تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۴۲ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی یک جلسه تفسیر آیه چهل و دوم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۴۲) وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ (۴۳) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۴۲ جلسه ۱
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
یک جلسه تفسیر آیه چهل و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۴۲) وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ (۴۳)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و حق را با باطل مخلوط نکنید [تا تشخیص دادنشان بر مردمِ جویاى حق دشوار نشود]، وحق را [که قرآن وپیامبر است] در حالى که مىدانید [و مىشناسید، از مردم] پنهان نکنید. (۴۲) و نماز را بر پا دارید، و زکات بپردازید، و همراه رکوعکنندگان رکوع کنید [که نماز خواندن با جماعت محبوب خداست]. (۴۳)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۴۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۴۲) وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ (۴۳)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و حق را با باطل مخلوط نکنید [تا تشخیص دادنشان بر مردمِ جویاى حق دشوار نشود]، وحق را [که قرآن وپیامبر است] در حالى که مىدانید [و مىشناسید، از مردم] پنهان نکنید. (۴۲) و نماز را بر پا دارید، و زکات بپردازید، و همراه رکوعکنندگان رکوع کنید [که نماز خواندن با جماعت محبوب خداست]. (۴۳)
در سورهی بقره، در آیه ۴۲ خداوند نسبت به بنی اسرائیل یک سری موارد را امر و یک سری از موارد را نهی میفرماید. یکی نهی میفرماید که «وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ» روز گذشته راجع به کلمهی «التباس» و «لُبس» مطالبی را عرض کردیم.
فرق بین شبهه و «لُبس»، فرق بین اشتباه و التباس که در قرآن استعمال شده است این است: شبهه در موردی است که انسان باطل را به صورت حق جلوه بدهد. اگر کسی باطل را به صورت حق جلوه بدهد، این را اشتباه، شبههافکنی میگویند. اگر بیایند و آنچه که حق بوده است را باطل جلوه بدهند، یعنی صورت حق را به صورت باطل جلوه بدهند، این «لُبس» میشود.
«لُبس» یعنی یک چیزی را وارونه نشان دادند. «التباس» هم یعنی کسی که به دنبال این است که همیشه حق را به صورت باطل نشان بدهد. بگوید: این حرفهایی که پیامبر دارد میزند، شعر میخواند. میگفتند: «أَنَّهُ شَاعِرٌ مَجْنُونٌ»[۲] گفتند: این پیامبر شاعر است، شعر میگوید، (نستجیر بالله) مجنون است. این بحث «التباس» و «لُبس» است.
شبهه این است که کاری به حق ندارید، میخواهید باطل را به صورت حق نشان بدهید. لذا اینجا مورد نهی قرار میگیرد.
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ»[۳] شما وارونه نشان ندهید حق را به وسیلهی باطل. بعد میفرماید: «وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ»؛ «وَ تَکْتُمُوا» نون عوض رفع کلمهی «تکتمونَ» در اینجا حذف شده است که لای نهی سر آن آمده است، یعنی کلمهی «وَ تَکْتُمُوا» به «تَلْبِسُوا» عطف است. «وَ لا تَلْبِسُوا و لا تَکْتُمُوا» کتمان نکنید.
کتمان کردن هم این است که شما حق و حقیقت را میدانید، بر آن واقف هستید، آن را میپوشانید. مثل همان کتمان شهادت است که شما یک موضوعی را، یک مطلبی را بین دو نفر دیدید، شاهد بودید که اینها با هم معامله کردند، شاهد بودید که اینها داد و ستد کردند، شاهد بودید که این آقا به این آقا توهین کرده است، شاهد بودید که این آقا این وجه را به این آقا پرداخت کرده است، نروید این را بگویید، آن را اظهار نکنید. قران در مورد این میفرماید: «و لا تَکْتُمُوا» شهادت را هم کتمان نکنید. یعنی چیزی که شما دیدید را کتمان نکنید.
بنابراین در مقابل کتمان، اظهار است، اظهار کردن یعنی آن را به منصهی ظهور آوردن. لذا «و لا تَکْتُمُوا الْحَقَّ» حق را کتمان نکنید.
در این آیه و آیات قبل که از سورهی بقره آمده است که «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»[۴] تا اینجا همه چیز نشاندهندهی این است که قوم یهود و کلاً بنی اسرائیل حقّانیّت اسلام و حقّانیّت پیامبر خاتم و اینکه پیامبر، خاتم انبیاء است و همهی آنها طبق دین خود مأمور هستند و وظیفه دارند که به این دین -یعنی دین اسلام- و به پیامبر خاتم آنها ایمان بیاورند را میدانند. لذا اینکه اینگونه به آنها بیان شده است، برای همین است.
- چون میدانند، پنهان میکنند.
– حرف همین است که حق را میدانند، پیامبر را میشناسند، چون پیامبر به آنها معرّفی شده بود، همهی اینها برای آنها واضح است، آنها کتمان میکنند. حضرت جلّ و اعلی در توضیح این مطالب در آن آیات، اینها را برای آنها بیان میکند: «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ» ، «وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ»[۵] همه در سایهی تقوا، همه در سایهی رهبانیّت از حضرت حق باشد
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ»[۶] حق را به واسطهی باطل از بین نبرید، آن را اشتباه نشان بدهید، حق را کتمان نکنید. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اینجا واو حالیّه است، یعنی در حالی که شما میدانید. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» یعنی هم قبلاً میدانستید، هم حالا میدانید. چون فعل مضارع دلالت بر استمرار دارد. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» شما همیشه میدانستید که پیغمبر خاتم با این اوصاف میآید ظهور میکند، پس شما اینجا نباید حق را بپوشانید، نباید حق را کتمان بکنید. «وَ لا تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» واو عاطفه به «وَ لا تَلْبِسُوا … وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» و در حالی که شما میدانید، علم دارید.
این که گناه، گناه است و به دنبال آن عقاب دارد برای این است که شما میدانید که این امر خدا است، میدانید که این حرام خدا است، با اینکه میدانید، تعمّداً آن حرام را مرتکب میشوید، آن واجب را ترک میکنید. ترک واجب در حالی که میدانیم واجب است، ارتکاب حرام در حالی که میدانیم حرام است، گناه است و الّا اگر کسی چیزی را نداند، عقاب ندارد. «وَ ما کُنَّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»[۷] این راجع به این مطلب بود.
- از مصادیق کتمان حق، نمیتواند «لُبس» حق باشد؟
- کتمان حق جایی است که کسی اصلاً حرف حق را نمیزند، اصلاً اظهاری از آن نمیکند امّا «لُبس» و «التباس» این است که میآید حق را به صورت باطل جلوه میدهد. اگر اینطور بود، دیگر لازم نبود کتمان بگوید.
«وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ»[۸] میگوید: نیایید حق را به صورت باطل جلوه بدهید، بگویید: این پیغمبر مجنون است، این قرآن یک سری شعر است، این حرفها را نزنید. این راجع به «التباس» است.
امّا راجع به کتمان این است که یک کسی «التباس» نمیکند امّا حرفی هم نمیزند، هیچ کاری به چیزی ندارد. بعضی مسلمانها هم همینطور هستند، میگویند: سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندیم، به ما چه ارتباطی دارد؟ این راجع به کتمان است، یعنی شما حق را میدانید، آن را به باطل بپوشانید. اصلاً حق را ابراز نکنید، اظهار نکنید. آن اوّلی مصداق «التباس» است، این دومی مصداق کتمان است.
ممکن است کسی که کتمان میکند «التباس» نکند، «التباس» نمیکند، نمیآید شبهه ایجاد بکند، بخواهد حق را به صورت باطل نشان بدهد این کار را نمیکند امّا هیچ چیزی هم نمیگوید، اظهاری نمیکند. لذا اینکه «وَ لا تَکْتُمُوا» فرمود به خاطر این است.
تا اینجا در این آیه راجع به اصول بود، یعنی راجع به اعتقادات بود، حضرت جلّ و اعلی اعتقادات را بیان فرمودند. از اوّل آیهای که فرمودند: « یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ»[۹] تا آخر این آیه که آیه ۴۲ است، سه آیه راجع به اعتقادات و آنچه که در اصول باید بررسی بشود بود. یعنی عقاید بود، بحث، بحث کلامی بود.
امّا بحث بعدی که به دنبال همین است و عطف به همین کلمات و آیات میشود، راجع به فروع است. «وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»[۱۰] یعنی کفّار -چه اهل ذمّه، چه غیر اهل ذمّه- هم مکلّف به این هستند که بیایند اظهار به حقّانیّت پیامبر و اسلام و توحید داشته باشند و بیایند اسلام را به عنوان دین کامل ابراز بکنند که بحث اعتقادی است، کتمان حق نکنند، «التباس» حق نکنند، همهی اینها بر آنها تکلیف است.
آنها در بحث فروع هم تکلیف دارند، یعنی تکلیف آنها را نسبت به اعضا و جوارح هم روشن میکند که میفرماید: «وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ» نماز را اقامه بکنید.
بحث اقامهی نماز را در کلمهی «وَ یُقیمُونَ»[۱۱] را در آیات اوّل سورهی بقره که «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ» به صورت کامل توضیح دادیم. فقط یک جمله اشاره میکنیم که خدا نمازی را میخواهد که جان داشته باشد، نماز جاندار میخواهد، نمازی که اقامه بشود، نه اینکه ما میگوییم: خوانده بشود، خدا نماز اقامه شده میخواهد.
یعنی نمازی که «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[۱۲] نماز باید آنگونه باشد، نمازی که «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» نداشته باشد، آن اقامهی نماز نیست.
آدم مؤمن کسی است که اقامهی صلاه میکند، اینجا هم به بنی اسرائیل دستور و امر شده است که نماز را اقامه بکنند، اینها هم باید نماز را اقامه بکنند که اگر نماز را اقامه کردند، زکات را پرداخت کردند و… آنچه که در دستورات است -هم در اصول هم در فروع- (انجام دادند) اینها همان متّقینی میشوند که «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ»[۱۳] مصداق همان قرار میگیرند.
- نمازی که اقامه نشود هم مسقط تکلیف است؟
– ما کلمهی «إقامه» را میگوییم. در اینکه آیا نمازی که سرسری (بدون توجّه) خوانده بود مسقط تکلیف است یا نیست؟ حسب ظاهر (مسقط تکلیف است) ولی حسب واقع چه؟ حسب واقع که (اینطور نیست) کسی ریائاً نماز خواند، شرایط را رعایت نکرد یا نکرد. الآن حسب ظاهر میگویند: نماز را خوانده است. امّا آنچه که مسلّم است این است که ما باید مقیم صلاه بشویم. باید نماز را به پا داریم.
یکی از خصوصیات مقیم صلاه این است که دیگران را به سمت صلاه و اقامهی صلاه میکشاند. ذیل همین آیه داریم «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»[۱۴].
«وَ آتُوا الزَّکاهَ» زکات مال را هم بدهید. البتّه این زکات اینجا مطلق است، هم مال را دربرمیگیرد، هم چیزهای دیگر را در برمیگیرد. مثل علم، مثل فن، مثل دانش، باید زکات اینها را هم بدهیم.
زکات آن (علم و فن و دانش) این است که آنها را منتشر بکنیم، دیگران هم یاد بگیرند. هر فنّی را که بلد هستید، در هر امری، چه در فنون، چه در کارهای روزمرهای که برای زندگی، برای رشد انسان مؤثّر است، باید به دیگران انتقال بدهید. اگر انتقال ندهید، زکات آن را ندادید، اگر زکات آن را ندهید، با کثیفیهایی که در خود دارد از بین میرود.
امّا اگر آن را انتشار دادید، پاک میشود و به منصهی ظهور میرسد و برای انسان دارای ثمرات میشود.
بعد میفرماید: «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» اینجا چند نوع صحبت شده است که آیا این «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» یعنی همان نماز؟ بعضیها گفتند: نماز است، امّا قول صحیحتر این است که «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» میخواهد بگوید نماز را به جماعت به پا دارید.
و علاوه بر اینکه در اینجا تکلیف بنی اسرائیل و اهل کتاب نسبت به فروع در واجبات است، در مستحبّات هم است. یعنی در مستحبّات هم مورد خطاب قرار میگیرند که «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» فرمودند. یعنی شما هم با رکوع کنندگان رکوع بکنید که «مَعَ» آورده است، خود کلمهی «مَعَ» معنای تصاحب دارد و ارتباط تصاحبیّهی آن یعنی با همدیگر نماز بخوانید، یعنی جماعت نماز بخوانید.
استحباب آن (نماز جماعت) مسلّم است. گرچه تأسیس نماز به جماعت بوده است امّا بعد تخفیفاً از طرف نبیّ مکرّم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این شده است که نماز فردا هم مجزی تکلیف است. امّا اینجا بحث «ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» را آورده است که جناب یهود، جناب بنی اسرائیل هم مکلّف به مستحبّات هستند. یعنی مستحبّات هم بر آنها وارد شده است که آنها هم نماز را به جماعت بخوانند
- میشود گفت «ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» بیان این باشد که متواضع باشید، خود را قوم برتر ندانید، مثل مسلمانها باشید؟
– نه در کلمهی «رَکَعَ» این حرف شما زده شده است و نه در چیز دیگر، کلماتی که در اینجا وجود دارد «و ارکع» «راکع» مادهً که هیچ کدام از اینها را نمیگوید.
- خود رکوع یعنی خضوع کردن.
– رکوع کردن یعنی شکستن قامت وجودی تو در برابر ذات احدیّت. «رَکَعَ» وقتی شجر میشکند، عرب به آن «رَکَعَ» میگوید. آدمی که این قامت را دارد و ایستاده است، وقتی که قامت خود را در برابر ذات احدیّت میشکند، میگویند: رکوع کرد.
امّا اینکه شما میفرمایید (رکوع به معنای خضوع است) ما در آیات دیگر آن بحث را داریم. اگر نداشتیم بله اینطور میشد گفت تواضع، خشوع فروتنی و اینها که شما میخواهید بفرمایید آنجا است. «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» آنچه که مسلّم است در اینجا امر به جزء، امر به کلّ میشود یا برعکس آن. اینجا هم همان است.
آنچه که متبادر به ذهن میشود، رکوع را در نماز میکنند. لذا «ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» میگوید: نماز که میخواهید بخوانید با نماز خوانندگان، به نماز اقامه کنندگان نماز را اقامه بکنید.
- آنها که نماز ما را نداشتند.
– شاید اشارهی به این نوع کلمهی رکوع را که آورده است، در این است که شما -در بحث فروع هم داریم- در رکوع میتوانید به نماز جماعت اقتدا بکنید، بعد از آن باید به رکعت بعدی بروید. لذا شاید از لحاظ فقهی این را هم دارد که شما تا رکوع میتوانید اقتدا بکنید امّا بعد از آن دیگر نمیتوانید. یعنی وقتی به جماعت رسیدید، بعد از تکبیره الاحرام امام جماعت، شما میتوانید تکبیره الاحرام بگویید و نیّت بکنید و نماز را اقامه بکنید، شروع بکنید تا آنجایی که رکوع است. بعد از رکوع شما دیگر نمیتوانید به جماعت ملحق بشوید الّا در رکعت بعدی. اینها نکاتی است که در مسائل فقهی وجود دارد، در همین کلمات هم استفاده میشود.
اینکه «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» گفته است، چرا نفرموده است که نماز را به جماعت بخوانید، به کلمهی «صلاه» میگفت که نماز را با مصلّین اقامه بکنید؟ شاید به خاطر همین است که تا چه حدّی نماز را میتوانید با آنها ملحق بشوید را گفته است، هم آنچه که از کلمهی رکوع متبادر است، رکوع و راکع بحث صلاه است. این نکتهای است که زیاد… بسته هم نیست، یعنی مشخّص است، روشن است.
– ما بعضی از آیات را هم داریم که میگوید: «اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی»[۱۵] اگر نماز بود، اوّل رکوع را میگفت و بعد سجده را میگفت.
- آنجا بحث توحید را دارد میگوید. آنجا که شما دارید میگویید آنجا «وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی»
در سنّت محرز است امّا اینکه آن آیات ناظر به آن یای متکلّم است که میخواهد بحث توحید را بیان بکند که شما عبادت و بندگی را برای خدا بکنید، مثل «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ»[۱۶] در آیات قبل هم داشتیم که «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونی» «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ»[۱۷] یعنی «فارهبونی» «وَ إِیَّایَ» فقط مرا، «فَارْهَبُونی».
رهبانیّت داشته باشید، یعنی از حرامها لذّت نبرید، از حرامهایی که نسبت به من است، کنارهگیری بکنید.
«وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ»[۱۸] «فاتقونی» یعنی «وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونی» یعنی فقط مرا تقوا رعایت بکنید نسبت به من. یعنی همهی عبادت شما متوجّه ذات احدیّت باشد.
- فعلاً ربطی به نماز ندارد.
- این کلمهای که در اینجا وجود دارد و ما نحن داریم روی آن بحث میکنیم، این است که «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»[۱۹] چرا کلمهی «وَ ارْکَعُوا» را آورده است و به ماقبل آن عطف کرده است؟ عرض کردیم به خاطر اینکه هم استحباب جماعت نماز را بیان بکند و هم اینکه شاید ناظر به این باشد که تا کجای نماز شما میتوانید به جماعت اقتدا بکنید؟
تا رکوع «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» تا آنجایی که رکوع کردند، شما میتوانید ملحق به جماعت بشوید. از رکوع بلند شدند، دیگر شما در آن رکعت نمیتوانید به آنها ملحق بشوید یا اگر در رکعت آخر به رکوع آنها نرسیدید -چه نماز دو رکعتی، سه رکعتی، چهار رکعتی- دیگر نمیتوانید با جماعت باشید، «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ» در صورتی است که رکوع باشد، امّا اگر دیگر اتّصاف به رکوع نداشته باشند، دیگر اقامهی جماعت متوجّه شما نخواهد شد. پس بنابراین نماز و زکات و بحث نماز جماعت و اینها را…
آیا کسی که میآید مسلمان میشود و دستورات خدا اینطور برای آنها بیان شده است آیا متوجّه کفّار و اهل ذمّه هم میشود؟ بله. اهل ذمّه هم، هم در اصول واجب است که بیایند و دین بیاورند. گرچه هر جایی که اسلام آوردند… روایت در تفسیر قمی، جلد ۱، صفحهی ۱۵۵ و مسند احمد بن حنبل، جلد ۴، صفحهی ۱۹۹ تا ۲۰۵، بحار الانوار، ضمن حدیث ۲۴ بیان شده است که «الْإِسْلَامُ یَجُبُّ مَا کَانَ قَبْلَهُ»[۲۰] اگر اسلام آورد، دیگر نمیگویند: نماز و روزهی ماقبل آن کجا است؟ بیا دوباره آنها را قضا بکن. اینجا اسلام برای آن تازه مسلمان آنچه را که قبلاً انجام نداده بود جبران میکند. در زمان کفر دیگر عبادتی را از کافر نمیخواهند، لازم نیست؛ همین که شما مسلمان شدید -شمای نوعی بنی اسرائیل را عرض میکنم ناراحت نشوید- وقتی اسلام آوردند و اظهار حقّانیّت اسلام را کردند و اعتقاد پیدا کردند و میخواستند فروع آن را انجام بدهند، دیگر ما قبل از آن را اسلام میفرماید: «یَجُبُّ» یعنی جبران میکنم. جواب دهنده است، دیگر آنها را کفایت میکند. «مَا کَانَ قَبْلَهُ».
البتّه این را به شما بگویم آنچه کفّار در زمان کفر خود به عنوان عبادت انجام دادند، قبول نیست.
چون شرط قبولی و صحّت عبادت، ایمان است. تا ایمان نیاوردند، زکات پرداخت کرده باشند، خمس پرداخت کرده باشند، نماز خوانده باشند، هر عملی چه در امور مالی، چه در امور عبادی، هیچ کدام از اینها قبول نیست، چون صحّت عبادت مطلقا متوجّه ایمان است و بدون ایمان قابل قبول نیست.
آیهی بعدی «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»[۲۱] برای فردا باشد.
[۱]– سورهی بقره، آیات ۴۲ و ۴۳٫
[۲]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۰۳٫
[۳]– سورهی بقره، آیه ۴۲٫
[۴]– همان، آیه ۴۰٫
[۵]– همان، آیه ۴۱٫
[۶]– همان، آیه ۴۲٫
[۷]– سورهی اسراء، آیه ۱۵٫
[۸]– همان، آیه ۴۲٫
[۹]– همان، آیه ۴۰٫
[۱۰]– همان، آیه ۴۳٫
[۱۱]– همان، آیه ۳٫
[۱۲]– سورهی عنکبوت، آیه ۴۵٫
[۱۳]– سورهی بقره، آیه ۳٫
[۱۴]– همان، آیه ۴۳٫
[۱۵]– سورهی آل عمران، آیه ۴۳٫
[۱۶]– سورهی فاتحه، آیه ۵٫
[۱۷]– سورهی بقره، آیه ۴۰٫
[۱۸]– همان، آیه ۴۱٫
[۱۹]– همان، آیه ۴۳٫
[۲۰]– تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۴۸؛ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶، ص ۲۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۲۹، ص ۳۱۵٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۴۴٫
Visits: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.