تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۸ تا ۲۰ جلسه ۳۹
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۷۲ جلسه شرح ویژگیهای منافقین
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸)
—————————————–
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ (۸) یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ (۹) فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ (۱۰)
و برخى از مردم مىگویند: «ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده ایم»، ولى گروندگان [راستین] نیستند. (۸) با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند؛ ولى جز بر خویشتن نیرنگ نمىزنند، و نمىفهمند. (۹) در دلهایشان مرضى است؛ و خدا بر مرضشان افزود؛ و به [سزاى] آنچه به دروغ مىگفتند، عذابى دردناک [در پیش] خواهند داشت. (۱۰)
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۱] از این آیه امر به معروف و نهی از منکر استخراج میشود، به جهت اینکه فرمودند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ» یعنی وقتی بر آنها امر به معروف میشود، نهی از منکر میشود و آنها را از کار خود باز میداریم، میگوییم: بیایید آدم حسابی بشوید و فساد نکنید، میگویند: ما فقط اصلاح میکنیم، ما مصلح هستیم.
در شرایط و اهمّیّت امر به معروف و نهی از منکر و قبل از هر چیز تشریع امر به معروف و نهی از منکر، حکم آن هستیم. لذا آیات و روایاتی را پیرامون امر به معروف و نهی از منکر و وجوب آن عرض کردیم.
در روایت حضرت باقر آل محمّد (صلوات الله علیهم أجمعین) بودیم که در کافی و جامع السّعادت، نقل شده است، به این قسمت از روایت رسیدیم که میفرمایند: به واسطهی امر به معروف و نهی از منکر است که «وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ»[۲] زمین آباد میشود. «وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاء» و از دشمنان انتقام گرفته میشود. «وَ یَسْتَقِیمُ الْأَمْرُ» و روزگار و مدیریّت جامعه هم اقامه میشود. تا اینجا را گفتیم.
«فَأَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ» بدیها را به دلهای خود انکار بکنید. یعنی واقعی انکار بکنید، ظاهری انکار نکنید. ظاهری انکار بکنید ولی باطن نباشد، فایده ندارد.
«فَأَنْکِرُوا بِقُلُوبِکُمْ وَ الْفِظُوا بِأَلْسِنَتِکُمْ» میفرماید: و به واسطهی زبانهای خود اظهار بکنید. «وَ الْفِظُوا» یعنی این را به زبان بیاورید. یعنی لفظ را حتماً بیاورید.
«وَ صُکُّوا بِهَا جِبَاهَهُمْ» و پیشانی دشمنها را به واسطهی آنها بکوبید. در واقع به صورت آنها بزنید. «وَ لَا تَخَافُوا فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لَائِمٍ» میفرماید: از این که کسی شما را سرزنش بکند ترسی نداشته باشید. اگر کار را برای خدا کردید، تخافی نداشته باشید از اینکه شما را سرزنش میکنند. طلبه شدید ممکن است، بگویند: این چه کاری است، چه شغلی است؟ اینها را میگویند. میخواهید برای پسر خود به خواستگاری بروید، طلبه است. اصلاً شما را راه نمیدهند، سرزنش هم میکنند. میفرماید: «وَ لَا تَخَافُوا» به خود خوف راه ندهید. بر چه چیزی؟ بر اینکه سرزنش کنندگان شما را ملامت بکنند.
میفرماید: «فَإِنِ اتَّعَظُوا» اگر که پند گرفتید، «فَإِنِ اتَّعَظُوا وَ إِلَى الْحَقِّ رَجَعُوا» و به سوی حقّ و حقیقت مراجعه کردید. «فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِمْ» هیچ کسی نمیتواند بر شما راهی داشته باشد. «إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَى الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» سبیل بر کسانی است که همیشه ظلم به مردم میکنند، ستم میکنند. «یَظْلِمُونَ النَّاسَ» به مردم ظلم میکنند، «وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ».
ظلم خیلی بد است. یکی از چیزهایی که قباحت آن ذاتی است و به هیچ وجه از آن گرفته نمیشود، ظلم است. چه ظلم به خود، چه ظلم به الله و چه ظلم به مردم باشد، فرقی نمیکند. ظلم چیزی است که قباحت آن ذاتی است و قبح ذاتی دارد و هیچ وقت هم از آن گرفته نمیشود. اقتضائی نیست، مثل صدق نیست، مثل کذب نیست.
قباحت کذب اقتضائی است. یعنی ممکن است مصلحت باشد و آن را باید گفت، یعنی باید دروغ گفت امّا ظلم نه. به عبارت دیگر خیلی وقتها دروغ ظلم میشود، خیلی وقتها هم ظلم صدق میشود. یعنی اگر صدق داشتید، اگر راست گفتید ظلم میشود. اگر آمدید یک مسلم و شیعه را در برابر دشمنان و مخالفین لو دادید که به او ظلم کردند. مال او را نابود کردند، آبروی او را بردند، جان او به خطر افتاد، صدق اینجا قبیح است.
بعد میفرماید: «هُنَالِکَ فَجَاهِدُوهُمْ بِأَبْدَانِکُمْ»[۳] اینجا جایی است که باید انسان به وسیلهی وجود جسمی خود جهاد بکند. «فَجَاهِدُوهُمْ» مجاهده بکنید، «بِأَبْدَانِکُمْ» به واسطهی بدنهای خود. «وَ أَبْغِضُوهُمْ بِقُلُوبِکُمْ» به دل خشم و غضب بکنید. نه اینکه ظاهری خود را نشان بدهید و در باطن موافق ظلم باشید. «غَیْرَ طَالِبِینَ سُلْطَاناً» دنبال سلطه نگردید. «وَ لَا بَاغِینَ مَالًا» و به دنبال اینکه به مال برسید هم نباشید. «وَ لَا مُرِیدِینَ بِظُلْمٍ ظَفَراً» و آنچه که به واسطهی ظلم به دست بیاورید که پیروز بشوید، هم نباشید. «وَ لَا مُرِیدِینَ» یعنی اراده کننده نباشید بر اینکه پیروز بشوید در حالی که به دیگران ظلم بکنید. این خیلی بد است. «حَتَّى یَفِیئُوا إِلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ یَمْضُوا عَلَى طَاعَتِهِ» تا وقتی که آنها به امر خدا برگردند و بر طاعت خدا سر نهند، شما آنها را مورد خشم خود قرار بدهید.
نکتهای که در بحث حکم امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد این است که آیا واجب کفایی است یا واجب عینی است. بعضیها فرمودند: واجب کفایی است امّا این مسئله خدشه میشود. چون خیلی وقتها موضوع امر به معروف و نهی از منکر منتفی نمیشود. یعنی معروف خدا همیشه معروف است و اینکه من امر بکنم، شما امر بکنید، او امر بکنید، هیچ وقت باعث تمام شدن آن نمیشود. بلکه حداقل این است که برای افراد بعد از امتثال اوّلیها، آنها حداقل تذکّر باشد.
چون بحث زبانی است. امر دستور به زبان است. نهی دستور به زبان است. دستور به وسیلهی زبان به انجام فعل، به ترک فعل است. وقتی کسی یک فعلی را انجام داد، بعضی معروفات هستند که…
یک وقت امر به معروف بکنید، بگویید: بروید یک میّت را بردارید. میروند میّت را برمیدارند، خود آن کفایی است. مسلّم است امر به معروف آن هم کفایی میشود. اگر شما خواستید نسبت به صلاه امر به معروف بکنید، امر به معروف آن کفایی نیست. نماز کفایی نیست، همه باید نماز بخوانند. اگر نماز میّت باشند نماز میّت کفایی است، وقتی خواندند دیگر موضوع ندارد.
- اصل نماز میّت که کفایی نیست، باید خوانده بشود.
– کفایی است. کلاً واجبات تجهیز میّت کفایی است.
– امر به معروف به چنین موضوعی -یعنی امر به معروف کردن بر تجهیز بر میّت- چون خود تجهیز میّت کفایی است، امر به معروف به آن هم کفایی میشود.
- این ربطی به هم ندارد.
- حالا این را هم میتوانیم بگوییم که امر به معروف کردن نسبت به تجهیز میّت، یک وقت میّت حاضر را میگویید، بله این فرق میکند. یک وقت کلاً دارید میگویید که امر به معروف بکنید که اگر کسی یک وقت از دنیا رفت، باید بعد از آن بروید وظیفهی خود را انجام بدهید. باید بروید او را تغسیل بکنید، باید بروید او را تکفین و تدفین بکنید.
میتوانیم بگوییم (امر به معروف و نهی از منکر) کلاً کفایی است؟ یعنی حکم امر به معروف و نهی از منکر را کفایی بدانیم، از اقسام واجب… هر واجبی را که میآوریم و آن را در دایرهی تقسیم واجب قرار میگیریم، یکی کفایی و عینی است. یعنی آیا انجام این واجب به وسیلهی بعضی از مکلّفین از سایرین ساقط میشود یا ساقط نمیشود؟ اگر که موضوع آن تکلیف باقی باشد، عینی میشود. نماز بر همهی مکلّفین واجب است. هر مکلّفی که نماز خود را اقامه بکند، از دیگران رفع تکلیف نخواهد کرد. امّا بعضی از واجبات است که آنها واجب کفایی است، با انجام بعضی از مکلّفین از سایرین ساقط میشود ولی اگر هیچ کسی آن واجب را انجام نداد، همهی آن کسانی که مطلّع هستند، معاقب هستند. در واجب کفایی این وجود دارد.
این امر به معروف و نهی از منکر جای بحث دارد که آیا امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی است یا واجب عینی است که در مقام آن نیستیم که بخواهیم آن را کاملاً بررسی بکنیم، فقط اشارهای کردیم که امر به معروف و نهی از منکر محطّ بحث و کلام است بر اینکه آیا کفایی است یا کفایی نیست؟ گرچه بسیاری از علما فرمودهاند: کفایی است.
بعضی وقتها امر به معروف و نهی از منکر بر انسان متعیّن میشود. یک واجب تعیینی داریم، یک واجب تخییری داریم. آیا امر به معروف و نهی از منکر تعیینی است یا تخییری است؟ بعضی وقتها واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر بر مکلّفین متعیّن میشود. یعنی به نحوی است، در مجلسی است که امر به معروف و نهی از منکر بر شخص این طلبه و روحانی متعیّن است که حتماً آن امر به بکند، آن نهی را بکند.
آیا امر به معروف و نهی از منکر تعبّدی است یا توسّلی است؟ مسلّم توسّلی است. یعنی آنچه که خداوند میخواهد، امر به معروف و نهی از منکر را میخواهد. امّا اگر خواستید بر آن ثواب مترتّب بشود، حتماً قصد قربت لازم دارد. یعنی تعبّدیّاً باید آن را بیاورید. ولی اصل اوّلیّه و اطلاق امر به معروف و نهی از منکر دلالت بر تعبّدی ندارد، دلالت بر توسّلی دارد.
چون یک قاعده در مباحث الفاظ داشتیم که هر جایی که مؤونه زائده میخواست، با اطلاق الصّیغه همخوانی ندارد. آنچه که مسلّم است اطلاق الصّیغه شامل آن چیزی میشود که مؤونه زائده نخواهد. قصد قربت داشتن یا نداشتن، مؤونه زائده در قصد قربت داشتن است. یعنی میگوید: این کار را با قصد قربت انجام بده. با قصد قربت انجام بدهد، یک کلام زائد است که بر مولای حکیم است که آن را به مکلّفین بگوید و الّا از آن دیگر تعبّدی درنمیآید، بلکه توسّلی میآید. یعنی آنچه که مسلّم است، صرف خود آن فعل از مکلّف مطالبه شده است.
- اگر شک در غرض باشد، باید احتیاط کرد؟
– در شک به غرض ما کاری به اطلاق نداریم. در مقام شک میگوییم آیا اینجا تعبّدی است یا توسّلی است؟ در ما نحن توسّلی است. یعنی آنچه که مولای حکیم میخواهد این است که امر به معروف بشود. مع القصد القربه یا بدون قصد یا اگر قصد قربت نکردید و امر به معروف کردید، باطل است، تکلیف را انجام ندادید، نه اینطور نیست.
یکی دیگر این است که آیا امر به معروف و نهی از منکر مطلق است یا مشروط است؟ آنچه که در روایات بیان شده است، امر به معروف و نهی از منکر با شرایطی لحاظ شده است که لازم است شرایط آن را بررسی بکنیم.
در مورد شرایط امر به معروف و نهی از منکر شش مورد فرمودند.
علم به وجوب و حرمت بر مرتکّب و بر تارک.
احتمال تأثیر بدهد و اگر یقین یا اطمینان دارد که تأثیر ندارد، واجب نیست.
قدرت و تمکّن از امر به معروف و نهی از منکر داشته باشد.
تارک معروف یا مرتکب منکر، مصرّ بر آن نباشد که این همان عدم تأثیر را میرساند.
امر کننده به معروف و نهی کنندهی از منکر خلاف آن را مرتکب نباشد. یعنی خود او تارک معروف و مرتکب منکر نباشد.
اگر امر به معروف یا نهی از منکر کرد، ضرر جانی، مالی، عرضی، برای او مترتّب نشود. اگر یک جایی امر به معروف بکند، مثلاً جان او به خاطر میافتد. البتّه این خیلی کم پیش میآید ولی ممکن است در برابر مخالفین که معاند خصمانه هستند، این پیش بیاید که ضرر جانی برای انسان پیش بیاید یا نه ضرر مالی که متنابه باشد. اگر اینجا امر به معروف و نهی از منکر کردید، یک مال زیادی از دست شما میرود، خوب نکنید یا اصلاً آبروی شما را میبرند. این مهم است که به چه کسی دارید امر به معروف و نهی از منکر میکنید. یک وقت یک جایی است که ممکن است باعث آبروریزی برای شما بشود.
شش تا شرط برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر بیان کردهاند. بنابراین وجوب امر به معروف و نهی از منکر مشروط است، مطلق نیست. این نکتهی مهم است.
- یک بار یک بازاری در بازار به ما رسید، از کنار خانمها که میگذشت، به این خانمها که بیحجاب بودند میگفت: خود را بپوشانید و به سرعت رد میشد. به من میگفت: میدانم برای شما سخت است، اگر این کار را بکنید، کسر آبروی شما میشوید. شما انجام ندهید، خود ما انجام میدهیم. بعد از این من با خود فکر کردم گفتم: به خاطر امر به معروف و نهی از منکر امام حسین (علیه السّلام) را هتک حرمت کردند، بعد ما بهانه میکنیم. وقتی میگویند: چرا این کار را نمیکنید؟ میگوییم: یک وقت یک چیزی به ما میگویند، برای ما زشت میشود.
– اوّلاً اینکه «لَا یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ»[۴] حضرات معصومین فرمودند: هیچ کسی را با ما مقایسه نکنید. ثانیاً مقام و منزلتی که بر حضرت سیّد الشّهداء بود، تکلیف ایشان هم بسیار سنگین بود و ایشان امر به معروف و نهی از منکر را احیا کرد. آن امر به معروف و نهی از منکری که باعث شد جان حضرت در قبال آن برود یا حضرت عرض و آبرو و همه چیز را در منصهی ایثار گذاشتند، یک امر الهی بود و بسیار امر بزرگی بود در برابر… اینکه ما یک جایی امر به معروف بکنیم، مثلاً بین چند نفر در یک آبادی میرویم، اگر خواستیم اینجا امر به معروف بکنیم یا شاید امر به معروف خیلی متصوّر نباشد، اگر نهی از منکر بکنیم، ممکن است اینها آنچه ما اعتقاد داریم را بفهمند و ما را هتک بکنند. آن دیگر بستگی به موضوع دارد که چگونه میشود لحاظ بشود. شرایطی که گفته شده است و بین علما معروف است، این شش شرط است.
احتمال تأثیر وجوب میآورد. نه اینکه احتمال ۹۹ درصدی باشد، حتّی احتمال یک درصد هم وجوب میآورد. یعنی محتمل باشد، احتمال بسیار کم که گفتن شما نسبت به اینکه این کار معروف را انجام بدهند یا این کار منکر را ترک بکنند، مؤثّر واقع میشود. همین که احتمال این تأثیر باشد، وجوب آن را بر شما متعیّن میشود، وجوب بر شما مترتّب میشود.
آنچه که ما راجع به حکم وجوب امر به معروف و نهی از منکر عرض کردیم و آنچه که مسلّم است، مشروط است. شش شرط وجود دارد، هر کدام از اینها در جای خود قابلیّت بحث علمی دارد و قابلیّت اینکه انذار و تنذیر در آن بشود وجود دارد که آیا میتوانیم این شرط را قبول بکنیم یا نه ولی اجمالاً این است که واجب بودن امر به معروف و نهی از منکر مشروط است. حداقل این است که میتوانیم یک شرط را در آن لحاظ بکنیم و آن احتمال تأثیر است.
– بعضی از شرطها در هم ادغام میشود. مثاً در این شش شرطی که مرحوم طیّب در اینجا فرموده است، میگوید: تارک معروف و مرتکب منکر مصرّ بر آن نباشد. مصرّ نباشد، یعنی اینکه قابلیّت اثر داشته باشد. کسی که اصرار بر منکر دارد، کسی که اصرار بر ترک معروف دارد، یعنی اثر کردن کلام شما نسبت به اینکه امر به معروف بکنید یا نهی از منکر بکنید، احتمال اثر ندارد، چون این اصرار خیلی دارد، مصر است.
آیا اوّلاً این حرف درست است، ثانیاً اگر هم درست باشد آیا در ضمن آن احتمال تأثیر نمیرود؟ جزء مصادیق آن قرار میگیرد یا نمیگیرد؟ آنچه که ما میخواهیم بگوییم این است که بالاخره در وجوب امر به معروف و نهی از منکر شرط وجود دارد، نمیتوانیم بگوییم مطلق است. اجمالاً شرط هستند. حالا یک شرط، دو شرط، سه شرط، چهار شرط، بالاخره مشروط است، وجوب آن مطلق نیست.
به نحوی نیست که ما بگوییم در هر جا اگر برای مکلّفی موضوع امر به معروف و نهی از منکر پیش آمد، باید آن آمر به معروف و ناهی از منکر بشود. به هر حال شرایط را دارد حالا کم یا زیاد. اجمالاً مشروط است. کدام شرایط، به چه گونهای، جای بحث خود را دارد. باید به جای خود بحث بشود که این امر به معروف و نهی از منکر چگونه است.
یک چیز دیگر از شرایط وجوب و حکم وجوبی امر به معروف و نهی از منکر در بحث موسّع بودن و مضیّق بودن است. یک وقت شما باید یک جایی امر به معروف بکنید اگر که آن را ترک بکنید، دیگر وقت نمیماند یا نه وقت است، موسّع است. آن بستگی به موضع دارد. نه موسّعیت در آن وجود دارد، نه مضیّق بودن. بعضی جاها موسّع است، بعضی جاها مضیّق است.
فوری و تأخیری. آیا امر به معروف و نهی از منکر فوری است یا تأخیری است؟ خیلی مواقع است اگر امر به معروف و نهی از منکر را نکردید، دیگر بعد از آن فایده ندارد. به قول قدیمیها میگفتند: لباس بعد از عید به درد منار میخورد. یک جایی است که باید بلافاصله وقتی آن موضوع پیش آمد امر به معروف یا نهی از منکر بکنید. اگر تأخیر بیندازید دیگر این امر به معروف و نهی از منکر مورد توجّه قرار نمیگیرد. این مسأله هم وجود دارد.
- یک وقت است که یک بندهی خدایی دارد سخنرانی میکند، وسط صحبتهای او میشود کفش پرتاب بکنید
- امر به معروف یعنی با زبان دستور به انجام معروف را بدهید. یا واجب خدا است یا مستحب است. در کلمهی امر تا کفش پرت کردن نیست. باید با زبان بگویید. امر به معروف یعنی دستور زبانی، نهی از منکر یعنی دستور زبانی تا کفش پرت کردن نیست.
- این وجود دارد در مرحلهی آخر است.
– در این مورد ما یک بحثی به عنوان انکار منکر داریم. یک وقت یک کسی در حال ارتکاب منکر است، باید جلوی او را بگیرید. حالا یک وقت زباناً، یک وقت نه عملاً. انکار منکر یعنی یک کسی الآن دارد یک کسی دیگر را ظلماً کتک میزند، اینجا نهی از منکر او فایده ندارد، باید بروید کتف او را بگیرید، نگذارید او را بزنند. آن را انکار منکر میگویند. انکار منکر غیر نهی از منکر است. به واژهها دقّت بکنید اینها با هم فرق میکند.
[۱]– سورهی بقره، آیه ۱۱٫
[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص ۵۶، ح ۱ و جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۴۷٫
[۳]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص ۵۶، ح ۱ و جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۴۷٫
[۴]– وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۱۲٫