تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۶۸ تا ۷۰ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی بهانه جویى هاى بنى اسرائیل در مورد کشتن گاو و تسلیم نهایى جلسه تفسیر آیه شصت و نهم و هفتادم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۶۸ تا ۷۰
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
بهانه جویى هاى بنى اسرائیل در مورد کشتن گاو و تسلیم نهایى
جلسه تفسیر آیه شصت و نهم و هفتادم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ (۶۷) قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (۶۸) قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ (۶۹)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و [یاد کنید] زمانى که موسى به قومش گفت: خدا به شما فرمان مىدهد گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟! گفت: به خدا پناه مىبرم از اینکه از نادانان باشم. (۶۷) گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بیان کند که آن گاو چگونه گاوى باشد؟ گفت: او مىفرماید که: آن گاوى است نه پیر از کارمانده، نه جوان نارسیده، [بلکه] گاوى میان این دو نوع گاو است. پس آنچه را به آن فرمان دادهاند، انجام دهید. (۶۸) گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بیان کند رنگ آن چگونه است؟ گفت: او مىفرماید: گاوى است زرد [رنگش روشن] که بینندگان را شاد و مسرور مىکند. (۶۹)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۶۷ و ۶۸ و ۶۹
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ (۶۷) قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما هِیَ قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ لا فارِضٌ وَ لا بِکْرٌ عَوانٌ بَیْنَ ذلِکَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ (۶۸) قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّها بَقَرَهٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرینَ (۶۹)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و [یاد کنید] زمانى که موسى به قومش گفت: خدا به شما فرمان مىدهد گاوى را ذبح کنید، گفتند: آیا ما را مسخره مىکنى؟! گفت: به خدا پناه مىبرم از اینکه از نادانان باشم. (۶۷) گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بیان کند که آن گاو چگونه گاوى باشد؟ گفت: او مىفرماید که: آن گاوى است نه پیر از کارمانده، نه جوان نارسیده، [بلکه] گاوى میان این دو نوع گاو است. پس آنچه را به آن فرمان دادهاند، انجام دهید. (۶۸) گفتند: از پروردگارت بخواه براى ما بیان کند رنگ آن چگونه است؟ گفت: او مىفرماید: گاوى است زرد [رنگش روشن] که بینندگان را شاد و مسرور مىکند. (۶۹)
قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَاءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ ۱
در شان نزول این آیات عرض کردیم ، دو مقدمه که اشاره میکنیم به آن، اول بحث قصهای که پیش میآید برای آن جوانی که احترام به پدر میگذارد و او را از خواب بیدار نمیکند و منجر به این می شود که پدر آن گاو را به ایشان تقدیم و هدیه کند به عوض اینکه بیدارش نکرده و به آنجا میکشد که بیاید و همان گاو مورد نظری می شود که ماموریت مییابند بنیاسرائیل که آن را بخرند و ذبح کنند و بعض آن را به آن میت بزنند که مقتول شده بود تا خودش بگوید چه کسی او را کشته است و قاتلش کیست .
بحث آن قتل را عرض کردیم که، قتلی بود که دختر پسر عموی خود را خواستگاری کرد و او از طرف پدر پاسخ نگرفت و خدعه کرد و او را کشت لذا ان کسی که قاتل بود خودش جنازه را به خونخواهی از پسرعموی خودش آورد و این خدعه منجر به این شد که بین سران قبائل بنیاسرائیل و بزرگان مشکلی پیش بیاید و آنها متهم شدند و لذا باید تاوانی می دادند که از این اتهام در بیایند و آن هم قصه ذبح گاو بود .
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِٓ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً ۖ قَالُوٓا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ ۲
کلمه «یَأْمُرُکُمْ» دلالت بر وجوب دارد، یکی از چیزهایی که ظهور در وجوب دارد کلمه «همزه میم راء» یعنی أمر که خودش دلالت بر وجوب دارد.
«أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً ۖ قَالُوٓا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا»۳ که این را دنبال کردیم که آمدند گفتند یا موسی ما را مسخره کردهای که بیاییم یک گاو را ذبح کنیم «قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ » ۴ گفت پناه می برم به خداوند که شما را مسخره کنم که من از حمقا باشم لذا این جهل را عرض کردیم که جهل در برابر عقل که همان حمق است میباشد نه جهل در برابر علم .
ماموریت اولیه همین بود و بنابر اطلاق این ایه اگر بنیاسرائیل دنبال بهانه و سختگیری نبودند بر آنها سخت نمی شد اما چون بنا کردند برای اینکه تعلل و تسامح کنند در ماموریتشان بنا کردند سوال کردند درصورتیکه گاوی را بدون دردسر همان اول رفته بودند طبق روایاتی که داریم ذبح کرده بودند ماموریتشان درست می شد و هیچ مشکلی هم پیش نمیآمد ولی حکمت خداوند بر این بوده که آنها سخت بگیرند و خداوند هم بر آنها سخت بگیرد و متعین شود آن گاوی که ،همان گاو به گاو بنی اسرائیل معروف شد و در دست پسری بود که به پدر احترام می کرد .
«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ»۵ اینجا منظور سن گاو بود در این ایه ،سن ان را چقدر باشد ،« ۚ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِکْرٌ»۶ فرمود که گاوی باشد که نه فارض باشد که به معنای مسن است و بکر هم به معنای جوان است در اینجا یعنی نه جوان باشد نه پیر بلکه «عوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ» در این حال فارض که به معنای مسن است و بکر که به معنای جوان است .
مراد این است که این گاو زایش نکرده باشد فهل هم ندیده باشد منتهی اینکه میگوید فهل هم ندیده باشد متوجه این است که این گاو حتما باید ماده باشد جدای از اینکه خود کلمه بقر در برابر گاو نر است که به ان ثور می گویند در زبان عربی و کاری به تاء تأنیث ندارد بلکه تاء که بر سر بقره امده تاء وحدت است نه تأنیث پس بقره یعنی یک گاو لذا این نکته را دقت کنید .
«عوَانٌ بَیْنَ ذَٰلِکَ»۷یعنی نیمه سن باشد بعد هم می فرماید « فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ»۸هر چه که مورد امر قرار گرفت انجام دهید دیگر سوال نکنید اما آنها باز هم دست بر نداشتند دوباره آمدند سوال کردند گفتند که «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا »۹ بگو که رنگش باید چگونه باشد لذا حکمت حضرت حق بر این است که ان پسر به نان و نوایی برسد که پوست این گاو را پر از طلا کنند و بیاورند .
من قبلاً این را شنیده بودم از مفسرین زبانا بعد فکر میکردم آنها همینطور یک چیزی میگویند ولی بعد که دیدم علامه آورده و از روایاتش را عیون اخبار الرضا بیان کرده دیدم نه انگار جدی است لذا اینکه پدر انقدر مورد تکریم الهی قرار می گیرد که به اینکه پسر پدر خود راصدا نکرده است تا کلید آن جنس را از او بگیرد و بخواهد آن را معامله کند و از آن مال التجاره صرف نظر می کند و از ان سودی که می برد لذا چقدر سودش بوده که به فرض یک کیلو طلا ولی یک گاوی را بخواهند پوستش را پر از طلا کنند هر چه طلا نگیرد یک تن طلا را می گیرد .
این واقعه بین کسانی قرار میگیرد که متهم قرار می گیرند با بقیه بنی اسرائیلی که مقتول از آنها بوده که بزرگان بنیاسرائیل بودند انسانهای متمول بوده اند نه فقیر، لذا آنها بیایند قوم و قبیله خود را با یک تن طلا از اتهام در بیاورند این خیلی برای انها اهمیت ندارد و ابرو برای آنها مهمتر بود.
دوباره سوال کردند که «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا »۱۰ یا موسی از پروردگارت بپرس بگو بیان کند برای ما رنگ آن گاو چگونه باید باشد؟ فرمود حضرت حق فرموده است که « ۚقَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِین»۱۱ صفراء به معنای زرد میباشد و «فَاقِعٌ» به معنای شدت در صفراء و زردی است اصلا خود صفراء را هم داریم که کسی اگر سنگ صفراء داشته باشد زردی میگیرد و بدن او نیز زرد میشود و برای اینکه معنا خیلی به ذهن بیاید صفراء به معنای زرد است و سنگ صفرا سنگی است که در واقع اگر در بدن ایجاد شود، ایجاد زردی میکند و مشکل خونی ایجاد میشود.
منتهی فاقع که در آیه آمده، فاقع یعنی زردی آن خیلی پر و شدید باشد، زرد سیر باشد و پر رنگ، زرد پرتقالی به قول معروف نه لیمویی، بعد میفرمایند «تَسُرُّ النَّاظِرِین» کلمه «تَسُرُّ» فاعلش به بقره میخورد یعنی آن بقره وقتی رنگش اینگونه باشد هر که نگاهش کند شاد میشود لذا میبینید بعضی حیوانات را که آدم می بیند خوشحال میشود و سرور در آدم ایجاد میشود و عکس آن نیز بعضی از آنها را میبیند، ادم وحشت میکند و در این آیه بیان میکند که آن گاو زردی داشته باشد و آن زردی، زردی سیر باشد به طوری که «تَسُرُّ النَّاظِرِین» یعنی آنهایی که نظر میکنند را شاد کند.
جالب اینجاست در این جمله نگفته است تَسُرُّ مثلا آنهایی که نگاه میکنند، بلکه گفته است آنهایی که با تعمق نگاه می کنند، کلمه نَظَرَ یعنی با مطالعه نگاه میکنند، همینطور که قبلا هم کلمه نظر را گفتیم که در بحث نگاه به اجنبیه نگفتهاند رویت، نگفتند شما رؤیت نکنید اجنبیه را بلکه نظر نکنید یعنی با مطالعه نگاه نکن، تعمق نداشته باش در نگاهت وقتی تعمق در نگاه داشته باشید تلذذ میآورد و حرام است لذا نگاه با لذت همان نظر در زبان عربی است.
سوالات باز هم ادامه پیدا می کند با اینکه به آنها میگوید دیگر بس کنید« فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ»۱۱ باز هم سوال بعدی را هم میپرسند «قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّآ إِنْ شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ»۱۳ در اینجا باز هم دوباره سوال میکنند که برای آنها باز سوال پیش آمده که« لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ» ۱۴ حالا که اینطور شد ما هم منحصرش می کنیم به همان گاوی که هر چه آنها سخت گرفتند کار برای آنها سختتر شد.
از حضرت رضا علیه السلام در عیون اخبار الرضا داریم که می فرمایند :« لَکِنْ شَدَّدُوا فَشَدَّدَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ» ۱۵ آنها بنا کردند بهانه بیاورند و تسامح کردند در امر تا ماموریت را انجام ندهند ولی سختگیری شد بعد هم منجر شد به اینکه باید بیایند و پوست گاو را پر از طلا کنند و بدهند.
دوباره ادامه دادند به سوال پرسیدن که گاو کار کرده باشد یا خیر؟ گاوها کار می کردند آن زمان که تسمیه بقر به همین بود که بقر به معنای شکافتن بود و به گاو گویند بقر چون زمین را شخم می زده؛ لذا میفرماید « لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ »۱۶ باید گاوی باشد که ذلول باشد یعنی رام و سهلالانقیاد باشد و انقیاد یعنی رام باشد و تا بگویی بیا، بیاید وحشی نباشد چون اگر گاو را از آن زیاد کار کشیدی سخت می شوند و رم میکنند و فرار میکنند از دست کار « لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ » ۱۷ نه زمین را با ان شخم زده باشند نه به گاو آهن بسته باشند و نه اینکه از ان آب کشیده باشند «وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ » یعنی با آن آبیاری هم نکرده باشند.
گفتند که یک گاوی را بسته بودند به همین چاههایی که از آن آب می کشیدند و یک زنگوله هم بسته بودند به سر گاو، لذا دور که می زد زنگوله هم صدا می کرد آن وقت یک طلبهای رسید به آنجا و گفت برای چه زنگوله بستهای به سر این گاو؟ صاحب گاو گفت برای اینکه اگر ایستاد متوجه شوم و حرکتش بدهم؛ طلبه گفت اگر ایستاد و سرس را تکان داد آن وقت چگونه متوجه میشوید؟ گفت برو آقا این گاو طلبگی نخوانده است.
اثاره الارض به معنای شیار کردن یا شکافتن زمین است که گاو نر را هم به آن ثور گویند به همین جهت است در بحث «تُثِیرُ الْأَرْضَ» البته هم گاو نر را هم به آن میبندند برای شخم زدن و هم گاو ماده را و هم برای آبیاری فرقی نمی کند منتهی هر دو مناسبت تسمیه دارد یعنی نام آنها که وجه تسمیه اش را باید بدانیم این است که لذا بقر را بخاطر این گفتند بقر که شکافنده زمین بود
اینجا هم از «تُثِیرُ» و ثور باز هم دوباره مادهاش یکی است، أثاره الارض هم به معنای شیار کردن زمین است که گاو نر را میگویند از جهت اینکه زمین را با او شیار می کنند، شیار می کنند یعنی چوب میزنند که درواقع همان یک نحوه شخم است پس «وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ »۱۸ یعنی اینکه با ان گاو ابیاری نکرده باشند یعنی به وسیله او آب از چاه نکشیده باشند حالا ایستاده سرش را تکان بدهد طلبگی نخوانده بیچاره
بعد میفرماید :« مُسَلَّمَهٌ لَا شِیَهَ فِیهَا » ۱۹ «مُسَلَّمَهٌ» به معنای سالم و بی عیب است یعنی سلامتی کامل باید داشته باشد شل و کور نباید باشد، شاخ شکسته و دم بریده نباید باشد لذا نباید عیب در بدنش باشد و «شِیَهَ» از « شین یاء همزه» به معنای هر رنگی که مخالف رنگ عمده او باشد به قول معروف خال خالی یعنی خالهای سفیدی که در گاوهای سیاه رنگ باشد و نحو آن مراد این است که رنگ رنگی نباشد.
«قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّنْ لَنَا مَا هِیَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَإِنَّآ إِنْ شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ»۲۰ اینجا آمدند گفتند این بقرها خیلی مشابهت با هم دارند ولی ما میرویم دنبال میکنیم تا آن بقری که شما گفتید را بگردیم و پیدا کنیم و رفتند و گشتند و پیدا کردند، چه چیزی را پیدا کردند؟ همان گاوی که مربوط به جوانی بود که احترام به پدر و مادر گذاشت و پدر را از خواب بیدار نکرد و این خیلی مهم است که یک پدر چقدر احترام دارد که اگر از خواب یک بار بیدارش نکنی خداوند انقدر برای تو ارزش قائل می شود حتی در دنیا ولی بعضاً داد می کشند سر پدرشان مثلا حالا اینها چگونه میشود را نمی دانم .
«قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَهٌ لَا ذَلُولٌ تُثِیرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَهٌ لَا شِیَهَ فِیهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ»۲۱ گاوی باشد که جوری نباشد که با آن زمین را شیار کرده باشند و آب از آن کشیده باشند و زمین را با آن آبیاری کرده باشند؛ «مُسَلَّمَهٌ» سالم باید باشد « لَا شِیَهَ فِیهَا» در آن رگ رگی و نقطه نقطه ای رنگ نباشد و یک دست رنگ باشد .
« قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ »۲۲ گفتند خب حالا حق را برای ما آوردی«فَذَبَحُوهَا وَمَا کَادُوا یَفْعَلُونَ»۲۳ حالا آنها راه افتادند که بروند گاو را بخرند، لذا او هم فهمیده بود قصه چیست، شاید هم پدر او را باز راهنمایی کرده بود یک جا من شینده بودم که گفته بروید از پدرم بپرسید ولی علامه در تفسیر المیزان اینگونه نفرموده بلکه گفته خودش گفت به شرطی این گاو را می دهم که شما جلدش را پر از طلا بکنید و بیاورید، گفتند چه خبر است؟ گفت من این گاو را خیلی دوس دارم هدیه پدرم است لذا علامه اینگونه گفته است.
اما من شنیدهام که به پدرش گفت شما برای من اینکار را انجام بده چون به آنها گفته بود اختیارش دست پدرم است زیرا او گاو را به من هدیه داده است و پدرش می گوید حالا که این گاو را من به تو دادم باید جلدش را پر از طلا کنید و بیاورید تا به شما بدهیم و قیمتش این است بنابر این رفتند نزد حضرت موسی گفتند قیمت را خیلی گزاف می دهد چکار کنیم؟ حضرت گفتند بالاخره باید آن گاوی که شما خواستید همین یک گاو است و هیچ گاوی مثل انچه مأموریت شما دارید نیست و همین است و ماموریت روی همین گاو است و این را نمی توانید بدون رضایت از او گاو را بگیرید و بیاورید لذا باید رضایتشان را حاصل کنید، حاصل رضایت انها هم به دست نمیآید الا اینکه متعهد شوید جلد ان را پر از طلا کنید و بیاورید، گفتند باشد.
آمدند و گاو را ذبح کردند و دم گاو ذبح شده را برداشتنند زدند به جنازه، جنازه بیدار شد و زنده شد و گفت که قاتل من پسرعمویم بود لذا پسرعمویم که آمد دخترم را بگیرد ولی من به او دخترم را ندادم ، پس خدعه کرد و مرا کشت .
نکته ای کلامی در این بحث است که این قصه گاو بنی اسرائیل بیان شد، بحث رجعت است و دو مبحث کلامی در ذیل مباحث بنیاسرائیل که داشتیم یکی آنجایی که آن هفتاد نفر رفتند در کوه طور و گفتند میخواهیم خدا را ببینیم آنجا به واسطه آن نوری که ایجاد شد همه ی انها غش کردند و در واقع مردند و هلاک شدند و بعد دوباره زنده شدند به دستور خداوند و دیگری در این آیات که این بعض گاو را زدند به این جنازه و زنده شد پس انسان ها قابلیت این را دارند که زنده شوند.
لذا بحث رجعت را از نظر وقوعی دارد برای ما ثابت می کند «ادل الدلیل علی الشئ وقوع الشئ» دلیل ترین و مدلل ترین دلیل برای شئ ،وقوع شئ است حالا بحث رجعت را داریم از نظر بحث کلامی که آیا رجعت می تواند باشد یا نمیتواند باشد؟ این یکی از موارد دیگری که در آن دلالت واقعی دارد یعنی وقوع داشته نه اینکه امکان دارد بلکه واقع شده .
یکی هم همان بحث عزیر نبی که صد سال به خواب رفت که در صد سال چیزی از ظاهر او باقی نمی ماند اما نه اینکه خودش زنده می شود حتی در مورد الاغش هم می فرماید « کَیْفَ نُنْشِزُهَا »۲۵ ببینید چگونه ان را ما دوباره به بدنش گوشت میرویانیم ما« نَکْسُوهَا لَحْمًا» بعد هم زندهاش می کنیم .
پس بحث رجعت باز دوباره در این بحث و قصه برای ما ایجاد می شود که بحث کلامی است که رجعت اثبات میشود؛ بنابراین بعد از ظهور حضرت حجت عجل الله که ما شیعیان قائل به رجعت هستیم که انسانهای خوب و آنهایی که مورد توجه حضرت بودند آنجا از قبرها میتوانند دوباره بیایند و در دعای عهد هم همیشه انشاءالله صبحها میخوانیم آنجا ما قابلیت برگشت داریم .
گرچه من شنیدم ولی ندیدم که در روایات که بعضیها در اثر سکرات موت اختیار نمیکنند رجعت را یعنی آنها میتوانند برگردند ولی اجبار نیست بلکه رجعت اختیاری است و اختیاری که هست آنهایی که در سکرات موت خیلی به آنها سخت گذشته دیگر قبول نمیکنند برگردند چون میدانند اگر دوباره برگشتند دوباره باید بمیرند لذا مردن خیلی برایشان شدت داشته و سخت بوده لذا بعضیها قبول نمی کنند برگردند میگویند همینجا خوب است.
میگویید که فلانی یک دفعه مرد ولی سکرات و عدوات موت خیلی سختی دارد لذا بعضیها که این سختیها را طی کردند دیگر به دنیا نمیآیند که دوباره طی کنند و قله را طرف می رود طی می کند وقتی این قله را سرازیر شد میگویند دوباره برگرد و دوباره برگرد سر قله و برو این دیگر ممکن است برایش شیرین نباشد و سخت باشد لذا اختیار نمیکند .
۱_سوره مبارکه بقره ایه ۶۹
۲_سوره مبارکه بقره ایه ۶۷
۳_سوره مبارکه بقره ایه ۶۷
۴_سوره مبارکه بقره ایه ۶۷
۵_سوره مبارکه بقره ایه ۶۸
۶_سوره مبارکه بقره ایه ۶۸
۷_سوره مبارکه بقره ایه ۶۸
۸_سوره مبارکه بقره ایه ۶۸
۹_ سوره مبارکه بقره ایه ۶۹
۱۰_سوره مبارکه بقره آیه ۶۹
۱۱_سوره مبارکه بقره ایه ۶۹
۱۲_سوره مبارکه بقره ایه ۶۸
۱۳_سوره مبارکه بقره ایه ۷۰
۱۴_سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۱۵_عیون أخبار الرضا علیه السلام ج ۲، ص ۱۳
۱۶_ سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۱۷_ سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۱۸_سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۱۹_ سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۲۰_سوره مبارکه بقره ایه ۷۰
۲۱_سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۲۲_سوره مبارکه بقره آیه ۷۱
۲۳_سوره مبارکه بقره ایه ۷۱
۲۴_سوره مبارکه بقره ایه ۲۵۹
Views: 69
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.