باز این شما هستید که یکدیگر را مىکشید، و گروهى از خودتان را از خانههایشان آواره مىکنید، و از روى گناه و تجاوز یکدیگر را بر ضد آنان [که آواره کردهاید] یارى و کمک مىدهید، و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آیند، براى آزاد شدنشان فدیه مىدهید، در صورتى که آواره کردنشان بر شما حرام بود. آیا به بخشى از کتاب [آسمانى] ایمان مىآورید و به بخشى دیگر کفر مىورزید؟ [حرام بودن جنگ و آواره کردن را مردود مىشمارید، و وجوب آزاد کردن همکیشان را از اسارت قبول مىکنید!] پس کیفر کسانى از شما که چنین تبعیضى را [در آیات خدا] روا مىدارند، جز خوارى و رسوایى در زندگى دنیا نیست، و روز قیامت به سوى سختترین عذاب بازگردانیده مىشوند، و خدا از آنچه انجام مىدهید، بىخبر نیست. (۸۵) اینان کسانىاند که زندگى [زودگذر] دنیا را به جاى آخرت خریدند؛ پس نه عذاب از آنان سبک شود و نه یارى شوند. (۸۶) و یقیناً ما به موسى کتاب دادیم و پس از او پیامبرانى به دنبال هم فرستادیم، و به عیسى بن مریم دلایل روشن و آشکار عطا نمودیم، و او را به وسیله روح القدس توانایى بخشیدیم؛ پس چرا هرگاه پیامبرى آیین و احکامى که مطابق هوا و هوستان نبود براى شما آورد، سرکشى کردید؟ پس [نبوّتِ] گروهى را تکذیب نمودید وگروهى را مىکشتید. (۸۷)
باز این شما هستید که یکدیگر را مىکشید، و گروهى از خودتان را از خانههایشان آواره مىکنید، و از روى گناه و تجاوز یکدیگر را بر ضد آنان [که آواره کردهاید] یارى و کمک مىدهید، و اگر آنان در حال اسارت نزد شما آیند، براى آزاد شدنشان فدیه مىدهید، در صورتى که آواره کردنشان بر شما حرام بود. آیا به بخشى از کتاب [آسمانى] ایمان مىآورید و به بخشى دیگر کفر مىورزید؟ [حرام بودن جنگ و آواره کردن را مردود مىشمارید، و وجوب آزاد کردن همکیشان را از اسارت قبول مىکنید!] پس کیفر کسانى از شما که چنین تبعیضى را [در آیات خدا] روا مىدارند، جز خوارى و رسوایى در زندگى دنیا نیست، و روز قیامت به سوى سختترین عذاب بازگردانیده مىشوند، و خدا از آنچه انجام مىدهید، بىخبر نیست. (۸۵) اینان کسانىاند که زندگى [زودگذر] دنیا را به جاى آخرت خریدند؛ پس نه عذاب از آنان سبک شود و نه یارى شوند. (۸۶) و یقیناً ما به موسى کتاب دادیم و پس از او پیامبرانى به دنبال هم فرستادیم، و به عیسى بن مریم دلایل روشن و آشکار عطا نمودیم، و او را به وسیله روح القدس توانایى بخشیدیم؛ پس چرا هرگاه پیامبرى آیین و احکامى که مطابق هوا و هوستان نبود براى شما آورد، سرکشى کردید؟ پس [نبوّتِ] گروهى را تکذیب نمودید وگروهى را مىکشتید. (۸۷)
ذیل آیه هشتاد و پنجم سوره مبارکه بقره آنچه که بحث شد نکاتی بود که پیرامون بنی اسرائیل بیان شد و نکته ای که قابل توجه بود بحث این بود که آیا می شود ایمان و کفر در کسی جمع شود ؟ یعنی یک نفر هم ایمان داشته باشد به دینی هم کفر داشته باشد به همان دین ؟ آیا جمع آنها درست است ؟
نحوه تلبس به ایمان
عرض کردیم که ایمان در صورتی ایمان است و مومن متلبس به ایمان می شود و انسان متلبس به ایمان می شود که مومن شود به مجموع آنچه که در دین آورده شده است را ایمان داشته باشد و اینکه نومن ببعض و نکفر ببعض سازگاری ندارد و نمیشود و مومن نیست .
معنای تحت الفظی آیه
بعد می فرماید :«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» ۲ که ایمان داشته باشید به بعضی و کفر داشته باشید به بعض دیگر و «فَمَا جَزَآءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَٰلِکَ مِنْکُمْ إِلَّا خِزْیٌ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» ۳ که خزی را در نهایت هلاکت ، بدبختی ،بیچارگی و ذلت را در بر خواهد داشت ،«وَیَوْمَ الْقِیَامَهِ یُرَدُّونَ إِلَىٰٓ أَشَدِّ الْعَذَابِ»۴ اثر اینکه به بعض کتاب ایمان داشته باشید و به بعض دیگر کافر باشید این است که روز قیامت، که«أَشَدِّ الْعَذَابِ» را عرض کردیم کلی مشککی است که قابلیت دارد نسبت به موضوعش که مراتب داشته باشد ،«وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»۵ هیچ وقت خداوند نسبت به آنچه انجام می دهید و در دل دارید ،غافل نیست .
ریشه مشکلات دنیوی
ریشه تمام مشکلات دنیا برای بشر غفلت است ، اگر غفلت را از خودمان بزداییم و ذُکر و یاد خداوند در دل ما باشد همیشه مواظب هستیم و گناه نمی کنیم اما غفلت انسان را نابود می کند لذا ریشه همه گناهان غفلت است و آنچه که ما داریم انجام میدهیم چه با اعضا و جوارح خود که افعال ما هستند و چه انچه در کلمه «تَعْمَلُونَ» که کلمه عمل است که نیات را هم شامل می شود ،یعنی آنچه که در درون ما است را شامل می شود و خداوند همه ی آنها را توجه دارد.
تفسیر کلمه اشتراء
در ایه بعدی خداوند متعال می فرماید :«أُولَٰٓئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَهِ ۖ فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ»۶ این آیه اشاره به کسانی است که «أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَابِ وَتَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ» ۷ بودند ، آنها کسانی هستند که می آیند و اشتراء میکنند ،هدایت را میدهند و دنیا را می گیرند لذا «الْحَیَاهَ الدُّنْیَا» را به دست می اورند ؛ اشتراء یعنی به دست اوردن ، و در مقابلش آخرت را از دست می دهند ،انها بدانند که نتیجه کارشان این می شود که هیچ تخفیفی بر عذاب انها داده نمی شود و از عذاب انها کسر نمی شود در حالی که هیچ کسی انها را نصرت و یاری نمی کند.
اخذ زندگی دنیوی و ترک آخرت
در کلمه «أُولَٰٓئِکَ» مشارالیه ان نقض کنندگان میثاق های الهی هستند که همان بنی اسرائیل باشند و مراد از اشتراء حیات دنیا یعنی اینکه زندگی دنیا را شما می گیرید و آخرتت را میدهید و دین خود را به دنیا می دهید لذا دین را میفروشید و دنیا را می‌خرید ،حیات باقی را می دهید و حیات فانی را میگیرید لذا دنیا همه چیزش فانی است ، انواع و اقسام چیز ها را با این چشم سر خود دیده ایم و فنا آنها را هم دیده ایم .
فانی بودن دنیای همه
علمای بزرگی را دیده ایم در همین مدرسه که چه منزل ،مقام ،هیبت و نورانیتی را داشته اند اما همه رفته اند و از دنیا فنا شده اند پس دنیای آنها و ما فانی است .
تلنگر به انسان ها
یک بار یکی از دوستان از قم به اینجا آمده بود سنگ بخرد برای ساختمانش ،او را به سنگ فروشی بردیم ، سنگ فروش اطلاعاتش خوب بود ، این حاج آقا مکرر می گفت سنگی میخواهم که اولا قیمتش ارزان باشد چون آخوند چیز ارزان می خواهد دوما رنگ آن عوض نشود ثانیا اب روی ان میریزید از بین نرود و این سنگ فروش گفت حاج آقا من یک سوال از شما دارم ،گفت بفرما ؛ گفت مگر شما نمی‌گویید «کل شیء فان» همه چیز فانی می شود ؛ گفت چرا؛ سنگ فروش گفت پس دنبال چه چیزی می گردید ؟! هر سنگی من به شما بدهم بالاخره رنگش عوض می شود بر اثر اب و افتاب از بین می رود ،من تعهد ندارم چیزی که به شما میدهم فانی نمی شود خودتان می گویید « کل شیء فان» همه چیز فانی می شود ،بنابراین بعضی اوقات یک شخص تلنگری می زند که انسان یک مقداری بفهمد و لو اینکه سنگ فروش باشد
فانی بودن شهوت و مال دنیوی
به هر حال آنچه که مسلم است ما باید بدانیم که اگر این دنیا را بگیریم فانی است و زود از بین می رود ،هر گوشه از دنیا را بگیرید ،مال یا شهوتش را بگیرید ،مقام آن را بگیرید ،همه از بین می رود .
فانی بودن مقامات دنیوی
یک روزی یک آقای دیگری رییس جمهور بود برای او کف و سوت میزد ولی الان دارد می رود و دیگری می آید لذا برای او کف و سوت می زنند به قول امیر المومنین علیه السلام « مقامات دنیا مثل لنگ حمام است » حمام های قدیم را رفته اید ؟ لنگ ها را آنجا آویزان کرده بودند هر کس وارد حمام می شود که بیاید استحمام کند یک لنگ به او می بندند اما این لنگ فقط یک مدتی ساتر عورت اوست دوباره به یکی دیگر آن را می بندند لذا تعبیر به همین جهت است که هر روزی به ما تحت یکی است و یک مدتی ساتر است و بالاخره باز می شود و به شخص دیگری می بندند.
تشبیه مقامات دنیوی به لنگ حمام
بنابر این مقامات دنیا همینطور هستند اگر دنبال مقامات دنیوی هستیم بدانیم که این لنگی لست که قبلاً به ما تحت شخص دیگری بسته شده و الان باز می کنند و به ما می بندند و از ما باز میکنند سپس به شخص دیگری می بندند لذا فانی است به هر حال چیزی که مهم است ،دنیا فنا دارد و برای دنیا مواظب باشیم که خصوصا ما مدعی ها و ادعا داریم که نائب امام زمان هستیم حواسمان جمع باشد که همگی از بین می روند.
میثاق با خداوند و انبیاء
اشتراء حیات دنیا به اخرت مراد در این ایه است برای کسانی که نقض پیمان کرده اند و انهایی که ناقضان پیمان ها بوده اند که اولین آن پیمان ها با خداوند بوده و بعد هم با انبیاء و بعد همه را به هم زدند لذا خداوند می فرماید:«أُولَٰٓئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَهَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ»۸ یعنی اینها کسانی هستند که اشتراء ضلالت کردند به هدی یعنی هدایت و قران را دادند و به جای ان ضلالت را گرفتند .
فروش یوسف و حسرت دائمی
لذا فروش یوسف را وقتی که آن شخص ایشان را فروخت بعد چقدر حسرت خورد که هم می فرماید :« بِثَمَنٍ بَخْسٍ»۹ ،خیلی پول بوده آن زمان مثلا اگر بردگان را ده میلیون می خریدند این شخص یوسف را به یک میلیارد فروخته است اما اینجا مهم این است که یوسف خیلی ارزش داشته لذا هدایت ،دین و آخرت در اینجا ارزشش خیلی بیشتر است .
برگزیدن راه گمراهی و ضلالت
ما می فروشیم در برابرش چه چیزی میگیریم ؟ دنیایی را می گیریم که معلوم نیست به کجا برسد و فانی است و زود از بین می رود ،مقام بگیرید ؟ زود از بین می رود ،مال بگیرید ؟ از بین میرود پس دیدیم در این دنیا که خیلی از مقامات را راحت از اشخاص گرفتند و خیلی از مالها زود فنا شد لذا اینجا تعبیر کرده اند :«أُولَٰٓئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَهَ بِالْهُدَىٰ»۱۰یعنی اشتراء کرده اند ضلالت و گمراهی را و هدایت را از دست داده اند و راه صحیح و نجات را کنار گذاشتند و راه گمراهی و بدبختی را برای خودشان قرار دادند.
فریب خوردن از نفس اماره
یا در جای دیگر خداوند فرمود:« فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ»۱۱ که در ذیل ایه شریفه فرمود اند که به معنای است که اما این را بدانیکه از عذاب چیزی کم نمی شود و از ان طرف می فرماید«لهم عذاب عظیم» که عذاب عظیم را در آیات قبلی خیلی مفصل ان را بیان نمودیم و واقعا چه گولی انسان میخورد به واسطه نفسش یا شیطان خصوصا شیطان اماره درونی خودمان که می اییم هر انچه که سعادت ما می باشد و کمال ما است را می دهیم و بدبختی را میگیریم .
عدم تخفیف عذاب برای گمراهان
در این ایه «وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ» ۱۲ که در بحث گذشته ذیل ایه چهل و هشتم داشتیم که « وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ»۱۳ هیچ کس به داد ادم نمی رسید که «وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ» توصیف می کند انهایی که اشتراء حیات دنیا به اخرت کرده اند که اولا « فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ»۱۴عذاب به انها اسان نمی شود و تخفیف به انها داده نمی شود «وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ» و هیچ کمکی به انها داده نمی شود.
«وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ»۱۶اینکه حضرت موسی صاحب کتاب بوده و به رسالت رسیده «وَقَفَّیْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ» ۱۷ و به دنبال حضرت موسی پیامبران زیادی آمدند در راه تبلیغ و حفظ و نگه داری آیین حضرت موسی علی نبینا و اله و علیه السلام .
پیامبران بعد از موسی
البته این بعد از موسی آنهایی که آمدند را در قرآن کریم به بعضی از آنها اشاره شده و آنچه در قرآن پیامبرانی نامشان وارد شده : داوود ،سلیمان ، الیاس ،الیسع، ذوالکفل ،اسماعیل صادق الوعد ،یونس،زکریا، یحیی و در نهایت حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیهم صلوات الله اجمعین لذا اینها کسانی بوده اند که به تعاقب آیین حضرت موسی ان رسولان آمده اند
تفسیر کلمه «قَفَّیْنَا»
کلمه «وَقَفَّیْنَا» یعنی به دنبال و تعاقب هر رسولی و به تعاقب هر پیامبری که در این مورد حضرت موسی در نظر است ،پیامبرانی امده اند ،البته پیامبرانی که بعد از حضرت موسی امدند و حافظ شریعت و مبلغ احکام ایشان بوده اند بسیار زیاد هستند که این چند مورد را در قران نامشان اورده شده
پیامبری حضرت عیسی
جمله بعدی:«وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ »۱۸ و به دنبال آنها حضرت عیسی می اید و حضرت عیسی هم دارای کتاب می باشد و تخصیص حضرت عیسی به ذکر اینکه پیامبر اولوالعزم می باشد و دارای کتاب و شریعت است در قران هم صریحا داریم .
معنا و تفسیر کلمه بینات
اما کلمه «الْبَیِّنَاتِ» یعنی چیزی که نشان دهنده ،گواه و آن چیزی میباشد بر صدق ادعای او و انچه نشان میدهد که ان سخنی که می فرماید نشانه هم دارد لذا به ان بینه گویند لذا بیناتی که حضرت عیسی داشته اند زیاد بوده اند.
بینات حضرت عیسی
اول اینکه در گهواره یعنی در همان بدو تولد و کودکی تکلم کرده اند لذا فرمود :«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا»۱۹ دوم اینکه کور های مادر زاد را ایشان شفا می دادند، اکمه یعنی کور مادر زاد ،ابرس یعنی کسی که مبتلی به پیسی بوده است انها را شفا میداده ،سوم احیاء موتا یعنی به اذن خداوند مردگان را زنده می کرده ،چهارم اخبار به انچه می داد که مردم در خانه هایشان ذخیره و پنهان کرده اند به همین جهت علم غیب داشت لذا انچه را که از دست داده بودند و خورده بودند و تمام شده بود انها را نیز می گفت .
مهم ترین بینه حضرت موسی
مهم ترین بینه و مهم ترین معجزه برای حضرت عیسی این بود که در بدو تولد خداوند به ایشان کتاب اعطا فرمود «آتَانِیَ الْکِتَابَ» خداوند به من کتاب داده است یعنی ایین جدید داده است تا من آن را تبلیغ کنم .
تفسیر روح القدس
در ادامه آیه فرمود «وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»۲۰ و تایید کرد مرا به روح قدس که منظور جبرئیل امین است و این روح القدس از القاب جبرائیل شمرده می شود چنانچه در ایه دیگری خداوند متعال فرمود :«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ »۲۱ یعنی بگو نازل نمود ان را روح القدس که به حقیقت روح القدس یعنی جبرائیل از طرف خداوند می باشد .
معنای تایید روح القدس
لذا اینکه فرمود «وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»۲۲ نه این تاییدی که ما میگوییم بلکه مرجوم طیب اصفهانی می فرماید «و قوه» یعنی و او را تقویت کرد لذا«وَأَیَّدْنَاهُ» یعنی ما او را تقویت کردیم ا ،حضرت عیسی را ما تقویت کردیم و قوت دادیم به اینکه تاییدیه جبرائیل را بر او گذاشتیم .
معنای نفخه جبرئیل
چون اصل وجود حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام از نفخه جبرئیل بوده چون پدر نداشته است ، جبرئیل بوده است که به واسطه دستور خداوند می اید و نطفه او را در رحم مادرش نفخ میکند و می دمد .
اقتدای حضرت عیسی به حضرت حجت
آنچه که مسلم است بعد هم حضرت عیسی را در آسمانها بردند و او هنوز زنده است و یکی از پیامبرانی که زنده است در زمان خاتم الاوصیاء حضرت بقیه الله الاعظم حضرت عیسی است و می گویند از اولین کسانی است که پشت سر حضرت حجت اقتدا می کند و میلیارد ها انسانی که به آیین او بوده اند همگی پشت سر حضرت عیسی اقتدا می کنند و ایمان می آورند .
ماهیت روح جبرئیل
تعبیر از جبرئیل به روح برای این است که او جوهر مجرد است چنانچه که روح انسانی هم مجرد است لذا کلمه روح برای همین وارد شده است ، روح یک وجود انسانی است که از جهت تجرد روحی و تجرد وجودی به آن روح گویند لذا در اینجا جبرئیل را هم چون جوهر مجرد است ،به روح القدس تعبیر کرده اند.
تفسیر کلمه «الْقُدُسِ»
کلمه «الْقُدُسِ» به این جهت است که جبرئیل منزه از هر عیب ،نقص،گناه،معصیت و هر چه شما فکرش را بکنید که باعث تضعیف و تنقصی او شود ،منزه و مبرا از همه ی اینهاست لذا روح القدس گویند که البته تعبیر عصمت می کنند برای جبرئیل این است که عصمت از جهت تضمین است.
تفاوت انسان ها با ملائکه
چون جبرئیل نمی تواند تمرد کند و فرقش با انسان این است ،اینکه پیامبر از همه ی اینها بالاتر است و رتبه اش شرافت دارد برای این است که پیامبر اختیار داشته و می‌توانسته است به حسب وجود راه دیگری را پیش بگیرد اما جبرئیل و امثالهم نمی توانند چون آنها منحصر در طاعت هستند و اصلا قوه معصیت در وجود آنها متوجه نیست چه رسد به اینکه داشته باشند.
نحوه درجات ملائکه
البته ملائکه و فرشتگان دارای درجاتی هستند ،اما درجات آنها خلقی است و درجات را خداوند برای آنها خلف نموده و هر کدامشان در یک رتبه و درجه ای هستند لکن جبرئیل را چون امین خداوند است بر وحی او ،بالاترین ملائکه است یعنی بر همه ی آنها درجه اش بالاتر است لذا او را سید ملائکه خوانده اند .
هدف از بعثت پیامبران
بعد می فرماید:« أَفَکُلَّمَا جَآءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَىٰٓ أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ»۲۳ انچه که مسلم است در ذهن همه ی ما ، پیامبران برای کنترل ما امده اند یعنی پیامبران همگی امده اند برای اینکه ما خلاف نکنیم و هوای نفسمان را در تحت حکومت عقلمان قرار دهیم .
کنار زدن مستکبران و جباران
لذا در آنچه ادامه آیه می فرماید یعنی همه ی آنچه که پیامبر فرستاده شده است بر خلاف هوای نفس مستکبران و متکبران ،جباران و ستمگران ،آنها را می خواهند کنار بزنند و هوای نفس را میخواهد کنار بزنند ،مستکبران و آنهایی که اربابان مقام و جاه هستند را کنار بزنند .
مقام کبریایی خداوند
آنچه که مهم است مقام مخصوص ذات احدیت می شود و کبریایی برای اوست و مختص به ذات احدیت است لذا همه ی پیامبران آمدند برای اینکه جلوگیری کنند از تعدی ها و تجاوزات و زیاده روی ها و ظلم ها و ستم ها و مقصدشان همین است چون آنچه مسلم است این است که وقتی کسی قدرت داشته باشد و کنترل نداشته باشد دنبال قلع و قمع بقیه است میخواهد همه را از بین ببرد که خودش فقط باشد و همه را برای خودش می خواهد و به دنبال تعدیات و تجاوزات بر می آید لذا وقتی به این راه کشیده می شود از کشتن دیگران ،نابود کردن دیگران هیچ ابایی ندارد
مهر ابطال پیامبر خاتم
لذا درباره بنی اسرائیل هم همه ی اینها مصداق و شدت داشته ،یعنی از این جهت همه ی آنهایی که در بنی اسرائیل بودند مثل فراعنه مصر یکی از مصادیق آنها بوده اند که به دنبال این بودند که مردم را استعمار کنند و انقدر هم بدبخت بودند که فراعنه آنها را به پرستش خودشان می‌خواندند و آنها را به سمت پرستیدن فراعنه میکشاندند که همه ی اینها البته به واسطه پیامبر خاتم که آمد مهر باطل بر همه ی آنها خورد و همه ی آنها نابود شدند گرچه اندکی هستند که گوشه ای زمزمه هایی ،وسوسه هایی و توطئه هایی می کنند.
إبا نداشتن بنی اسرائیل از کشتار
جالب این است که بنی اسرائیل از کشتن ،از قلع و قمع کردن اینها هیچ ابایی نداشتند الان هم آنهایی که سردمدار صهیونیست هستند همینطور می باشند و به راحتی مردم را به جان هم می اندازند و انتحاری را هم می کشند لذا خودشان می دانند که چه کاری میکنند .
به جان هم انداختن مردم
اما مردم بدبخت ساده نادان را اینگونه به جان هم می اندازند که حاضر است شخص خودش را بکشد که نفرات دیگری هم بمیرند و فکر می کند سعادت را به دست آورده در حالی که آنچه که مسلم است نفوس محترم هستند و خود آن شخصی که خودش را به انتحار و به کشتن می دهد بدبخت است و نمی فهمد .
تکمیل اهداف انبیاء
ولی ریشه اینها صهیونیست ها هستند و ریشه بنی اسرائیلی داشته اند از قدیم که این همه تعبیر از آنها گفته شده و بحث از آنها کرده اند به هر حال خاتم انبیاء که آمد، آمد که همه ی اینها را خاتمه دهد یعنی اهداف همه ی انبیاء را تکمیل کند و راه همهی انبیاء را به کمال برساند و دین کامل را عرضه کند بر انسان ها و ریشه همه ی فساد ها ،تعدی ها و بی عقلی ها را از بین ببرد که ان شاء الله خداوند کمک نماید خاتم الاوصیاء بیاید و در تکمیلش وصایت مکمل همان نبوت پیامبر است که در آیات قرآن هم موجود می باشد .
