تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۶ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ «الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ».[۱] به نام خداوند بخشنده بخشایشگر همان […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۷ جلسه ۶
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۶ جلسه تفسیر آیه بیست و هفتم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
همان کسانى که پیمان خدا را پس از استوار کردنش مىشکنند و رشتههایى را که خدا به پیوند آن امر کرده است [مانند رابطه با انبیا، امامان و ارتباط با خویشان] مىگسلند، و در زمین فساد مىکنند؛ یقیناً آنان زیانکارند. (۲۷)
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۷
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ».[۱]
در مقام سوم این بحث در این آیه «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» یکی از نکات بحثی که در ماقبل داشتیم، اصلاح ذات البین بود. یعنی یکی از صلههای اخوان و مصادیق آن این است که بین اخوان را اصلاح بکنیم و در روایات به اصلاح ذات البین بسیار تأکید شده است و نظر حضرت جلّ و اعلی در اصلاح ذات البین بسیار بالا است و تأکید دارند.
لذا یکی از حقوق برادر دینی که بر عهدهی من و شما است، این است که اصلاح ذات البین داشته باشیم.
یک وقت اصلاح ذات البین با حرف زدن است و اینکه بین آنها موعظه بکنید. یک وقت هم است باید راه بیفتید حرکت بکنید، قدم بردارید. یک وقت هم باید پول خرج بکنید. همهی اینها مهم است و هر کسی در توان دارد (باید این کار را بکند) زبانی دارد که نافذ است یا میتواند حرکت بکند، یک حرکت شایستهای که آنها را اصلاح بکند و به هم برساند و مشکل آنها حل بشود و یا اینکه اصلاً پول خرج بکند، این توان را دارد که یک مهمانی خوب برای طرفین دعوا آماده و مهیا بکند و آنها را بنشاند و بین آنها را اصلاح بکند.
اصلاح خانوادهها، اصلاح خویشاوندان، در بحث ازدواج خانواده، در بحث مسائل مالی، وراثت، اصلاح در بین دوستان و همچنین اصلاح در امور ما طلبهها. ما باید کاری بکنیم که همه با هم دوست باشیم. این اصلاح لازم و مهم است و حتماً باید مراعی باشد.
– همان که قرآن میفرماید. به طور کلّی میفرمایند: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ»[۱] اگر شما بین دو نفر را اصلاح کردید، خیر است.
همین را هم میبینید، یک وقت هم میشود کسی برای شما مصلح میشود. لازم نیست حتماً حضوراً شما در اصلاح باشید، ممکن است در غیاب شما یک وقت کسی بخواهد حرفی بزند یا برای او شائبهای پیش آمده است نسبت به شما، همین آقا این را اصلاح میکند این مهم است.
آثار وضعی آن نصّ قرآن است. کلّی آن این است که هر کار خیری انجام بدهید، آن را خواهید دید. در قیامت اینجا است «یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُم»[۲] ولی بخواهید حساب بکنید در این دنیا هم وجود دارد.
– ایشان میفرماید: یکی از آثار وضعی در بحث اصلاح باعث نشاط داشتن مصلح است. چون خوشحال میشود. به هر حال یک پزی برای او است، بین دو نفر را اصلاح کرده است. مهم هم است.
- بله آن را عرض کردیم. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ» را برای همین گفتیم. اصلاح ذات البین و اصلاح امور مسلمین مهم است.
در بحث خانوادهها هم نصّ قرآن است که اگر کسی خواست بین زن و شوهر حرف بزند، «إِنْ یُریدا إِصْلاحاً»[۳] یعنی باید ارادهی اصلاح کرده باشد. اگر کسی ارادهی اصلاح نداشته باشد، فایدهای ندارد. ارادهی اصلاح مهم است.
در برابر اصلاح کردن که نسبت به مسلمین و مؤمنین وظیفه است، این است که میفرماید: یکی ازصفات آدمهای گمراه که در واقع همان «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینَ»[۴] بود که توصیف فاسقین را داشت، صفت بعدی آن در این آیه در برابر اصلاح است. «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ»[۵].
افساد غیر از فساد است. یک وقت میگوییم: شخصی فاسد است، یک وقت یک کسی مفسد است. آدم فاسد این است که دنبال هرزگی میرود، خلاف میکند، این را فاسد میگویند. آدمی که باطل است، کار خود را از بین میبرد امّا کسی که مفسد است، فساد پرور است، یعنی دیگران را به فساد میکشاند. «یُفْسِدُونَ» باب افعال است، «افسَدَ»، «یُفسدُ».
«یُفْسِدُونَ» یعنی آدمهای فاسق آنها در جامعه فساد ایجاد میکنند که این خیلی بد است، خصوصاً کسی که در مقام دانشمندی، در مقام علم، در مقام روحانیّت باشد و بعد بخواهد فاسد باشد این خیلی بد است. لذا «فَسد العَالِم فَسدَ العَالَم» اگر یک عالِمی فساد داشته باشد، عالَم را به فساد میکشاند.
- عالم دنیا را می شود یا منظور عالم آخرت هم است؟
– عالم یعنی یک اکوسیستمی موجوداتی که به آنها انسان میگویند و در حیطهی برخورد و حسّ این آقا است، اینها را به فساد میکشاند. عالم به هر اکوسیستمی برای یک گروهی از موجودات میگویند. عالمی یعنی همهی جهانیان، عالم یعنی یک جهان را، یعنی یک بخشی از عالم را، یک بخشی از این انسانها را به فساد میکشاند. «إذا فَسدَ العالِم فَسَدَ العالَم».
«یُفْسِدُونَ» باب افعال، فعل مضارع است، دلالت بر استمرار دارد که نتیجهی آن ملکه بودن است. ملکهی آدم فاسد شده است که افساد بکند، دائماً در فسادآفرینی است.
- بانی فساد میشود.
– موجب فساد میشوند، افساد میکنند.
- رواج فساد میکند.
- اصلاً فساد تولید میکند. خود به خود رواج هم به دنبال آن میآید.
– کلاً هر کاری که میکند، افساد است. در خانهی خود، در جامعهی خود، در محلّ کار خود، هر کجا میرود باعث فساد میشود. در خطّ مقدّم هم داشتیم. آدمهای فاسد در خطّ مقدّم هم فساد ایجاد میکردند. کارهای بدی میکردند. در خطّ مقدّم ما این چیزها را دیدیم. آدم فاسد وقتی در خطّ مقدم بین رزمندگان میآمد تا آنجایی که میماند و ترس از جان خود نداشت بود و فساد ایجاد میکرد. اوّلاً تشنج ایجاد میکرد، ناراحتی درست میکرد، مسائل اخلاقی را رعایت نمیکرد، اینها بود.
کسی که فاسق باشد، فساد را به دنبال دارد. آدم فاسق کسی است که فساد ایجاد میکند. «وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»[۶].
«أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» یک نوعی آگاهی و بیدار بخشی برای فاسقین است که مواظب باشید، زیان میکنید. خسارت در مقابل نفع و ربح است. کسی تجارت بکند باید سود کند، اگر کسی تجارت کرد، باید نفع ببرد، اگر کسی خسارت ببرد، یعنی در واقع نه اینکه سود نکرده است، رأس المال او هم از بین رفته است. رفته است یک مالی را خریده است، بیاید تجارت بکند، نفع ببرد، خسارت میکند. چون کالایی را صد تومان خریده است و حالا دارد پنج تومان میفروشد. باید پنج تومان روی آن بگذارد، باید ۱۰ درصد، ۲۰ درصد سود ببرد. امّا ضرر میکند.
«أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» خسران اینها هم خسارت مطلق است. یعنی همه چیز خود را به خسارت میدهند. وقتی با عربها چانه بزنید، اگر از خرید آنها بخواهید یک جنسی را کمتر بخرید، میگوید: خسارت. میگوید: این جنس را صد خمینی میدهم. شما میگویید: این را پنجاه خمینی بده. میگوید: این را هشتاد خمینی خریدم، آن وقت در جواب شما میگوید: خسارت. یعنی من ضرر میکنم. فاسقین همان کسانی هستند که به خود خسارت وارد میکنند.
- خسارت عمر آنها.
– کلاً. این جا ببینید «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»، «هُمُ الْخاسِرُونَ» یعنی هر چه خسارت توصیف میشود، برای افراد اینها هستند. «الخاسرون» عموم است، الفاظ عام است، جمع محلّای به «ال»، یعنی تمام خسارتها در وجود آنها است.
«أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» تأکید هم دارد. «هُم» اظهار شده است برای اینکه تأکید بکند. به جهت اینکه اینها فساد میکردند، به جهت اینکه دائماً باعث فساد میشدند، دائماً «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» حقّ و حقوق خدا و صلهی الله و صله النبّی، صله الانبیاء و صلهی ائمّهی اطهار و صلهی اولو الامر، همه را زیر پا میگذاشتند.
«یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ» این را داشتند. «وَ یُفْسِدُونَ» فساد میکردند. «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ» سه تا مقام بحث بسیار مهم که فاسقین این کارها را انجام میدادند. همهی اینها منجر به این میشود که میفرماید: «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» اینها همان کسانی هستند خسارت مطلق برای آنها است. همهی آن چیزی را که دارند از بین میبرند.
آنکه در قرآن میفرمود: «وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ»[۷] این آیه اشاره به آن هم میشود که آن کسانی که خداوند در سورهی مبارکهی عصر قسم میخورد به عصر که «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ» این خاسرین اینها هستند. «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»[۸].
خاسرین واقعی، فاسقین هستند. فسق منجر به خسارت میشود. خسارت واقعی برای اینها است.
شاید در مجاهدهی مجاهدین یا مؤمنین حسب ظاهر مال را از دست بدهند، سلامتی آنها مخدوش بشود، جان خود را از دست بدهند ولی خسارت به آنها تعلّق نمیگیرد. چون «فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»[۹] در هر دو صورت پیروز هستند. چه بکشند، چه کشته بشوند؛ چه حسب ظاهر پیروز بشوند، چه به حسب ظاهر شکست بخورند، امّا آنها در مقام شهادت قرار میگیرند و خاسر نیستند. امّا فاسقین هستند که آنها خاسرین واقعی هستند.
سه صفت مهم فاسقین: یعنی «یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ»[۱۰]، «یَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» و «یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» یعنی محلّ فساد آنها هم زمین است. هر چه بتوانند فساد ایجاد میکنند. اهل زمین منظور آنها است، میگوید: آنها به خود زمین هم رحم نمیکنند. محیط زیست را هم نابود میکنند.
یکی از کارهایی که واقعاً مهم است، رعایت بهداشت است. در بیابان هم که تشریف میبرید، حق ندارید هر چه زباله دارید را در بیابان بریزید. حتماً باید هر چیزی در جای خود قرار بگیرد.
آدم عادل آن کسی است که در بیابان و جایی که حساب و کتابی هم در آن نیست، رعایت مصالح محیط زیست را هم بکند.
همهی اینها وقتی در فسق قرار میگیرد و انسان فاسق میشود، عهد خدا را که به هم بزند، دیگر همه را به هم زده است کسی که با خدا پیمانشکنی بکند، دیگر به طریق اولی با بقیه پیمانشکنی میکند.
فقط تنها کسی که پیمانی که میبندد برای او خیلی مهم میماند، شیطان است که آن هم در واقع پیمان نیست، اغوایی است که شیطان بر انسان دارد. «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ * إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ»[۱۱]، «أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»[۱۲] اینها آن خسارت و زیان کنندههای واقعی هستند.
«وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»[۱۳] در توصیف منافقین داشتیم که وقتی به آنها گفته میشد: «لا تُفْسِدُوا» فاسد ایجاد نکنید، آنها میگویند: ما مصلح هسیم. «قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» اینها آدمهای فاسق هستند.
باید مواظب باشیم که دفاع از فاسقین نکنیم یا به دنبال فاسقین راه نیفتیم. اصل و ریشهی اینها در نفاق است که ظاهر خود را به نحوی نشان میدهند ولی در باطن به گونهی دیگری هستند. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ» میگوییم: بین مردم فساد نکنید. میگوید: ما مصلح هستیم.
چون اصلاح و مصلح یک واژه و کلمهی بسیار مورد پسند مردم و مطلوب مردم است، آن را میآورد برای خود قرار میدهد و علم میکند، در حالی که دارد فساد میکند، دارد بین مردم فساد ایجاد میکند و آنها را میزند.
«أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى»[۱۴] آنها کسانی هستند که آمدند هدایت را دادند و ضلالت را خریدند. «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ» این خسارت زیادی است که کسی هدایت را که از خدا است بدهد و ضلالت و گمراهی را بخرد. این بالاترین خسارت است. یعنی آن جایی است که من فکر میکنم نه اینکه رأس المال او از بین میرود، بلکه یک مقدار هم بدهکار میشود. یعنی تباه میشود، از خسارت هم رد میکند، چون خسارت ضرر رسیدن به صفر است امّا اگر زیر صفر رفتید، این همان است که در اینجا قرآن تعبیر میکند «أُولئِکَ الَّذینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى»، «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما کانُوا مُهْتَدینَ» این تجارتی که اینها دارند «فَما رَبِحَتْ» یعنی هیچ ربحی ندارد. هیچ سودی در آن نیست، بلکه خسارت مطلق است که اینها در همین سورهی مبارکه است که قبلاً گفته شده است، مراجعه بکنید.
آیهی بعدی، آیه ۲۸، سورهی بقره است. «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» این آیه به دنبال این بحثها که آمده است، برهانی برای وجود خالق اقامه میکند.
لذا میفرماید: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ» با این اوضاع و احوال چگونه میشود؟ این استفهام تعجّبی است که «تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ» که شما کفر میورزید به خدا.
کفر به معنای سُتر است. «کَفَرَ أی سَتَرَ» . یعنی حق را میدانید، میبینید امّا میپوشانید، این را کافر میگویند. کسی که یک چیزی را میداند امّا بر آنچه که میداند پوشش میگذارد، کافر میگویند.
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ» چگونه میشود که شما کفر بورزید به خدا. یعنی آنچه که شما در دست خود دلیل دارید، وجود حضرت حق است و آنچه که حضرت حق فرموده است و کافر میشوید به او؟ این باعث تعجّب است. لذا این «کَیف»، «کیف» استفهامیّه است که استفهام تعجّبی است. «کَیْفَ» که میآید چگونگی و کیفیت آن را سؤال میکند. استفهام چگونگی و کیفیت این کفر است. یعنی چطور میشود دیگر با این اوضاع و احوالی که شما همه چیز را میدانید، چه حالتی پیدا میشود که کفر بورزید؟
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً» اموات و موت در برابر حیات است. یعنی قبل از اینکه شما به دنبال بیایید که به صورت جمادات در این عالم بودید، خاک مرده بودید، جزء نباتات قرار گرفتید، بعد جزء غذای آدمها قرار گرفتید، بعد نطفه شدید، بعد در این دنیا آمدید و به واسطهی این آدم به وجود آمد. در حالی که «وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً» شما مردگانی بودید. یعنی حیات نداشتید. «فَأَحْیاکُمْ» خدا شما را زنده کرد. اینها مراحلی است که برای خلقت انسان است و براهینی است که بر وجود خالق اقامه میشود.
چه کسی «أَحْیاکُمْ»؟ خدا. «فَأَحْیاکُمْ» یعنی «فاحی الله ایاکم»، «ثُمَّ یُمیتُکُمْ» در این دنیا آمدید، خیلی کرّ و فر داشتید، امّا دوباره مردید؟ چه کسی شما را کشت؟ شما را میّت کرد؟ خدا. «ثُمَّ یُحْییکُمْ» همهی اینها فعل معلوم است، ضمیر فاعلی همهی آن هم به الله برمیگردد. «ثُمَّ یُحْییکُمْ» سپس به دنبال آن دوباره کشتن شما و مرگ شما، دوباره شما را «یُحْییکُمْ» دوباره زنده میکند. «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» برمیگرداند شما را به سوی خود. اینجا «تُرْجَعُونَ» را فعل مجهول میفرماید، در عظمت خدا است. «ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» بعد از احیای دوم شما دیگر به سوی خدا برگشت میکنید.
– استفهام تعجّبی است. منتها «کیف» تعجّب برای چه آمده است؟ برای اینکه سؤال از چگونگی و کیفیت داشت. استفهام تعجّبی است، یعنی باعث تعجّب میشود با اینکه شما میدانید که خدا این خصوصیات را دارد امّا شما در نهایت میآیید کفر میورزید، دلایلی که بر وجود صانع عالم و وجود خالق در اینجا وجود دارد را إنشاءالله بیان میکنیم که سه نوع است. یکی از آنها برهان حسی وجدانی، یکی دلیل منطقی آن و یکی هم دلیل دینی که إنشاءالله برای فردا.
[۱]– سورهی زلزله، آیه ۷٫
[۲]– همان، آیه ۶٫
[۳]– سورهی نساء، آیه ۳۵٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۶٫
[۵]– همان، آیه ۲۷٫
[۶]– سورهی بقره، آیه ۲۷٫
[۷]– سورهی عصر، آیات ۱ و ۲٫
[۸]– سورهی بقره، آیه ۲۷٫
[۹]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۱۰]– سورهی بقره، آیه ۲۷٫
[۱۱]– سورهی ص، آیات ۸۲ و ۸۳٫
[۱۲]– سورهی بقره، آیه ۲۷٫
[۱۳]– همان، آیه ۱۱٫
[۱۴]– همان، آیه ۱۶٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.