۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 22 تا 30
  • شناسه : 3303
  • 28 آوریل 2022 - 15:27
  • 109 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۲
آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۲

آیه ۲۷ | فاسقان ، ناقضان ، خاسران | جلسه ۲

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱] به نام خداوند بخشنده بخشایشگر همان […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۲

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱]

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

همان کسانى که پیمان خدا را پس از استوار کردنش مى‏شکنند و رشته‏هایى را که خدا به پیوند آن امر کرده است [مانند رابطه با انبیا، امامان و ارتباط با خویشان‏] مى‏گسلند، و در زمین فساد مى‏کنند؛ یقیناً آنان زیانکارند. (۲۷)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg


تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۷

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ‏».[۱]

اقسام سه‌گانه عهد

در کلمه‌ی عهد و معنا و اقسام عهد بحث می‌کردیم. گفتیم اقسام عهد سه دسته و سه قسم هستند.

۱) عهد خدا با انسان

 اوّلین دسته عهد خدا با انسان است. عهد خداوند به بندگانش است، عهدی که خدا می‌بندد. در واقع آن کسی که در درجه‌ی اوّل عهد می‌بندد و شروع می‌کند، خود خدا در عالم ذر است «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»[۱] به این‌ها اشاره شد. در سوره‌ی مبارکه‌ی یس هم می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ»[۲] خود کلمه‌ی عهد در این آیه است.

-‌ عهد دو طرفه است یک طرفه.

– نه این عهدی است که «مِن الله» است، یعنی شروع این از خدا است و خدا می‌فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ» می‌گوید: (مگر) من با شما عهد نبستم، خدا عهد را شروع کرده است و بسته است امّا آن‌ها (بندگان) هم قبول کردند.

-‌ میثاق با عهد فرق دارد.

-‌ میثاق معنای دیگری دارد.

۲)عهد بندگان با خدا

 قسم دوم هم عهدی است که بندگان با خدا می‌بندند. مثل عهد می‌کنند که نماز شب بخوانند، عهد می‌بندند که برای امام حسین نذری بدهند، نذر می‌کنند، قسم می‌خورند، همه‌ی این‌ها را می‌گویند عهدی که از طرف بندگان به سمت خدا عهد بسته می‌شود.

۳) عهد مابین بندگان

و سومین دسته هم عهدی است که مابین بندگان بسته می‌شود، عهدی است که من و شما با هم می‌بندیم. این را هم عهد می‌گویند. همه‌ی این‌ها را جزء عهد حساب می‌کنند، زیر مجموعه‌ی عهد است.

ویژگی‌های عهد انسان با خدا

قسم اوّل اقسام عهد را توضیح دادیم که عرض کردیم عهد با خدا، بندگی خدا است و این‌که بندگی شیطان را نکنیم و در صراط مستقیم قرار بگیریم. در زیر مجموعه‌ی همین عهد با انبیاء که عهد با انبیاء در واقع اطاعت و تبعیّت از انبیاء است، عهد از ائمّه، بر ائمّه هم همین گونه است، این است که ما متابعت از اهل بیت داشته باشیم، کتاب‌های آسمانی را قبول داشته باشیم، پیامبران را قبول داشته باشیم که در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره ذیل آیه ۴ عرض کردیم؛ «وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» که کلاً همه‌ی آن‌ها را شامل می‌شود. یعنی تمام انبیاء و کتب آسمانی را که مسلمان‌ها باید قبول داشته باشند، باید در برابر آن‌ها اطاعت داشته باشد.

همراهی محبّت با اطاعت

 دوست داشتن و عشق داشتن و این‌که ما خدا را دوست می‌داریم، به این نیست که فقط بگوییم: دوست می‌داریم، محبّت بدون اطاعت معنا ندارد. هر کسی خواست محبّ بشود و ادّعا بکند که من محبّ هستم، باید تبعیّت داشته باشد. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۳] یعنی تا تبعیّت در آن نباشد، محبّت حضرت حق هم شامل نمی‌شود، چون اصلاً محبّت نیست. اگر تبعیّت شد، اگر اطاعت شد، آن وقت محبّت درست می‌شود. بعد شما درست می‌گویید که محبّ خدا هستید. اگر خواستید محبّ خدا بشوید، باید محبوب او بشوید، این طرفینی است. اگر خواستید محبوب بشوید، باید تابع باشید، تبعیّت بکنید، اگر تبعیّت کردید، آن وقت هم محبّ و هم محبوب هستید. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» عرض کردیم مقاماتی که ما داریم مثلاً در بحث حبّ، حبّ طرفینی است امّا آنچه که موقوف علیه آن برای وجود و ثبوت آن است، تبعیّت و اطاعت است.

-‌ محبّت هم یک آثاری دارد.

– اگر تبعیّت نباشد، محبّت معنا ندارد. قرآن می‌گوید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ» شما می‌گویید: ما محبّ خدا هستیم؛ «فَاتَّبِعُونی‏» باید تبعیّت بکنید. اگر تبعیّت کردید، «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»، «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» اصلاً متوقّف بودن این حبّ بر این است که طرفینی است، اگر هم بخواهیم واقعیت آن درست بشود، بدون تبعیّت نمی‌شود. «فَاتَّبِعُونی‏» وسیله و سبب تام است که حبّ را درست می‌کند که شما بگویید: من محبّ هستم، یعنی محبّ الله هستم، خدا محبوب من است.

-‌ آن تتمیم است.

– نه، خود آن است، تتمیم نیست.  

-‌ روایات غیر از این است.

– کجا گفته است؟ حرف بی‌سند نزدید. من دارم آیه می‌آورم، می‌گویم: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» این آیه را داریم، بروید روایات ذیل آن را مطالعه بفرمایید، ببینید چه می‌گوید.

-‌ آیات را با روایات باید بسنجیم، چون مفسّر و مبیّن آیات

-‌ آیات را با روایات باید بسنجیم؟!

-‌ مبیّن

لزوم تطبیق روایات اهل بیت با قرآن

– نه، مسلّم مفسّر آیات اهل بیت هستند و روایات هم باید تفسیر قرآن بکند امّا نه خلاف قرآن باشد. فرمودند: به اسم ما اهل بیت چیزی برای شما نقل می‌شود، آن را تطبیق بر قرآن بکنید، اگر مطابقت با قرآن داشت «فَخُذُوهُ» اگر مطابقت با قرآن داشت، آن‌ها را اخذ بکنید و عمل بکنید و الّا «فاضربوه الی الجدار» این‌جا بحث ندارد، یک چیز روشنی است.

ما در مقام بحث شیعه با محبّ نیستیم.

مکلّف بودن انسان به سعی و تلاش

– اوّلاً شما کلمه‌ی محض را می‌آورید، ما نگفتیم ما می‌توانیم تابع محض باشیم. «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[۴] ما باید سعی خود را بکنیم، حالا چطور بشود، دیگر در اختیار ما نیست. حضرت امام (رحمه الله علیه) فرمودند: وظیفه‌ی ما این است که به تکلیف عمل بکنیم، نتیجه چه می‌شود در اختیار ما نیست.

اطاعت حضرت حق رمز پیروزی در هر کار

 در مقاتله هم همین‌طور است. وظیفه‌ی ما جهاد و قتال است امّا آیا پیروزی را باید به دست بیاوریم؟ نه، ممکن است پیروزی حاصل بشود، ممکن است حاصل نشود ولی در هر صورت چه در مقاتله چه به حسب ظاهر پیروزی حاصل بشود، چه حاصل نشود، ما پیروز هستیم، چون در مقام اطاعت حضرت حق هستیم.

اطاعت از خدا عهد بندگان با خدا و انبیاء

این‌جا بحث حبّ مطرح شد، بحث تبعیّت مطرح شد، در ذیل این بحث که عهدی که ما با خدا بستیم، عهدی که با انبیاء می‌بندیم، چیست؟ آن اطاعت از خدا است، تبعیّت از خدا است، تبعیّت از انبیاء است. به «فَاتَّبِعُونی‏» دقّت بکنید، «فَاتَّبِعُونی‏» یعنی تبعیّت از منِ پیغمبر بکنید. اطاعت نیست که به خدا نسبت بدهید. «فَاتَّبِعُونی‏» از پیامبر تبعیّت بکنید.

نتیجه‌ی تبعیّت از پیغمبر

«یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» اگر شما تابع پیغمبر بودید، آن وقت خدا شما را دوست دارد. خدا محبّ است، شما محبوب هستید. این نکته خیلی زیبا است.

معنای لغوی تبعیّت

تبعیّت یعنی به دنبال یک کسی قدم برداشتن و رفتن. در لغت می‌گوید: کسی که پا جای پای دیگری بگذارد را تابع می‌گویند، تبعیّت می‌گویند. یعنی هر طور پیغمبر حرف می‌زند، عمل بکنید. هر طور پیغمبر انجام می‌دهد و عمل می‌کند، شما هم همان کار را انجام بدهید. این را تبعیّت می‌گویند.

عهدی که ما با خدا بستیم که بندگی بکنیم، این است که تبعیّت از انبیاء داشته باشیم، تبعیّت از آنچه که از طرف خدا آمده است، داشته باشیم، تبعیّت از مأثورات اهل بیت و معصومین (علیهم صلوات الله اجمعین) داشته باشیم. همه‌ی این‌ها  آن عهدی می‌شود که ما در راستای صراط مستقیم با خدا بستیم که إن‌شاءالله در صراط مستقیم قرار بگیریم.

لزوم اطاعت از خداوند در حدّ وُسع

در چه حدّ و درجه‌ای باشد؟ هر کسی به حسب حال و فهم خود است. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها»[۵] این «وُسْعَها» یعنی وسع فهم او، یعنی وسع درک او. در مسائل فروع هم که وارد می‌شویم، نماز واجب است امّا یک کسی می‌تواند نماز را تمام و کمال با همه‌ی خصوصیات آن بیاورد، باید آن‌طور نماز بخواند. یک کسی هم خوابیده باید نماز بخواند، یکی هم دارد غرق می‌شود، با یک تکبیره الاحرام اشاره کردن در آب که دارد غرق می‌شود نماز بخواند. هر کدام از این‌ها به حسب حال خود است.

درجات مختلف حبّ برای افراد

درجات بحث حبّ هم برای افراد متفاوت دارد. هر کسی نمی‌تواند یک طور محبّ باشد. در قصّه‌ی بین سلمان و اباذر (پیامبر) حضرت فرمودند: اگر علمی که سلمان دارد، اباذر داشت کافر می‌شد. یعنی وسع وجودی سلمان خیلی بالا است. قصّه‌ی حضرت موسی و حضرت خضر (علی نبیّنا و آله و علیهم السّلام) این‌گونه است که حضرت خضر خیلی وسعت وجود داشته است، خیلی از چیزها را می‌توانسته است انجام بدهد. حضرت موسی (علی نبیّنا و آله و علیه السّلام) نمی‌توانسته است تحمّل بکند، در نهایت هم تحمّل نکرد، مفارقت شد. من و شما در این‌که با هم تفاوت داریم در طریق اولی قرار می‌گیریم. هر کسی یک طور است، هر کسی نمی‌تواند یک گونه عمل داشته باشد.

سعی و تلاش انسان بدون در نظر گرفتن نتیجه

امّا این‌که «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[۶] یعنی انسان باید سعی و تلاش خود را انجام بدهد، چاره‌ای غیر از این ندارد، باید انجام بدهد. امّا چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ یک کسی می‌رود کشاورزی می‌کند، مثلاً در زمین گندم می‌کارد، علم آن را بیشتر دارد، زمین او حاصل‌خیزتر است. پول دارد، می‌رود همه‌ی آفات را از بین می‌برد، زمینه‌سازی می‌کند. مثلاً در یک هکتار پنج تن گندم برداشت می‌کند. یکی هم می‌رود، همان کار را انجام می‌دهد امّا به جهت این‌که وسع او در خیلی از جاها کمتر است، یک تن برداشت می‌کند. بالاخره هر کسی باید در وسع خود عمل بکند. وسع فهم و درک و تکلیف انسان باید پیش برود، «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» می‌شود. این‌که نتیجه چه می‌شود، دیگر در اختیار ما نیست. هر چه شما پیش بروید، نتیجه هم به اندازه‌ی آنچه انجام دادید خواهد بود.

اهمّیّت صله‌ی نبی و امام و رحم

در این بحث، صله‌ی نبی، صله‌ی امام و حتّی صله رحم و صله‌ی به اخوان و مسلمان‌ها  مهم است، این‌ها در راستای تبعیّت از انبیاء و خدا است، در ذیل همان عهدی است که قسم اوّل را تشکیل  داد، ما باید همه‌ی این‌ها را انجام بدهیم.

لزوم وفای به عهد و نذر و قسم

قسم دوم را عرض کردیم که اشاره باز می‌کنیم. عهد، نذر، قسم که وفای به همه‌ی این‌ها واجب است، نقض آن‌ها گناه است و بعضی وقت‌ها حتّی موجب کفّاره می‌شود.

اهمّیّت عقود و شروط

قسم سوم عقود و شروط و قراردادهایی است که در فقه بیان شده است که مردم با همدیگر می‌بندند. مثل عهد ازدواج، زن و مرد با هم معاهده می‌بندند، عهد می‌بندند که با هم به زوجیّت دربیایند. مرد یک تکلیف دارد و زن یک تکلیف دارد.

اهمّیّت تعهّد در امر ازدواج

نکته‌ای که بسیار در بحث ازدواج مورد توجّه است و خدا این‌قدر به آن سفارش کرده است، این است که دو طرف باید متعهّد باشند. مرد باید تعهّد بر معیشت داشته باشد و عمل بکند، زن باید شوهرداری بکند تا هر دوی آن‌ها بتوانند نسلی را پرورش بدهد و تربیت بکنند و زندگی عاشقانه و خوبی داشته باشند امّا این دو طرفی است، یک طرفه فایده‌ای ندارد. ازدواج دو طرف دارد، عهد بین دو نفر است. پیمانی که بین زن و شوهر بسته می‌شود، اگر هر کدام به حسب حال خود درست عمل بکنند، نتیجه‌ی آن نسل عالی می‌شود و خود آن‌ها هم از همدیگر لذّت می‌برند. امّا اگر درست عمل نکنند، از هم متنفّر می‌شوند.

حد داشتن حقّ و حقوق

حقّ و حقوق حدود دارد. «جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ شَیءٍ حَدّاً وَ لِکُلِّ حَد حَدّاً» خود حد هم حد دارد. هر کسی هر چیزی که بخواهد نیست.

وفای به عهد لازمه‌ی اطاعت از خدا

 باز همه‌ی این‌ها هم در راستای اطاعت از خدا قرار می‌گیرد، یعنی وفای به ععود بین مردم و بین همه‌ی افراد هم در راستای اطاعت حضرت حق است. همه‌ی آن‌ها به این جهت است که ما حضرت حق را اطاعت بکنیم، باید وفای به عهد هم داشته باشیم.

اهمّیّت وفای به عقود در قرآن

 لذا در آن آیه که فرمود: «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[۷] عموم عقود را فرموده است، «العقود» یعنی محلّای به الف و لام است، تمام عهدها را شامل می‌شود که ما باید به آن‌ها وفا بکنیم، عمل بکنیم، مراقبت بکنیم که آن کار انجام بشود.

وفای نکردن به عهد از نشانه‌های منافق

اگر کسی در راستای عقود خود و عهدهایی که بسته است، اطاعت و عمل و وفا نکند منافق است. در روایات داریم یکی از نشانه‌های منافق این است که: «إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ»[۸] وقتی وعده‌ای می‌کند، تخلّف می‌کند. این را منافق می‌گویند. منافق می‌گوید: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» ‏ُامّا در دل خود دروغ دارد می‌گوید، در ظاهر می‌گوید امّا باطن هیچ شهادتی را برای خود متعهّد نیست.

– یعنی چه اشکال ندارد.

– از نظر فقهی اشکال ندارد.

– ما که در مقام بررسی آن نیستیم ولی من فکر نکنم که مرجع بزرگواری مثل آیت الله خویی در برابر نصّ قرآن چنین فتوایی داده باشد.

– یک چیزی وجود دارد، همین‌طور که شما می‌فرمایید به این مطلقی نیست و الّا این‌که اجتهاد در برابر نصّ است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، «العقود» همه‌ی عقود را شامل می‌شود، آن وقت یکی بیاید بگوید: شما به عقود عمل نکردید اشکالی ندارد، آن هم یک مرجع این حرف را بزند. اگر حرفی می‌خواهید بزنید اولاً خوب در مورد آن مطالعه بکنید، مطلب را خوب ببینید، پخته بکنید، ما نباید سر جلسه‌ی تفسیر و در محضر بزرگان علم و قرآن این حرف‌ها را بزنیم. مگر می‌شود مجتهدی مثل آیت الله العظمی خویی (رحمه الله علیه) که افقه الفقهای زمان خود بوده است، در برابر نصّ قرآن بگوید: اگر شما وعده‌ای کردید و عمل نکردید اشکالی ندارد. یک قرینه‌ای، یک چیزی وجود دارد، همین‌طور مطلق نمی‌شود گفت.

لزوم بندگی خدا برای وفای به عهد بندگان در برابر خدا

آنچه که مسلّم است این است که مسلمان و مؤمن باید در راستای اطاعت حضرت حق هم به عهدهای الهی که خدا با او بسته است که بندگی خدا را بکند، یعنی در برابر غیر خدا سر فرود نیاورد، اطاعت از انبیای او بکند، اطاعت از معصومین (علیهم صلوات الله أجمعین) بکند، اطاعت در راستای اطاعت خدا داشته باشد، نسبت به عقود و عهودی که با دیگران دارد.

ویژگی عهد طلبگی

من عهد بستم طلبه شدم که در راستای طلبگی درس بخوانم و انجام وظیفه بکنم. بعد بگویم: شهریه کم است، پس من طلبگی نکنم، این نمی‌شود، عهد بستیم، صاحب هم صاحب الزّمان است. به دلیل این‌که روز اوّل می‌دانستیم در طلبگی مال نیست، باید زحمت بکشید. اگر به دنبال پول هستید، بروید شغل‌های دیگر را انتخاب بکنید. کسی که آمده است طلبه شده است، با امام زمان عهد بسته است، با خدا عهد بسته است که در این راستا…

لزوم کار کردن طلبه برای امرار معاش

ما نمی‌گوییم کسی در طلبگی خود گرسنه باشد، فقر داشته باشد. جلسه‌ی قبل هم گفتیم هر کسی در راستایی که هنر آن را دارد حرکت بکند، پول به دست بیاورد. معیشت باید درست باشد. فرمود: کسی که معیشت ندارد، معاد ندارد. «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» آقای پور هادی رفته دفتر ازدواج زده است، یک همسر برای شما پیدا می‌کند، باید پول بگیرد، چون معیشت دارد و باید برای خانواده‌ی خود روزی ببرد. من یک کاری به شما واگذار می‌کنم، این کار را انجام بدهید، بالاخره کارهای علمی، تحقیقی، پژوهشی، تبلیغی باید پول بگیرید. در قبال کار کردن پول گرفتن اشکال ندارد. البتّه ما نباید پول را برای کار خود ارزش و میزان قرار بدهیم.

ثابت کردن بندگی خداوند با عمل

 بنابراین این عهد هم برای ما، همان عهدی است که باید در برابر خدا بندگی بکنیم، در برابر امام زمان که وصی پیغمبر و خلیفه‌ی پیامبر حساب می‌شود که همه‌ی این‌ها حجج الله هستند، «لا سِیَّمَا بَقِیَّهُ اللهِ الْأعْظَمْ رُوحِی وَ أرْواحُ الْعَالَمِینَ لِتُرابِهِ مَقْدَمِهِ الْفِداءِ» همه‌ی ما باید در این راستا بندگی خود را با عمل ثابت بکنیم.

تفاوت مراتب بندگی کردن خدا

 یکی امام خمینی در آن مقام بالا می‌شود، یکی هم می‌شود یک بسیجی که خیلی ادّعایی هم ندارد امّا چنان نمایشی از اطاعت از خدا نشان می‌دهد که در کلّ عالم شهره می‌شود و برای همه چشم انداز می‌شود. مثل محسن حججی و امثال این‌ها که البتّه ما مثل محسن حججی‌ها بی‌نهایت و هزاران در جنگ داشتیم. منتها این‌جا چون جنگی نبود و یک جنگ داعش بود، نمایش او بسیار زیاد شد و الّا نمایش خرازی‌ها و ردانی‌ها و باقری‌ها و قوچانی‌ها و کمال‌پورها و اسدی‌ها و این کسانی که در جنگ هر کدام برای خود یک حججی نه صد حججی بودند که آن‌ها (شهدا) عمل کردند.

مقام شهدا در قیامت

 من اعتقاد دارم که این شهدای ما بهترین جا «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ‏»[۹] است (که به آن‌ها داده شده است) این مقام بی‌جهت داده نمی‌شود، یک مقدار فکر بکنید.


[۱]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۲٫

[۲]– سوره‌ی یس، آیه ۶۰٫

[۳]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۳۱٫

[۴]– سوره‌ی نجم، آیه ۳۹٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۸۶٫

[۶]– سوره‌ی نجم، آیه ۳۹٫

[۷]– سوره‌ی مائده، آیه ۱٫

[۸]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۲۹۰٫

[۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

Visits: 0

فهرست مطالب

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1