تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۵۵ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا […]
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
——————————————————
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
دیروز از بحث مشارطه، مراقبه، مرابطه و محاسبه به سرعت گذشتیم، باید یک مقدار روی آن تأمّل بکنیم و واقعاً خیلی نکات مهمی دارد. به یاد دارم یک سفر تبلیغی ماه مبارک رمضان رفته بودم، بحث مشارطه و مراقبه و مرابطه و محاسبه را یک ماه هر روز صبح یک ساعت منبر رفتم. در نهایت تمام نشد. کلمات مرحوم نراقی را برده بودیم و روایات و کلمات دیگر را هم به آن اضافه کرده بودیم. خیلی بحث مهمّی ست و قابل توجّه و مورد ابتلای همه است. یعنی همهی ما حتماً باید این مراحل را طی بکنیم.
کل آیاتی که امر به تقوا دارد، امر کلّی نسبت به همین مراقبه است. اگر یک مقدار بخواهیم آن را آسانتر بکنیم که عوام هم بفهمند، بنشینیم یک قرار و قانونی با خود بگذاریم. با خود که میگوییم، یعنی عقل خود که حاکم بر نفس ما بشود. چون نفس رئیس اجرائیّهی وجود ما است، همهی بحث اجرایی دست او است. رئیس اجرایی بدن و وجود بشر، نفس انسان است.
لذا ممکن است خطا برود، نه این که ممکن است برود، بلکه خطا در آن وجود دارد «لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ»[۱] ولی (نفس) مدیر اجرایی است، چارهای هم از آن نیست، از آن گریزان هم نیستیم.
لذا در آیات بسیار «اتَّقُوا اللَّهَ» فرموده است که به معنای نگه داشتن انسان در موازین و حدّ و حدود الهی است که این از بالاترین قراردادهایی است که ما باید با نفس خود داشته باشیم که در علم اخلاق به آن مشارطه میگویند. یعنی نشستن و با او (نفس خود) شرط و شروط کردن و قرارداد نوشتن. مفاعله هم گفتند برای همین است. یعنی بنشینید با نفس در مورد اینها قرار و مدار بگذارید، آن هم دخیل باشد در اینکه بپذیرد و اجرا بکند.
ما باید موانع را برداریم. نفس اقتضا و مقتضی است بر اینکه درست عمل بکنیم ولی موانع آن را باید برداریم. اگر موانع را برداشتیم، آن وقت مقتضی رسیدن به تعالی است و انسان را به مراحل بالا و ارتفاع بسیار با عظمت میرساند. باید زمینهی مشارطه را زمینهی ایجاد بکنیم.
خداوند در سورهی مبارکهی حشر میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۲] بدواً این را به شما بگویم: دو «اتَّقُوا اللَّهَ» و یک «وَ لْتَنْظُرْ» در این آیه وجود دارد، یعنی سه امر در این آیه وجود دارد که یکی از آنها محفوف به دو «اتَّقُوا اللَّهَ» است. این «وَ لْتَنْظُرْ» همان محاسبه است که محفوف به دو «اتَّقُوا اللَّهَ» شده است اوّلاً که مؤمنین در سایهی تقوا زندگی بکنید، تقوا را داشته باشید. این زندگی کردن را هم من از آیهی بعدی برای شما میگویم. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ»[۳] این خیلی مهم است.
آنچه که ما داریم عمل میکنیم، باید مستند باشد. روز گذشته خدمت شما گفتم هر حرفی ما که طلبه هستیم، میزنیم باید مستند به قرآن و روایات باشد. نه اینکه هر حرفی میزنیم باشد مستند باشد، هر کاری که میکنیم و تمام کارهایی که ما داریم انجام میدهیم، باید مستند باشد. یعنی باید به نحوی باشد که مورد رضای حضرت حق باشد، چه در ترک، چه در فعل حداقل مباح باشد. یعنی حداقل کارهایی که داریم انجام میدهیم این باشد که برای انجام دادن آنها جواز داشته باشیم. جواز بر کارهایی که ترک میکنیم داشته باشیم.
- آن در بحث اسناد است. تمام مباحث ادلّه و تعارض ادلّه برگشت به سند آن است. ما فعلاً در اسناد بحث نمیکنیم.
- سؤال کردند شاید خیلی از این ادعیهای که مثلاً در مفاتیح آمده است، از نظر سندی، از نظر رواتی که آنها را آوردند، مورد اشکال باشد. آن وقت تسامح در ادلّهی سنن، یعنی سنّتهایی که وجود دارد و مشکلی ندارد در ادلّهی آن دیگر وارد نمیشود که سند آن را بررسی بکنند. آن مربوط به اسناد روایات است. بحث ما در اسناد نیست، بحثی که ما داریم در آیه و در دلالت کلمات قرآن آن هم از بیان خود قرآن و اهل بیت است.
در سورهی مبارکهی صف میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَهٍ تُنْجیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلیمٍ»[۴] این چه راهی دارد که ما بتوانیم این تجارت را بکنیم. آن وقت عرض کردیم راه درست آن این است که ما به قول عرفای اخلاق -آن کسانی که عرفان اخلاقی دارند و درست بررسی کردند و آنها را به دل فهمیدند و باور کردند- این مراحل را طی بکنیم.
مشارطهی اوّلیه، همان مستند قرار دادن اعمال خود با ادلّهی الهی است. یعنی با آن چیزی است که خدا میگوید.
ما یک حجّتی به نام عقل داریم. او خوب و بد را تشخیص میدهد. یعنی علاوهی بر اینکه ما قرآن و پیامبر و اهل بیت را داریم بر اینکه صراط مستقیم را برای ما تبیین بکنند، عقل ما هم کلیّات را میفهمد.
لذا عرض کردیم که امر «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ» [۵] در قرآن، مولوی نیست. همهی مفسّرین میفرمایند این امر ارشادی است. یعنی عقل انسان به خودی خود -بدون اینکه ادلّهی نقلیّه را در نظر بگیریم- حاکم به این است که باید از مولا اطاعت بکنیم. آن هم مولای مقتدر حکیمی که هیچ کسی توان مقابله با او را ندارد. عقل حتّی میگوید: باید از یک مولای جزئی هم اطاعت بکنید. اگر در بحث عباد و إماه (امه) و موالی وارد شده باشید، میگویند: اگر یک عبدی از مولای خود اطاعت نکرد، مستحق عقوبت است. عقل سلیم میگوید: باید کاری بکنید که عقوبت نشوید، دفع ضرر محتمل بشود، چه برسد به اینکه دفع ضرر یقینی باشد.
بنده عرض میکنم در بحث مشارطهای که عرفای اخلاق فرمودند ما داشته باشیم، این است که اوّل صبح که بیدار میشویم، دنبال این باشیم که مولای معظّم ما حضرت جلّ و اعلی چه فرموده است. واجبات او را انجام بدهیم، مواظب و مراقب باشیم یک وقت وارد محرّمات نشویم. هر کاری هم میخواهیم بکنیم که جزء واجبات نیست، جزء مستحبّات نیست، جواز داشته باشد، رخصت فعل داشته باشد یا اگر میخواهیم بعضی از اعمال را ترک بکنیم، رخصت ترک داشته باشیم که در حرام وارد نشویم و به عبارت دیگر مورد خشم و غصب مولای معظّم قرار نگیرید. بهترین و مهمترین و خلاصهترین مفیدترین آن یک کلمه است از آن وقت بیدار هستیم، هر حرکتی میخواهیم بکنیم به امر و نهی خدا مستند بکنیم. هر چه خدا فرموده است همان کار را بکنیم، هر چه فرموده ترک بکنید ترک بکنیم این مشارطه میشود. با خود عهد ببندیم که این کار را بکنیم.
بیاییم عقل خود را حاکم بگذاریم و از نفس خود بخواهیم که این کار را بکند. اگر شما نفس خود را افسار کردید، سحر برای نماز راحت بلند میشوید. اگر افسار عقل شما در دست نفس باشد، میگوید: بخواب، وقت دارید. نزدیک اذان هم که بشود، میگوید وقت دارید. نزدیک به قضای نماز هم که بشود میگوید: هنوز وقت دارید. بعد هم که آفتاب طلوع کرد میگوید: نماز که قضا شده باشد فایدهای ندارد، تو از خدا بالاتر هستی؟! او گفته است: قضای آن را بخوان.
نافرمانی از دستور الهی، اثر حاکم شدن نفس
اینجا این را در نظر بگیریم که نفس شما بر شما حاکم شده است که اینگونه راحت امر خدا را کنار میگذارید یا به قول آقا میگوید: کوچه و خیابان خیلی وضع بدی دارد، چشمان خود را چه کار بکنیم؟ باید دل را درست بکنید. ما چطور بتوانیم اینها را برای خود ترسیم بکنیم که دل ما آرام بشود؟ من عرض کردم خدمت این عزیز گفتم اگر یک دختر زیبایی یک جایی باشد و نفس شما هم مدام دارد شما را به این سمت میکشد که از این تلذّذ بکنید. امّا پدر او آنجا ایستاده است، یک بار هم به او نگاه نمیکنید. چون از پدر خجالت میکشی، حیا میکنی.
عالم محضر حضرت حق است و همهی ما زیر نظر او هستیم نباید از او خجالت بکشیم؟ یعنی ما از یک آدم معمولی حیا میکنیم امّا نباید از حضرت جلّ و اعلی ما حیا بکنیم.
چون ایمان نداریم، حیا نمیکنیم. کلّ ایمان را هم گفتیم اعتقاد درونی است، کل ایمان اعتقاد قلبی است. به زبان آوردن، شعار آن است، نشانهی آن است. اعمالی که انجام میدهیم آثار آن است. اگر ما اعتقاد دل و قلب را درست کرده باشیم، اگر در یک محفلی قرار بگیرید که همهی زنها مکشّفه باشند، راحت میتوانید خود را کنترل بکنید. چون افسار دست عقل است، دست نفس نیست.
ازدواج کرده بودند، حالا در حجله رفته بودند، پسر گفت: من بروم وضو بگیرم و بیایم. طرف هیجانی است، میخواهند به هم برسند. گفته بود: نماز واجب خود را نخوانده بودم، نماز واجب خود را خواندم، بعد آن دو رکعت نماز را هم که مستحب است خواندم و بعد گفتم: ما در خدمت شما هستیم. خوب این بهتر است یا نماز او قضا بشود. عروسیهای امروز به این نحو است که اکثر نمازهای واجب روز عروسی از بین میرود. بعد هم میبینیم اکثر آنها به مکافات میافتند، چون کار با گناه شروع میشود.
ما باید بدانیم و باور داشته باشیم که هر چه داریم انجام میدهیم در محضر خدا است «العالم محضر الله فلا تعصوا فی محضر الله»[۶] مشارطه باید به این گونه باشد.
لذا قرآن میفرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ»[۷] تقوا پیشه بکنید، مستند درست بکنید امّا بعد هم که طی میکنید، بنشینید بررسی بکنید ببینید چه کار کردید. آیا این نمازی که خواندیدید سرتاسر آن نماز بود یا حواس پرتی بود؟ نقل میکنند که آقای مطهّری نزد آقای حداد رفته بود، (آقای حداد) گفته بود: آقای مطهری چطور نماز میخواندید؟ ایشان آداب نماز را گفته بود. آداب اوّلیهی نماز را اجرا میکنم، به الفاظ نماز دقّت میکند و بعد سعی میکنم به معناهای آن توجّه داشته باشم. آقای حداد به ایشان گفته بود: پس چه وقت نماز میخوانید؟ یعنی اصلاً نسبت به مخاطب خود دقّت ندارید. این نکته است. دقّت شما فقط به کلمات است واینکه آداب نماز را رعایت بکنم، اینها خوب است امّا چه وقت نسبت به مولای خود دقّت دارید. آن کسی که مخاطب است مهم است.
لذا «وَ لْتَنْظُرْ» حتّی در حین آن اعمال در حین انجام واجبات دقّت کافی داشته باشید، ببینید چه کار دارید میکنید؟
«وَ لْتَنْظُرْ» امر به نظر است. نظر یعنی مطالعهی عمیق. نگاه با مطالعهی عمیق است. یعنی نگاه تو عمیق باشد، با مطالعه باشد، متمرکز باشد. اینکه میگویند نگاه به نامحرم نکنید، بحث نظر را میگویند. غضّ بصر یعنی نظر به اجنبیّه نکن. یعنی عمیق نگاه نکن. در خیابان دارید میروید، ممکن است چشم شما به زنان مکشّفه یا نیمه مکشّفه بخورد رد میشوید، این اشکالی ندارد، گناه نیست امّا اگر تعمّق کردید و اندام و زیبایی او را با دقّت نگاه کردید، این دیگر گناه میشود.
لذا اینجا در اعمال «وَ لْتَنْظُرْ» است. بنشینید با مطالعه نگاه بکنید. آنها را بررسی بکنید، واریز بکنید. آن وقت جالب این است که «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» بنشینید بررسی بکنید ببینید این مدیر عامل شما چه کار کرده است برای فردا چه چیزی را برای شما قرار داده است. اگر شما بخواهید به مکّه بروید، چیزهایی را که میخواهید صورت میکنید، تهیه میکنید، آماده میکنید، وقتی هم میخواهید در ساک قرار بدهید، اینها را بررسی میکنید که چه چیزهایی را باید در ساک قرار بدهید.
در این دنیا برای قیامت که یک سفر و زندگی ابدی است (چه کردید)؟ این ساک و بنهای را که بستهاید که به آن «قَدَّمَتْ لِغَدٍ» میگوییم، آنچه که پیش دارید میفرستید، مثل همین مکّه هم است که مثال میزنیم. ساکها را باید ببندیم، میفرستیم به فرودگاه میرود تا شما میروید، میبینید ساک شما را پشت در اتاق قرار دادند.
بدانید اعمالی که ما انجام میدهیم، دارد از پیش میرود. «ما قَدَّمَتْ» یعنی از شما پیشی گرفته است، مقدّم شده است، جلو رفته است.
لذا اینها را در این آیه هم بحث مشارطه است، هم بحث مراقبه است، هم بحث محاسبه است و حتّی مرابطه هم وجود دارد. بحث مرابطه در مراقبه هم وجود دارد. یعنی در درون مراقبه اگر شما خواستید از یک چیزی مواظبت و مراقبت بکنید، باید او را از گزند خارجی هم مراقبت بکنید. نه اینکه فقط او را محافظت درونی بکنید، باید از بیرون هم مواظب آن باشید که دشمن به آن حمله نکند. لذا همهی این مراحل در آیهی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ» وجود دارد.
بعد هم میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» همان را که عرض کردیم. در برابر خدا حیا و حجب داشته باشید که او همهی انچه که ما انجام میدهیم که هیچ، آنچه که «ما فی الصّدور» ما است را هم میداند. «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»[۸] از رگ گردن به ما نزدیکتر است. دیگر خود ما باید نسبت به رفتار خود قضاوت بکنیم و بتوانیم خود را در محضر خدا پاک قرار بدهیم، نجیب بشویم و إنشاءالله بتوانیم راهی که او خواسته است و صراط مستقیمی که برای ما نهاده است به آنچه که قرآن و اهل بیت برای ما راهنمایی کردند برسیم.
[۱]– سورهی یوسف، آیه ۵۳٫
[۲]– سورهی حشر، آیه ۱۸٫
[۳]– همان، آیه ۱۹٫
[۴]– سورهی صف، آیه ۱۰٫
[۵]– سورهی نساء، آیه ۵۹٫
[۶]– موسوعه أعلام الدعوه و الوحده و الأصلاح، ج ۱، ص ۳۹۸٫
[۷]– سورهی حشر، آیه ۱۸٫
[۸]– سورهی ق، آیه ۱۶٫
بازدیدها: 0
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.