمع مذکّر مخاطب، از مادّه أتی، ناسالم، مهموزالفاء، ناقص یایی، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف. [در اصل (اِئْتِیُوا) بوده، ضمه بر «یاء» ثقیل بوده به صرف ماقبل داده شده است (اِئْتُیْوْا) شده و «یاء» رد اثر التقاء ساکنین حذف گردیده (اِئْتُوا) (1) شده وقتی «فاء» به اول آن آمده همزۀ اول آن چون وصل بوده حذف شده است و (فَأتُوا) بدست آمده است.]

بِـ

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

سورَةٍ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، مجرّد نیز گفته­اند، از مادّه سور، اجوف واوی، منصرف، متصرّف، جامد، جمعش سُوَر

مِنْ

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

مِثْل

تجزیه: اسم ثلاثی مجرد، از مادّه مثل صفت مشبهه است به معنای شبیه، نظیر، مشابهت با غیر، سالم، منصرف، متصرّف، جامد، برای مفرد مذکّر و مؤنث، معرب، معرفه به اضافه، جمعش أمثال

(مِنْ مِثْلِ): جار و مجرور، متعلّق به عامل مقدّر

ه

تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، معرفه، غیرمتصرّف، مبنی

وَ

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل

اُدْعُوا

تجزیه: فعل امر، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از مادّه دعو، معتل، ناقص واوی، متعدّی، معلوم، مبنی، متصرّف

شُهَداءَ

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسّر کثرت، مفردش شهید، شهید: صفت مشبهه که به معنای شاهد نیز آمده است، از مادّه شهد، سالم، منصرف، متصرّف، جامد، معرب، معرفه به اضافه

کُم

تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر مخاطب، معرفه، غیر متصرّف، مبنی

مِنْ

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختصّ به اسم

دُونِ

تجزیه: ظرف، نقیض فوق، گاهاً اسم بوده و به معنای غیر، اسم ثلاثی مجرد، از ماده دون، اجوف واوی، دائم­الاضافه، منصرف، به نظر غیر مشهور: متصرّف، به نظر مشهور: غیر متصرّف، جامد، معرفه به اضافه

(مِنْ دونِ): جار و مجرور، متعلّق به یکی از افعال عموم مقدّر

اللهِ

تجزیه: علم است برای ذات باری تعالی، به عقیدۀ اکثر صرفیّون جامد و به عقیدۀ بعضی مشتق است، مفرد مذکر مجازی، منصرف، معرفه، معرب، غیر متصرّف، در اصل (الاله) بوده به معنای اسم مفعول یعنی معبود، الف و لام آن زایدۀ لازمه به منظور تفخیم و تعظیم، (اِله) اسم ثلاثی مزید بر وزن فِعال، از مادۀ (أله) یا (وله)، بنابر قول اول مهموزالفاء و بنابر قول دوم مثال واوی است.

اِنْ

تجزیه: حرف شرط، مبنی، عامل، مختصّ به فعل

کُنْتُمْ

تجزیه و ترکیب قبلاً در این آیه گفته شده

صادِقین

تجزیه: اسم ثلاثی مزید، اسم فاعل، از ثلاثی مجرد، جمع مذکّر سالم، مفردش صادق، از مادّه صدق، سالم، منصرف، متصرّف، مشتق

Visits: 2

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1