«کَیفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یمِیتُکُمْ ثُمَّ یحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ (۲۸)»
کَیفَ
تجزیه: اسم استفهام، ثلاثی مجرد، مبنی، جامد، غیرمتصرف، نکره
تَکْفُرُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، از ماده کفر، سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
بـِ
تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختص به اسم
اللهِ
تجزیه: علم است برای ذات باری تعالی، به عقیده اکثر صرفیون جامد و به عقیده بعضی مشتق است، مفرد مذکر مجازی، منصرف، معرفه، معرب، غیرمتصرف، در اصل (الإله) بوده به معنای اسم مفعول یعنی معبود، الف و لام آن زایده لازمه به منظور تفخیم و تعظیم، (إله) اسم ثلاثی مزید بر وزن فِعال، از ماده (أله) یا (وله)، بنابر قول اول مهموز الفاء و بنابر قول دوم مثال واوی
وَ
تجزیه: حرف، واو حالیه، مبنی، غیرعامل
کُنتُمْ
تجزیه: فعل ماضی، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مجرد، معتل، اجوف واوی، از ماده کون، معلوم، مبنی، متصرف، لازم
أَمْوَاتًا
تجزیه: اسم ثلاثی مزید، جمع قلّه، بر وزن افعال، از ماده موت، اجوف واوی، منصرف، متصرف، جامد
فَـ
تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیرعامل
أَحْیا
تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده حَیی و یا حَی، لفیف مقرون [اجوف یایی و ناقص یایی] یا مضاعف، به نظر راقم در هر دو صورت مضاعف است، متعدی، معلوم، مبنی، متصرف
کُمْ
تجزیه: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر مخاطب، مبنی، معرفه، غیرمتصرف، جامد
ثُمَّ
تجزیه: حرف عطف، برای تراضی و تأخیر، مبنی، غیرعامل
یمِیتُ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده موت، معتل، اجوف واوی، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
کُمْ
تجزیه و ترکیب مثل قبل است.
ثُمَّ
تجزیه و ترکیب مثل قبل است.
یحْیی
تجزیه: فعل مضارع، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده حَیی یا حی، لفیف مقرون [اجوف یایی و ناقص یایی] یا مضاعف، به نظر راقم در هر دو صورت مضاعف است، متعدی، معلوم، معرب، متصرف
کُمْ
تجزیه و ترکیب مثل قبل است.
ثُمَّ
تجزیه و ترکیب مثل قبل است.
اِلی
تجزیه: حرف جرّ، مبنی، عامل، مختصّ به اسم
ـهِ
تجزیه: ضمیر متصل، برای مفرد مذکر غایب، مبنی، معرفه، جامد، غیرمتصرف
(اِلَیهِ)
جار و مجرور، متعلق به (تُرْجَعُونَ)
تُرْجَعُونَ
تجزیه: فعل مضارع، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده رجع، سالم، مجهول، معرب، متصرف