۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » كلمة الله العليا | تجزیه | جلد 1
  • شناسه : 2677
  • 19 ژانویه 2022 - 23:45
  • 232 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «13»
تجزیه آیه سیزده سوره بقره

تجزیه سوره مبارکه بقره آیه «13»

تجزیه آیه سیزده سوره بقره وَإذا قِیلَ لَهُم آمِنوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهاءُ اَلا إنهُّم هُم السُفُهاءُ ولَکِن لا یَعلَمُون (۱۳) « و هنگامی که به آنان گفته شود: همانند سایر مردم ایمان بیاورید، می گویند آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟ بدانید این ها همان ابلهانند ولی نمی دانند.» وَ: تجزیه: […]

تجزیه آیه سیزده سوره بقره

وَإذا قِیلَ لَهُم آمِنوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قالوا أَنُؤمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهاءُ اَلا إنهُّم هُم السُفُهاءُ ولَکِن لا یَعلَمُون (۱۳)

« و هنگامی که به آنان گفته شود: همانند سایر مردم ایمان بیاورید، می گویند آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟ بدانید این ها همان ابلهانند ولی نمی دانند.»

وَ:

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل.

إذُا:

تجزیه: اسم ثلاثی، مبنی غیر عامل، دائم الا ضافه، ظرف زمان مستقبل، متضمن معنای معنای شرط.

قِیل:

تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکر غایب، ثلاثی مجرد از ماده قول، معتل، اجوف واوی، متعدی، مجهول، مبنی، متصرف (در اصل قول) بوده، واو بعد از سلب حرکت ما قبل کسره را به قاف می دهد (قول) می شود واو ساکن ما قبل مکسور قلب به یا می شود (قیل) بدست می آید.

لَ:

تجزیه: حرف جر، مبنی، عامل، مختص به اسم

هُم:

تجزیه: ضمیرمتصل به هر سه قسم کلمه، برای جمع مذکر غایب، معرفه، غیر متصرف، جامد، مبنی

آمَنوا:

تجزیه: فعل امر، صیغه جمع مذکر مخاطب، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده امن، ناسالم ، مهموز الفاء، متصرف، متعدی، معلوم مبنی

کَما:

تجزیه:  

ک: حرف جر و تشبیه، مبنی بر فتح، عامل بر اسم ( بعضی از علمای نحو غیر عامل دانسته اند)

ما: حرف جر، تشبیه، مبنی بر سکون، غیر عامل

آمَن:

تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکرغایب، ثلاثی مزید، از باب افعال از ماده افعال، از ماده آمن، ناسالم مهموز الفاء، متعدی، معلوم، مبنی، متصرف

النّاسَ:

تجزیه:

ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی بر سکون، غیرعامل، مختص به اسم

ناس: اسم ثلاثی مجرد، ناسالم، اجوف واوی، اصل ان (نؤس) بوده واو آن قلب به الف شده است، منصرف، غیر متصرف، جامد، لفظا مفرد، معنا جمع، معرفه به الف ولام، اسم جمع به عقیده سیبویه: اصل آن (اناس) می باشد همزه آن حذف گردیده و ناس شده است.

قالُوا:

تجزیه: فعل ماضی صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد از ماده قول، معتل، اجوف واوی، متعدی، معلوم، مبنی، متصرف، در اصل قـَوَلـُوا بوده، حرف عله متحرک واو ماقبل مفتوح است قلب به الف گردیده وقالوا به دست آمده.

أ:

تجزیه: همزه استفهام انکاری، مبنی غیرعامل

نؤمِنُ:

تجزیه: فعل مضارع، صیغه متکلم مع الغیر، ثلاثی مزید، از باب افعال، از ماده أمن، ناسالم، مهموز الفاء، متعدی، معلوم معرب، متصرف.

کَمَا:

تجزیه: 

ک: حرف جر و تشبیه، مبنی بر فتح، عامل بر اسم، بعضی از علمای نحو غیر عامل دانسته اند.

ما: حرف جر، تشبیه، مبنی بر سکون، غیر عامل

آمَنَ:

تجزیه: فعل ماضی، صیغه مفرد مذکرغایب، ثلاثی مزید، از باب افعال از ماده افعال، از ماده آمن، ناسالم مهموز الفاء، متعدی، معلوم، مبنی، متصرف

النّاسَ:

تجزیه:

ال: الف و لام تعریف عهد خارجی، مبنی بر سکون، غیرعامل، مختص به اسم

ناس: اسم ثلاثی مجرد، ناسالم، اجوف واوی، اصل ان «نـَوَس» بوده واو آن قلب به الف شده است، منصرف، غیر متصرف، جامد، لفظا مفرد، معنا جمع، معرفه به الف ولام، اسم جمع به عقیده سیبویه: اصل آن «ناس» می باشد همزه آن حذف گردیده و ناس شده است.

السُفَهاء:

تجزیه:

ال: الف ولام عهد ذهنی خارجی، مبنی بر سکون غیر عامل، مختص به اسم

سفهاء: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر کثرت، مفردش سفیه، از ماده سفه، سالم برای جمع مذکر حقیقی، منصرف، متصرف  مشتق، معرب معرفه به الف ولام

ألَا:

تجزیه: حرف استفتاح، برای تنبیه و آگاه ساختن مخاطب، مبنی غیر عامل.

إِنّ:

تجزیه: از حروف مشبهه بالفعل، برای تاکید، مبنی، عامل، ناصب اسم و رافع خبر، مختص به اسم

هُم:

تجزیه: ضمیر متصل برای جمع مذکر غایب، معرفه، غیر متصرف، جامد، مبنی

هُم:

تجزیه: ضمیر فصل برای جمع مذکر غایب، معرفه، غیر متصرف، جامد، مبنی

السُفَهاءُ:

تجزیه:

ال: الف ولام عهد ذهنی خارجی، مبنی بر سکون غیر عامل، مختص به اسم

سفهاء: اسم ثلاثی مزید، جمع مکسر کثرت، مفردش سفیه، از ماده سفه، سالم برای جمع مذکر حقیقی، منصرف، متصرف مشتق، معرب معرفه به الف ولام

وَ:

تجزیه: حرف عطف، مبنی، غیر عامل.

لکِن:

تجزیه: حرف استدراک و معنای استدراک دفع توهم ناشی ازکلام سابق بر او می باشد، مخفف از مثقله، مبنی غیر عامل

لا:

تجزیه: حرف نفی، مبنی، غیر عامل

یَعمَلون:

تجزیه: فعل مضارع صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مجرد، از ماده علم، صحیح و سالم، متعدی، معلوم، معرب، متصرف

Visits: 20

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1