تفسیر سوره مبارکه مؤمنون جلسه ۹ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی سخنرانیهای ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ —————-—————- درس تفسیر قرآن توسط حجت والمسلمین الاسلام رضوانی —————————————– «أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ». «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ […]
تفسیر سوره مبارکه مؤمنون جلسه ۹
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
سخنرانیهای ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸
—————-—————-
درس تفسیر قرآن توسط حجت والمسلمین الاسلام رضوانی
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون».[۱]
«ثُمَّ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَی سَیِّدِ الأنْبیاءِ وَ خَاتَمِ السُّفَراءِ حَبیبِ إلَهِ الْعَالَمینَ عَبدِاللهِ الْعَبْدِ الْمُؤیِّدِ وَ الرَّسُولِ الْمُصَدَّق الْمُصطَفَیَ الأمْجَدِ الأحْمَدِ أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لا سِیَّما بَقیَّهَ اللهِ فِی الأرَضِینَ».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ * فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ * وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»[۱].
بحث ما پیرامون صفات مؤمنین در سورهی مبارکهی مؤمنون و بیان قرآن در این رابطه است. قبل از اینکه این بحث را در آیهی ششم و هفتم دنبال کنیم، من یک نکتهای را خدمت شما عرض میکنم و آن اینکه بر همهی ما واجب است که نسبت به آنچه میخوریم، نسبت به آنچه که به دست میآوریم، از نظر حلّیّت، از نظر مباح بودن باید آگاهی پیدا کنیم. یعنی تا برای ما محرز نشود. یعنی تا برای ما محرز نشود آنچه که ما داریم به دست میآوریم و راه آن حلال است و وارد گود شدیم، عذر نداریم.
داشتن عقل سلیم برای تشخیص مال مباح
یک لقمه نان هم که به دست شما میدهند باید ببینید و بخورید، حس کنید که چه میخورید، اقلاً باید ظاهر آن برای شما آراسته باشد، این از نظر ظاهری است. یعنی وقتی به شما یک لقمه غذا میدهند یا میوهای به شما میدهند که بخورید، نگاه نمیکنید ببینید که گندیده است یا کرم نداشته باشد، آشغال نباشد، کثیف نباشد.، این طبیعی است. همه باید این را طبق عقل سلیم نگاه کنند و این آبی که به دست شما میدهند، حشرات داخل آن نباشد، آب آن مانده نباشد، لجن نگرفته باشد، همینطور که نمیشود بخورید.
نص قرآن این است که میفرماید: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ»[۲] بخورید از آنچه که به شما رزق و روزی دادیم، امّا آن چیزهایی که پاکیزه هستند. طیّب یعنی چیزی که هم ظاهر آن و هم باطن آن پاکیزه است. حالا ظاهر آن که مسلّم است، چه مسلمان و چه غیر مسلمان باید یک چیزی را که میخورد، بنوشد و بپوشد ظاهر آن باید درست باشد، ظاهر آن باید تمیز باشد، باطن آن هم باید همینطور باشد. باطن آن هم باید برای انسان ناراحتی ایجاد نکند، اشمئزاز نداشته باشد.
آنچه که مسلّم است بعضی از اشیاء و بعضی از چیزها است که ظاهر آنها چیزی را نشان نمیدهد که بد است، ولی باطن آنها خوب نیست. شما بادام خوردید، گاهی ظاهر یکی از آنها با بقیّه هیچ فرقی نمیکند، امّا تلخی آن تا ما فیها خالدین انسان را میگیرد. پس باید مواظب باشیم اگر بدانیم احتمال دادیم داخل این کاسه بادام گاهی یک بادام تلخ است، یک باره بادام را نجویم که تلخی آن در دهان بماند و برطرف کردن آن سخت باشد، باید آن را یک مقدار بچشیم، اگر تلخ نبود بعد آن را بخوریم این چیز مسلّمی است.
حالا اگر شما بدانید واقعاً ظاهر یک چیزی مشکل دارد، بهداشت آن رعایت نشده میخورید؟ اگر بخورید دو حالت دارد: یا مجبور هستید چیز دیگری نیست که بخورید… یک زمانی ما در حجره بودیم، وضع و اوضاع مالی نداشتیم، مجرّد هم بودیم، چیزی پیدا نمیکردیم بخوریم، مجبور میشدیم میرفتیم کارتن نان خشکهایی که طلبهها نان خشکهایی خود را داخل آن ریخته بودند، میگشتیم چند تکّهی سالم را پیدا میکردیم، یک آبی میزدیم و میخوردیم، چارهای هم نبود. اگر پول داشتیم و نان تازه بود آنها را نمیخوردیم. خادم مدرسه میآمد به ما میگفت: شما نانهای گاو را خوردید؟! یک زمانی آدم مجبور است، چارهای ندارد.
یک وقت آدم راهی ندارد، مجبور است که پول خود را داخل بانک بگذارد و این پولهای ربوی را بگیرد، راهی ندارد. اگر این کار را نکند از گرسنگی میمیرد، راه دیگری در کشور نیست، راه دیگر میسور نیست. مثل کسی که در بیابان گیر کرده است، یک گوسفند مرده هم آنجا است، راهی برای ارتزاق او این است که مردار بخورد چیز دیگری نیست، اکل میته میکند یعنی مردار را میخورد.
واقعاً اگر کسی راهی ندارد و منحصر است که پولهای خود را در بانک سپرده کند و برج به برج پاهای خود را روی هم بگذارد و جلوی رئیس بانک باد به گلوی خود بیندازد و سودهای بانکی را بگیرد و خرج زندگی خود کند، اگر واقعاً راهی غیر از این ندارد که مشکلی نیست، امّا اگر نه، راهی راحتتر از این ندارد که برج به برج این مقدار پول به او میدهند، راحت پول را میگیرد، استرس و اضطراب اینکه سرمایهی او کم شد و زیاد شد، سود کرد و ضرر کرد، ندارد، این دیگر عذر نیست. شما باید سرمایه و پولی که دارید، بیاورید در راه کسب و کار صرف کنید تا بتوانید در جامعه اشتغال ایجاد کنید، در بخش کشاورزی و صنعت تولید کنید، حتّی در بخش خدمات خدمت کنید، آن وقت خدا جای حق نشسته است.
این نزولخوارها از امسال تا سال گذشته نابود شدند، چون پولهای خود را به نزول دادند، ارزش پولهای آنها به یک دهم رسید، سودی نگرفتند و لذا به سر آنها میزنند و برخی از آنها تا لحظهی سکته زدن هم پیش رفتند. ولی کسی که یک مزرعهای داشت، یک کار تولیدی صنعتی داشت، در این تحریم و در این مشکلات تازه تقاضا برای او زیاد شد، تومان او ده تومان شد، سرمایهای که یک میلیون داشت، ده میلیون شد، خوشحال هم است، نوش جان او، این حلال «من الله» هم است. پس مواظب باشید که خود را فریب ندهید.
«بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَه»[۳] هیچ قاضی و هیچ آخوند و هیچ واعظ و هیچ مجتهدی لازم نیست، خودت بهتر میدانی، خودت از همه بهتر میدانی. طبیب خودت هستی، بنشین خودت حساب و کتاب کن، عقل خود را حاکم کن ببین راه ارتزاق شما راهی است که خودت میپسندی «فبها»، اگر خودت نمیپسندی عذری ندارید. مثل قصّهی سیگار کش است، به بچّهی خود میگوید سیگار نکش، سیگار ضرر دارد، ریه را از بین میبرد، قلب را نابود میکند، به معده و دستگاه گوارش ضربه میزند، امّا خود او میکشد، به او باید چه گفت؟!
همهی ما آنچه که انجام میدهیم میدانیم، «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصیرَه * وَ لَوْ أَلْقى مَعاذیرَهُ» قرآن میفرماید: گرچه میآید یک عذرتراشیهایی میکنید، عذرتراشی که عذر نیست، شما پیر هستید و نمیتوانید کار کنید، پول خود را به دست بچّهها بده تا کاسبی کنند، یک بخشی را به شما بدهند و یک بخشی را خود ارتزاق کنند، به در به دری هم نرسند.
یک بنده خدایی بود سرمایه داشت و بچّههای جوانی داشت، ما هر چه به او میگفتیم فلانی این پولها را سرمایه کن تا بچّههای تو با آن کار و کاسبی کنند، خودت هم مالک باش، مال خود را به دست آنها بده، بگو ۵۰ درصد شما سود کنید، ۵۰ درصد آن را هم به من بدهید، شما هم در خانه با زن و بچّه خوش باش و خرج کن. این کار را نکرد، ولی کار به جایی رسید که سر شش ماه تمام مال او نابود شد و جان خود را هم سر آن فدا کرد.
نه خود خورد نه کس دهد گنده کند به سگ دهد
مال را نه به بچّههای خود داد که استفاده کنند و نه خود خورد، بعد گنده کرد و به سگ داد. تحمّل فراق آن را هم نداشت، جان خود را هم به خاطر آن داد. سرانجام این میشود. حالا آدمی که مؤمن است و ادّعا دارد که جزء مؤمنین است، ما هم ادّعا داریم، میگوییم سورهی مؤمنین برای ما مؤمنین است.
آدم مؤمن! شما میخواهید حافظ ناموس باشید، این در درجهی اوّل است. از قدیم میگویند آدم جان خود را میدهد که ناموس او حفظ شود، آبروی او حفظ شود. اگر قرار باشد که جان خود را بدهیم تا ناموس ما حفظ شود، چرا مال را خرج نمیکنید که جوانها ازدواج کنند و نوامیس شما حفظ شود. این دختر و پسرهایی که در این کوچه و بازارها هستند یا برای من و شما است یا برای هم نوع من و شما است، برادر ما است، پسر خالهی ما است، پسر دایی ما است، عموی ما است، عموزادهی ما است، بالاخره آنها خویشاوند شما هستند، پول خود را برای آنها خرج کن، بعد آن ایمان درست میشود.
روز اوّل معنای ایمان را عرض کردیم، گفتیم ایمان یعنی امنیّتسازی برای دیگران. آدم مؤمن با مال خود باید امنیّتسازی کند، به نص قرآن هم وظیفه است «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ»[۴] بچّههای خود را به ازدواج هم در بیاورید، نه که خود شما با آنها ازدواج کنید، در یک آیهی دیگری بود، فرمود: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ»[۵] آنجا راجع به خود ما گفت که با همدیگر ازدواج کنید، از آن کسانی که دوست دارید. آنجا را گفت، اینجا میگوید «وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى» به دیگران را (جوانها، دختر و پسرها) به ازدواج در بیاورید.
برای ازدواج در آوردن در جامعهی امروز باید برای آنها مسکن تهیّه کنیم، یک جهیزیّهای در حد شأن آنها تدارک ببینیم، یک ولیمهای و خرجی، یک زندگی و فرشی برای آنها تأمین کنیم. این پولهایی که دارید برای چه نگه داشتید؟ چند روز دیگر میمیریم و هیچ فایدهای هم نخواهد داشت.
یک بنده خدایی بود، او گرفتار نزول شده بود، یک سرمایهای هم داشت، به ما گفت، ما هم به پدر او گفتیم: بیا یک دنگ سرمایهی این آقا را بردار، به او پول بده تا از نزول و پول ربوی راحت شود و بدهکاریها خود را بدهد، سرمایهی او حفظ شود و زندگی او درست شود. قسم و آیه آورد که من ندارم، او هم در به در شد، رفت بار خود را فروخت بدهکاریها را داد، سرمایهی او صفر شد. چند سال هم دویده بود، پدر او یک ماه بعد مُرد. حساب بانکیهای او در آمد، آن پولی که میخواست به او بدهد، بیشتر از آن به او ارث رسید، امّا سرمایهای که این آقا داشت ظرف این مدّت کم نابود شد و دیگر نمیتوانست آن سرمایه را به دست بیاورد، چون تومان او یک ریال شد. پس بنابراین کسی که بچّهی واجب النفقهی دارد و نخواهد پولهای سپردهی بانکی خود را برای او خرج کند، کار به اینجا میرسد که هم بچّهی خود را گرفتار میکند و سرمایهی او را نابود میکند و هم خود میمیرد و باید پاسخگو باشد.
به یکی از بزرگان گفتند در کوچه و بازار میرویم، فرد میگوید ده تومان بده، پول گدایی میکند، میدانیم که او نیاز ندارد یا نمیدانیم او واقعاً نمیدانیم مستحق است یا مستحق نیست. گفت: برو خدا را شکر نمیدانیم او مستحق است یا مستحق نیست. اگر میدانستی مستحق است بر تو تکلیف بود و بر تو واجب بود که به او کمک کنید.
دوست من گفت: سر چهارراه رفتم و یک آقایی گفت: ده تومان بده من بروم بنزین بزنم، موتورم بنزین ندارد. گفت: من ده تومان به او دادم، جلوتر رفتم، پشت چراغ قرمز بودم، در آینه او را نگاه کردم، دیدم به یک ماشین دیگر هم همین حرف را میزند و پول میگیرد، عصبانی شدم، دور زدم و برگشتم، سر چهار راه دوباره ایستادم، دوباره دنبالم آمد و همین را گفت، به او گفتم: چند بار میخواهی به موتور خود بنزین بزنی، ده تومان من را بده! ده تومان را از او گرفتم، ماشینم خاموش شد، هر چقدر استارت زدم تا روشن شود، روشن نشد. گفت: بیش از یک میلیون ماشینم خرج پیدا کرد. در این مواقع باید بگذرید، کرامت داشته باشید. حالا راه ارتزاق این بنده خدا گدایی است، در اسلام تکدّی مذموم است، امّا «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»[۶] اگر یک کسی از شما کمکی خواست، او خود را نابود کرده است، تو به او کمک کن تا برود، دنبال این هم نباشد که با آن پول چه کار میکند.
گاهی اوقات کسی از من کمکی میخواهد و من هم به او کمک میکنم فقط به یک چیزی اعتقاد دارم، به او میگویم شما را به خدا قسم اگر معتاد هستی این پول را خرج مواد نکن، برو کباب بخر و بخور. اگر هم کم است کیک بخور، یا بستی بخر و بخور، نه اینکه با آن تریاک و مواد بخری که خودت هم نابود شوی.
آنچه که حضرت حق بر آن واقف است و بر همهی ما تکلیف کرده است، باید آنها را رعایت کنیم، رعایت نمیکنیم و مشکلات در جامعه روز به روز زیاد میشود و روی هم انباشته میشود، جوانها روز به روز به مسائل و مشکلات بیشتری برمیخرند که منجر به فساد بین آنها میشود.
سرمایههای شما در بانکها باعث ازدیاد فساد اقتصادی میشود، چون اعتقاد من این است سرآمد همهی مشکلات اقتصادی ما بانکها است. چون بانکها بنگاههای اقتصادی غیر صحیح، غیر مشروع شدند و هر روز پیش میرود. من اینها را به صراحت میگویم و قابل اثبات هم است، دلیل مستند هم برای آن است، قابل انکار هم نیست، دنبال مفر نگردید که به نوعی پولهای داخل بانک خود را بتوانید حلال بدانید و سودهای آن را بخورید، حرام است، اینها ناخالصی دارد، همه هم میدانیم. اینها قابل انکار نیست.
به هر حال اگر بخواهیم مؤمن باشیم ازدواجها را ترویج کنیم، ترویج ازدواجها به زبان تنها نیست، آن را امر به معروف و نهی از منکر فرمود. این آیه بر این است که شما حافظ هستید، حافظ کسی است که مال هیچ، جان خود را برای حفظ محفوظ خود بگذارد. اگر شما خواستید حافظ نوامیس باشید «لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ»[۷] باشید، باید پای جان خود هم بایستید، آن وقت ارزش پیدا میکند. اگر ما به ازایی برای صرف این جان بود، قرآن میفرمود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ»[۸].
این آیه در سورهی مبارکهی توبه است، میفرماید: مردم! آگاه باشید خدا بلندگو دست گرفته است، مثل کسانی که بلندگو دست میگیرند، خدا هم با بلندگو با صدای رسا در قرآن خود اعلام میکند «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» بدانید خدا مشتری است و جان و مال شما را میخرد. به مفت جان و مال خود را ندهید، بفروشید و در ازای آن «الْجَنَّهَ» را بگیرید، بهشت را میگیرید. یعنی خدا بهترین مشتری است که جان و مالی که خود او به شما اعطا فرموده است؛ خود خدا معطی است، خودش اعطا فرموده است، خود هم ارزش آن را بیشتر میداند، لذا خودش آن را میخرد و در ما به ازای آن بهشت میدهد.
قرآن میفرماید: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ»[۹] خدا مال و جان شما را میخرد و ما به ازای آن را جنّت را میدهد، جنّت عبارت است از آن چیزی که «عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ» پهنا یا مساحت آن به اندازهی آسمانها و زمین است، «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ» خدا این را برای متّقین آماده کرده است. اگر متّقی هستی، اگر خدا نگه دار هستی، اگر خودت را در حریم رضای خدا قرار دادی، آن وقت خدا اینگونه بهشت را به تو میدهد.
یا سورهی مبارکهی حدید میفرماید: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۱۰] آنجا فرمود: سرعت بگیرید، ببینید سرعت زیادی همه جا مذموم است، الّا اینجا. میگوید: «وَ سارِعُوا»[۱۱] یعنی از همدیگر سرعت بگیرید، تا میتوانید سرعت خود را بالا ببرید که به مغفرت الهی و به بهشت برسید.
اینجا هم میفرماید: «سابِقُوا»[۱۲] از همدیگر سبقت بگیرید، مسابقه بگذارید تا به جنّتی برسید که «إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اینجا سیاق یک مقداری فرق میکند، آنجا «عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۱۳]، اینجا «عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»[۱۴] اینها خیلی مهم است.
پس بنابراین بیاید با خود معامله کنیم، میخواهید مؤمن شوید، میخواهید روز قیامت مصداق این مؤمنین باشید، میخواهید مصداق آن آیه باشید که راجع به متّقین فرمود: «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»[۱۵] میخواهید سوار بر مرکبی شوید که شما را به جایی ببرد که خدا گفته است، آن هم از طرف خدا باشد «أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ» این حرفها خیلی طلایی است، خدا مرکبی را برای شما از طرف خود قرار داده است، از حیث ربوبیّت خود، از حیث اینکه رب است، مربّی است، پرورش دهندهی من و شما است؛ به آن بهشت سبقت بگیرید یعنی با خدا معامله کنید. یعنی بیایید جان و مال خود را با خدا معامله کن.
جالب است اگر هم معامله کردید «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ»[۱۶] اگر با خدا معامله کردید و شاکر واقعی خدا بودید، خدا شما را زیاد میکند. «لَأَزیدَنَّکُمْ» یعنی خود شما زیاد میشوید. یعنی وسعت وجود پیدا میکنید، نفرمود: نعمتها را زیاد میکنم، نعمت را که زیاد میکند هیچ، خود شما را هم زیاد میکند، وجود شما را وسعت میدهد.
امّا آن طرف را هم مواظب باشید، انذار دارد «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ» حالا مدام پولهای خود را در بانک بگذارید، سودهای بانکی بگیرید، ایمان واقعی را در خود ایجاد نکنید، بعد کم کم جامعه به فساد کشیده میشود. یک شخصی به بچّهی خود گفته بود تو را عاق میکنم، او هم گفته بود من هم تو را عوق میکنم. گفته بود: چطور من را عوق میکنی؟ گفته بود پشت در مردم میروم و تخلّی میکنم، آن وقت هر کسی من را دید، میگوید به روح پدر او برسد. از بانکها پول نزول گرفتید و به بچّهی خود دادید دختر و پسر شما چطور تربیت میشود، همین میشود که شما را عوق میکند. باید حواس خود را جمع کنید. آن وقت سر شما در برابر خدا سر به زیر و شرمنده است. چه چیزی در برابر خدا دادهاید؟
اگر نان حلال به بچّههای خود دادید، آن وقت افتخار شما هستند، وقتی هم مُردید سه چیز برای شما باقی میماند: اولاد سالم، علم نافع و صدقهی جاریّه. هر کدام از اینها را داشته باشید تا زمانی که آن صدقهی جاریّه موجود باشد، تا زمانی که آن اولاد، اولاد داشته باشد و همینطور نسل در نسل زندگی کنند، هر عمل خوبی را انجام دهند، هر واجب و مستحبی و هر خیری را انجام بدهند به روح شما هم میرسد، قسط شما را هم میدهند.
امّا این را بدانید اگر که باقیات و صالحات نداشتید، نه از علم نافع خود به کسی دادید، از کرامت برخوردار نبودید، لئیم بودید، علم خود را خاک کردید، اولاد صالح هم تربیت نکردید، اولاد صالح به این است که لقمهی حلال به او بدهید. حالا فرد میگوید جمهوری اسلامی گفته است. چه کسی گفته جمهوری اسلامی میگوید پول این بانکها حلال است؟! در هیچ جایی از جمهوری اسلامی ننوشتند که پول بانکها حلال است. همه را نوشتند به شرط اینکه، به شرط اینکه… شرایط رعایت نمیشود، وقتی شرایط رعایت نشود، حلالیّتی هم وجود ندارد. همهی مراجع استفتائات دادند، حتّی مقام معظّم رهبری، حضرت آیت الله خامنهای (حفظه الله) که خود رئیس حکومت است، دیرکردهایی که بانکها میگیرد را حرام میداند.
– در کجا را ببندد؟
– حالا اگر توانست کاری کند که من و شما گناه نکنیم، جلوی آنها را هم میشود گرفت؛ آنها هم خطا میکنند. بالاخره بحثهای اقتصادی و مدیریتی یک بحثهایی است که جای خود دارد.
به هر حال این را بدانید جمهوری اسلامی مُشَرِّع نیست، خود شَرع درست نمیکند، جمهوری اسلامی در ترویج دین است، در این است که دین را پیاده کند، جمهوری اسلامی درست شده که همه دست به دست هم بدهیم و آنچه که شایسته و بایستهی احکام الهی است عمل کنیم. حالا اگر نمیتوانیم نباید جمهوری اسلامی را مقصّر بدانیم، نباید مقصّر را اسلام بدانیم. هر چه مشکل است از مسلمانی ما است. دروغ میگوییم، تهمت میزنیم، غیبت میکنیم، نزول میدهیم، نزول میخوریم، این فایدهای ندارد. مسلمانی ما اشکال دارد، ولی اسلام «بذاته» از هر عیبی مبرّا است.
حالا اگر ما مصداق مؤمنین در سورهی مبارکهی مؤمنون باشیم، پولها را خرج میکنیم، میآییم برای ترویج دین و خدا عمل میکنیم بعد «یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِی»[۱۷] داعی الله میشویم، آن وقت ما منتظر واقعی صاحب الزّمان میشویم. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ»[۱۸].
اگر شما خواستید داعی الله باشید چطور امکان دارد؟ اینکه حرام انجام ندهید، حرام نخورید، حرام ترویج نکنید، همهی ما مقصّر هستیم که بانکها اوّل انقلاب هر کدام یک ساختمان اجارهای عقب افتاده در دست داشتند، حالا کاخهای شهر بانکهای شهر شده است و متأسّفانه ما اینها را گفتیم حالا کسی دوست داشت و دوست نداشت مهم نیست، نان ما جایی نیست که بخواهد قطع شود، نگران نیستیم.
[۱]– سورهی مؤمنون، آیات ۵ الی ۸٫
[۲]– سورهی بقره، آیه ۵۷٫
[۳]– سورهی قیامه، آیه ۱۴٫
[۴]– سورهی نور، آیه ۳۲٫
[۵]– سورهی نساء، آیه ۳٫
[۶]– سورهی ضحی، آیه ۱۰٫
[۷]– سورهی مؤمنون، آیه ۵٫
[۸]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۹]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۳٫
[۱۰]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۱۱]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۳٫
[۱۲]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۱۳]– سورهی آل عمران، آیه ۱۳۳٫
[۱۴]– سورهی حدید، آیه ۲۱٫
[۱۵]– سورهی بقره، آیه ۵؛ سورهی لقمان، آیه ۵٫
[۱۶]– سورهی ابراهیم، آیه ۷٫
[۱۷]– سورهی انعام، آیه ۵۲؛ سورهی کهف، آیه ۲۸٫
[۱۸]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج ۲، ص ۴۹۳٫
Views: 10
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.