تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۸ جلسه ۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بى سوادان آرزوگرا و دانشمندان تحریفگر تفسیر آیه هفتادو هشتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷) وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۷۸ جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بى سوادان آرزوگرا و دانشمندان تحریفگر
تفسیر آیه هفتادو هشتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷) وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸) فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (۷۹)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
آیا [آن سخت دلان] نمىدانند که خدا آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشکار مىکنند، مىداند؟! (۷۷) و گروهى از یهود، بىسوادانى هستند که کتاب [آسمانى تورات] را جز بافتههاى دروغى [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کردهاند] نمىدانند، و [در امر دین] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم]. (۷۸) پس واى بر کسانى که با دستهاشان نوشتهاى را مىنویسند، سپس مىگویند: این [نوشته] از سوى خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه] بهایى ناچیز به دست آورند؛ پس واى بر آنان از آنچه دستهاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مىآورند. (۷۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۷۸
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ (۷۷) وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸) فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (۷۹)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
آیا [آن سخت دلان] نمىدانند که خدا آنچه را پنهان مىدارند و آنچه را آشکار مىکنند، مىداند؟! (۷۷) و گروهى از یهود، بىسوادانى هستند که کتاب [آسمانى تورات] را جز بافتههاى دروغى [که عالمان خائن یهود به عنوان تورات ارائه کردهاند] نمىدانند، و [در امر دین] فقط پیرو گمان و پندارند [نه تحقیق و علم]. (۷۸) پس واى بر کسانى که با دستهاشان نوشتهاى را مىنویسند، سپس مىگویند: این [نوشته] از سوى خداست. تا با این [کار زشت و خائنانه] بهایى ناچیز به دست آورند؛ پس واى بر آنان از آنچه دستهاشان نوشت، و واى بر آنان از آنچه به دست مىآورند. (۷۹)
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ الْکِتابَ إِلاَّ أَمانِیَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ (۷۸)
در این آیه سه تا مقام بحث میشود؛ یکی کلمهی امیّیون و مستعملات قرآنی آن را بحث میکنیم، یکی بحث أمانی که چه معنایی در این آیه دارد و یکی هم کلمهی «ظَنّ» وان هم الا یظنون؛
بخش اول را جلسهی قبل اشاره داشتیم که کلمهی امّی که منسوب به امّ است، یعنی یاء نسبت با کلمهی امّ شده است امید. حالا امیون هم جمعش است آن وقت چند تا معنا در قرآن اطلاق شده و استعمالات قرآنی دارد. یکی در سورهی مبارکهی زخرف آیهی چهارم که راجع به اصل کتاب و اشارهی به لوح محفوظ است، «وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ»[۳] که امّ الکتاب در این جا استعمال شده است و البته در سورهی مبارکهی رعد، آیهی ۳۹ هم داریم؛ «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ»[۴] این را هم داریم که امّ الکتاب البته در قرآن، در معنای سورهی مبارکهی فاتحه هم استعمال شده، دومین اطلاق، بر محکمات قرآن هست و نصوص آیات قرآن که فرمود، «مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ»[۵] به معنای مادر هم در قرآن استعمال شده که خود منسوب کلمهی امی هست که در سورهی مبارکهی طاها، آیهی ۹۴؛ «قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی»[۶] که در واقع برأسی در این جا، هارون به حضرت موسی(ع) بیان کرده، ای پسر مادر من، یا ابن ام که میگوید، مرادش مادر خودش هست، ای پسر مادر من، بعد میفرماید؛ «لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی» که در این جا مرادشان جای خود دارد. شاید منظور از یابن ام در این جا، به دلیل این است که مادرشان یکی بوده، مادر حضرت موسی و حضرت هارون. در سورهی «وَمَا کَانَ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَسُولًا»[۷] داریم که در اطلاق این کلمهی امّ بر ام القراص است. ام القرا یعنی آن شهری که مادر همهی شهرها است. بزرگتر است از جهات دیگر. یا در سورهی «وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا»[۸] آیهی قبلی در سورهی طاها ۹۴ بود. در آیهی شریفه «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ»[۹] این کلمهی امّی هست که این کلمهی امی یعنی آن کسی که مادر زایید. منسوب به مادر شده یعنی خواندن و نوشتن را کسی یادش نداده، هر چه هست امّی است. نه این که خواندن و نوشتن بلد نیست، این تعبیر اشتباه نشود، امّی نه این که پیغمبر خواندن و نوشتن بلد نبوده، کسی که خواندن و نوشتن یاد او بدهد؛ نبوده. انقدر مقام داشته که احتیاجی به این که کسی بهش خواندن و نوشتن بدهد، ندارد. متصل به علم لدنهی الهی است. لذا «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ» حالا بعضی از مفسران شاید اشتباه معنی کنند و بگویند خواندن و نوشتن را نمیدانستهاند؛ نه این معنا درست نیست. کسی نبوده که خواندن و نوشتن یاد پیغمبر بدهد. هر چه پیامبر بلد بوده؛ خود خداوند مستقیم به او تعلیم فرموده است و متصل به علم الهی است. خود امّی که منسوب به امّ است. این معلوم است.
میگویند پیغمبر امّی است یعنی چه؟ یعنی همانطور که تولد شده، همانطوری امّی بوده از لحاظ سواد خواندن و نوشتن، یعنی از مادر که متولد شده، همهی اینها را داشته است.
باز در حدیثی داریم که حضرت جواد(ع) فرمودند؛ برای نبیّ امّی سؤال میکنند؛ فرمود مردم چه میگویند، گمان میکنند که حضرت نمینوشته، یعنی خواندن بلد نبوده است. آن وقت حضرت فرمودند؛ کذبوا علیه لعنهم الله، نه اینطور نبوده است. خلاصه مورد تکذیب قرار میگیرد. خدا لعنتشان کند که اینجور بخواهند از پیامبر حرف بزنند. خیر، پیامبر هم نوشتن بلد بوده است، هم خواندن بلد بوده است، منتها نوشتن ما را باید یکی بیاید به ما یاد بدهد الفبا را، یکی باید خواندن را یادمان بدهد، پیغمبر احتیاجی به این که کسی بیاید و به او خواندن و نوشتن یاد بدهد، نداشتهاند. خداوند در کتاب راجع به پیغمبر میفرماید؛ «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»[۱۰] یعنی همه چیز را او یاد میدهد.این که بگوییم خودش نمینوشته و نمیخوانده؛ معنا ندارد. تعلیم میکند خدا، و رسول خدا به همه، آن وقت این امّی بودن یعنی از وقتی که از مادر متولد شد، همه چیز را خودش بلد بود. طبق این آیه هم فرمود، «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ» پس میخوانده و تلاوت میکرده آیات خداوند را، و آنها را تزکیه میکرده. «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ»، این مراد از الکتاب یعنی همان قرآن، حکمت، وقتی کسی قرآن و حکمت تعلیم بکند، آن وقت نوشتن و خواندن دیگر به طریق اولی است. نه این که این امی به معنای این باشد که خواندن و نوشتن حضرت بلد نبوده است. یا مثلاً در البرهان جلد ۸ ص ۸ حدیث هشتم، یا نورالثقلین جلد۷ ص ۳۶۴حدیث ۱۶ از حضرت صادق آل محمد، (صلوات) روایت شده که فرمود؛ «إِنَّ اَلنَّبِیَّ کَانَ یَقْرَأُ وَ یَکْتُبُ، وَ یَقْرَأُ مَا لَمْ یُکْتَبْ» پیغمبر هم میخوانده و هم مینوشته و هم میخوانده آن چیزی را که نمیتوانستند بنویسند (نوشته نشده بود) یعنی همه چیز از عالم پنهان هم برایش ما حرف میزدیم. «بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»[۱۱]اینها همه تصریح بر این دارد که پیغمبر همه چیز را از خود قرآن دارد میگوید. اصلاً مستغنی بوده است از خلق خدا که کسی سواد نوشتن و خواندن به او یاد بدهد و احتیاجی به اینها نداشتهاند. درس نخوانده به معنایی که ما در اصطلاحمان داریم یعنی بیسواد. اما کسی که نیاز به درس خواندن و معلم نداشته است. اصلاً معلمی برای او نبوده است در این عالم. چون پیغمبر اشرف مخلوقات عالم است، در همه چیز اشرف است. حتی در خواندن و نوشتن هم نیازی به مردم نداشته است. آنچه که بوده است، معلمش خدا بوده است. لذا امّی یعنی هر آنچه که او داشته است با تولدش از مادر داشته. اصلاً در مقام نبی مکرم، نوشتن بلد نبوده، خواندن بلد نبوده است؛ اینها واقعاً ظلم است و این معنا اصلاً درست نیست. پیغمبر همه چیز مادون الله است. اما اشرف بر همهی مخلوقات است و هیچ کسی نیست که بخواهد چیزی یاد پیغمبر بدهد. معنی اول کلمهی امانی
این کلمهی امانی که در این جا هست؛ یعنی اینها حرفهایی که در قسمت دوم از یهود هستند؛ یعنی عوام مردم، عوام مردم یهود آنهایی هستند که سواد آنچنانی ندارند همینطور لغلغهی زبان، یک چیزی را بر زبان میآورند، اما نه توجه در معانیش دارند، نه در تدبر میتوانند معانیاش را، این یک معنا.
بحث بعدی در کلمهی امانی که جمع امنیه هست، به معنای قرائت کردن کتاب بدون توجه و بدون دقت و تدّبر در معانیِ آن است. معنای دوم این است که آرزوها و خیالبافیهای باطل است که عوام برای خودشان دارند، مثل این که در آیات قرآن هم راجع به این قوم یهود داریم که میفرماید؛ «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّامًا مَعْدُودَهً»[۱۲] میگوید ما وارد جهنم نمیشویم اگر هم بشویم یک چند روزی زیاد نیست نگران نباشید، و اینطوری برای خودشان خیالبافی میکنند. یا میگویند «نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ ۚ»[۱۳] ما پسران خدا هستیم. اینجور برای خودشان خیالبافی میکنند و دوست خدا هستند. یا میگویند؛ «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا»[۱۴] اینطور برای خودشان خیال میکنند که فقط یهودیها هستند که به بهشت میروند و هیچ کسی دیگر به بهشت نمیرود. که مراد از این کلمه که آنها برای خودشان یک خیالبافیهایی دارند، و کلمهی امانی را در این جا استعمال کرده، این باشد. میگویند اصلاً کلّ این عالم باید بیایند در برابر ما… قصهی نیل تا فراتشان هم همین است، میگویند همه باید بیایند در سیطرهی ما، البته حالا هم خیلی نفوذ دارند در دنیا و جهان. آمریکاییها با این همه دبدبه و کبکبهشان، ملعبهی صهیونیستها هستند. یعنی صهیونیستها دارند آنها را به این طرف و آن طرف و بدبختی میکشانند. این هم یکی از معناهایی که در کلمهی امانی در آیهی احتمال داده میشوند.
معنای دیگر این که به معنای افتراعات و اخاذیبی است که آنها بنا بر این که بیایند و مردم را دنبال خودشان بکشانند که به معنای این که بگوییم یک سری علمایی بودهاند که آن علما، علمای کلاه سر مردم بگذار بودهاند، در تعبیری که مرحوم طیب میفرماید، علمای مدلّس، یعنی آنهایی که میآیند و یک چیزهایی را وارونه نشان مردم میدهند و آنها را به سمت و سوی خودشان میکشانند، و میگویند بیایید به سمت ما. به عبارت راحتتر اگر بگوییم علمای عوام فریب، علمایی که مردم را گول میزنند و عوام را فریب میدهند که بدون مدرک و دلیل آنها را بکشانند سمت… مثل الآن که خصوصاً آقایانی که چهار تا کلمه از بعضی از علوم غریبه دارند؛ میآیند مردم را گول میزنند و میلیونی پولهایشان را ترکه میکنند. حالا جدای از این که استفادهی از این علوم حرام است؛ بعضی از مردم که نمیدانند… کتاب دعا میدهند و فریب میدهند و همهی اینها عوام فریب است. این دلیل نمیشود اگر یک کاتبی آمد برای حضرت نامه نوشت، یعنی خود حضرت بلد نبوده بنویسد. خود آن کلمهای که در قرآن میفرماید؛ «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ» چرا تعبیر از این قرآن به کلمهی کتاب کرده است؛ برای آن که بحث نوشتار هم برایش لحاظ میکند که به طریق اولویت استفاده میشود. بحث این است که کلمهی امّی را که قرآن راجع به پیامبر توصیف میکند؛ این امّی به معنای بیسواد و کسی که نوشتن و خواندن بلد نیست؛ خیر. اصلاً احتیاج به این که پیغمبر پیش کسی تعلیم گرفته باشد بر این که نوشتن را یاد بگیرد، یا خواندن را یاد بگیرد؛ نداشته است. خدا همه چیز را یادش داده بود. این هم معنای کلمهی امانی که سومین احتمالی که در معانی امانی هست این است که آن اکاذیب و افتراعاتی است که یک سری علمای عوامفریب آنها را بدون دلیل و مدرک میآوردند و تقلید میکردند و به مردم هم میگفتند که بیایید شما هم تقلید کنید.
قانون اولیه بحث تقلید
که البته در بحث تقلید، اصل اولیه خلاف قانون و قاعدهی اولیه است. قاعده و قانون اولیه این است که هر کسی باید خودش بفهمد و عمل کند. این که تقلید بکنید، در یک سری از موارد آن هم مثل بحث فروع و احکام فرعی فقهی، بر این که ما جهل داریم و تخصص نداریم در این که بتوانیم مراد خداوند را از آیات و روایات در بیاوریم، مراجعه میکنیم به اهل خبرهای که آنها کاملاً خبرویت دارند در به دست آوردن پیامها و مرادات خداوند، والاّ اصل اولیه بر این که تقلید بکنیم خلاف قاعده و اصل است. خصوصاً در بحث اعتقادات که اصلاً تقلید معنا ندارد. اعتقادات و اصول را هر کسی باید خودش تحقیق بکند و معتقد بشود. تا زمانی که کسی تحقیق نکرده و به آنچه که واقعیت هست برای خودش نرسیده، تقلید معنا ندارد. والاّ تقلید در اصول، امروز از یکی تقلید میکند و فردا از یک کسی دیگر.
اصول و کلّ آنچه که در قرآن آمده، سه بخش هست، یکی مربوط به اعتقادات و اصول است. یکی مربوط به اخلاقیات و رفتار انسان است یک بخشی هم مربوط به احکام فرعی فقهی و اعمال و بحث جوارج است که حالا قسمت اول آنچه که مسلم هست، صد درصد تحقیقی است و ما باید تحقیق بکنیم.
دلایل اعتقادی را از علما نمیگیرند. اگر هم از علما بخواهیم حرفی را بگیریم، به عنوان طریق میگیریم نه به عنوان موضوع. به عنوان این که راه پیدا بکند و شما بتوانید آنچه که واقعیت هست را بفهمید. پس معنای تحقیق مهم است. تحقیق در اصول مسلم است و تحقیق در فروع هم باید داشته باشیم، منتها چون تخصص میخواهد در بحث تفقه در علوم فرعی فقهی، و هر کسی حوصله ندارد یا نمیتواند در این جهات آن وقت بروند طبق همان روایتی که ضعیف السند هم هست، «الیقلدٌ» برود تقلید بکند اهل خبره را. ولی به هر حال اصل اولیه بر این است که باید تحقیق بکنیم و با سند مدرک… لذا اگر کسی مجتهد باشد، در همان هم حرام است که بخواهد تقلید بکند
کسی که مجتهد باشد در علوم فرعی فقهی، آن جا هم نمیتواند از کسی تقلید بکند. باید خودش به آنچه که میفهمد… چون هر مکلّفی وقتی نظر به روایات و آیات میکند، یا نظر به یک موضوعی میکند؛ سه حالت برایش حاصل میشود، یا قطع یقین برایش حاصل میشود یا ظنّ و گمان حاصل میشود یا شکّ. البته ظنّ و گمانی که ما میگوییم؛ ظنی که متأخر با علم باشد، اگر بیاید درجهاش پایین، که میشود همان مقام وهم و شک. بنابراین اگر کسی یقین و قطع برایش حاصل شد آن وقت حکم اولیهی آن از خود عقل صادر شده برای این که ما باید تابعت آن عقلش را بکنیم. لذا حجیت قطع و حجیت یقین ذاتی است. نه میشود بهش بدهید، نه میشود ازش بگیرید. شما اگر قطع داشتید بر یک امری، باید آن را طبق قطعت عمل کنید. اگر بخواهیم به شما بدهیم، تحصیل حاصل میشود، اگر بخواهی ازت بگیریم، تناقض حاصل میشود و اینطور نمیشود. لذا آنچه که از قطع و یقین هست، واجب الاطباء است اغلب و اگر هم در شرع، آیات و روایاتی بر اطاعت از آن هست؛ از باب ارشاد است، نه از باب مولویت. لذا قطع و یقین اگر بر کسی حاصل شد، آن وقت دیگر نمیتواند تقلید کند و تقلید کردن معنا ندارد. اگر کسی مجتهد بود و نظر به موضوعی کرد و حکم خدا برایش حاصل شد، آن وقت نمیتواند تقلید کند. باید همان چیزی که برایش حاصل میشود و متیقن به او هست و مقطوع او هست، همان را باید عمل کند. لذا نمیتواند مراجعه کند به مجتهد. اما اگر کسی جاهل است و حالا نمیداند که این تکلیفش چیست نسبت به یک موضوع این که الان وقت نماز شده و نمیداند که نمازش را باید چهار رکعت بخواند یا دو رکعت بخواند به جهت این که کار او در تردد و رفت و آمد سفری است. علمش را ندارد، تخصصش را ندارد و نمیتواند اجتهاد بکند؛ بله این باید مراجعه کند به اهل خبره و از آنها مسئله را به دست بیاورد. اما آنچه که مسلم هست، در آنچه انسان میفهمد باید تقلید نکند.
قرآن برای همه است و همه باید از آن استفاده کنیم لذا در بحث اعتقادات صد در صد، همهی ما از قرآن باید خودمان بفهمیم و تدبّر کنیم. لذا نمیتوانیم در اصول از کسی تقلید کنیم. حالا این بحث مزنده را هم که در مقام سوم این بحث بیان میکنند. چهار کلمهی ظنّ را میگویند؛ «وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ»[۱۵] میفرمایند نه این هیچچیز نیست الاّ این که ظنّی آنها برای خودشان ایجاد کردهاند، این جا نه آن ظنّی که متأخم با علم میشود، بلکه در این جا مراد از این ظنّی که در این جا هست، آن خیال و گمانی است که هیچ وقت کسی را به حق نمیرساند. ظنّ هیچ وقت کسی را صد در صد نمیتواند به آن واقعیت و حدّ برساند. این دو سه کلمهای بود که راجع به این آیه بیان شد و عرض کردیم انشاءالله آیهی ۷۹ برای فردا.
[۱]. سورهی ضحی.
[۲]. سورهی بقره، آیهی ۷۸٫
[۳]. سورهی زخرف، آیهی ۴٫
[۴]. سورهی رعد، آیهی ۳۹٫
[۵]. سورهی آل عمران، آیهی ۷٫
[۶]. سورهی طاها، آیهی ۹۴٫
[۷]. سوره قصص، آیهی ۵۹٫
[۸]. سوره انعام، آیه ۹۲٫
[۹]. سورهی اعراف، آیهی ۱۵۷٫
[۱۰]. سورهی جمعه آیهی ۲٫
[۱۱]. سورهی جمعه آیهی ۲٫
[۱۲]. سورهی بقره، آیهی ۸۰٫
[۱۳]. سورهی مائده، آیهی ۱۸٫
[۱۴]. سورهی بقره، آیهی ۱۱۱٫
[۱۵]. سورهی بقره، آیهی ۷۸٫
بازدیدها: 1
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.