تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۲ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) به […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
همان [خدایى] که زمین را براى شما فرشى [گسترده]، و آسمان را بنایى [افراشته] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از میوهها رزقى براى شما بیرون آورد؛ پس براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که خود مىدانید.
تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۲
حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) [۰]
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ * الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[۱] اینکه من این آیه را بعد از این همه تفسیری که راجع به آن گفته بودیم، تکرار کردم، نکته این است که در آیه ۲۱ خداوند میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»، «الَّذی خَلَقَکُمْ» اگر دقّت داشته باشید در جلسهی قبل عرض کردیم در قرآن یک خلق و یک جعل داریم. خلق نسبت به وجود شیء است و جعل نسبت به تبدیل و تحوّل بر شیء است.
لذا اینجا هم در آیه ۲۱ «رَبَّکُمُ» را به «الَّذی خَلَقَکُمْ» توصیف فرموده است، در آیهی ۲۲ میفرماید: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ» خود همین که در آیهی قبل «خَلَقَ» را آورده است، در آیهی بعد «جَعَلَ» را آورده است، از نظر معانی بیانی نشان دهندهی این است که خلق مقدّم بر جعل است. یعنی اگر خلق نباشد جعل صورت نمیگیرد. اوّل باید خلق باشد، چون خلق به شیء وجود میدهد. اصلاً وجود و هستی شیء را خلق ایجاد میکند. «جَعَلَ» برای بعد است، لذا خداوند اوّل «خَلَقَکُمْ» بعد «جَعَلَ لَکُمُ» را آورده است. این نکتهای است که لازم بود گفته شود.
آنچه که مهم است اینکه در آیات شریفهی قرآن همهی این موازین رعایت شده است. اینکه «خَلَقَ» را قبل از «جَعَلَ» آورده است، خود این نشان دهندهی این است از نظر معانی بیانی حضرت حق اوّل رب را به خلق و بعد به جعل توصیف فرموده است. لذا خلق نسبت به وجود شیء است، امّا جعل نسبت به بعد از شیء است، به ماهیّت تعلّق میگیرد.
در حال حاضر هنوز وارد کلمهی «فَطَرَ» و «فاطِرِ السَّماواتِ»[۲] نشدیم، لذا آنچه که فعلاً روی آن بحث میکنیم روی دو کلمه است: یکی «خَلَقَ» و یکی «جَعَلَ» است که در ترجمهها معمولاً هر دو را به معنای آفرید معنا کردند؛ در صورتی که آن آفریدن به این آفریدن خیلی فرق دارد. «خَلَق» یعنی آن چیز را وجود میدهد، کن فیکون میکند، «أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون»[۳]، امّا «جَعَلَ» مثلاً «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً»[۴].
- »جَعَلَ» معنای مختلف دارد.
– نه، «جَعَلَ» معنای خلق وجودی نمیدهد. اصلاً خود جعل قرارداد است. قرارداد باید چیزی باشد تا آن را مورد قرارداد قرار بدهیم. لذا اینجا هم قرآن میفرماید: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ» چه چیزی را؟ مفعول به آن «الْأَرْضَ» است. آن وقت خود کلمهی «الْأَرْضَ» یعنی این بوده است. مفعولٌ به در واقع «خَلَقَ» قبلاً آن را خدا آفریده است، حالا «جَعَلَ لَکُم» همین زمینی که خدا خلق کرد، آمد آن را به نفع و سود شما به فراش تبدیل کرد «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً». خود حکمت همین دو مفعولی، سه مفعولی بودن بعضی از افعال همین است. بنابراین رتبهی خلق مقدّم بر جعل است. این نکته مهم است.
البتّه در بعضی از مخلوقات حضرت حق شاید از نظر زمانی با هم یکی باشند، یعنی خدا خلق میکند هم زمان هم، جعل در آن ایجاد میکند، ولی از نظر رتبه در طول هم هستند. خلق اوّل است، جعل بعد از آن است. لذا «رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ»[۵] به دنبال آن، آیه ۲۲: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» این نکتهای بود که دوباره آیه را تکرار کردم، برای اینکه تأیید بر مطلب و حتّی دلیل بر مدّعا باشد. دلیل بر این میشود که خلق مقدّم بر جعل است.
همانطور که عرض کردیم وجود مقدّم بر ماهیّت است، وجود اوّل باید بر شیئی باشد بعد آن ماهیت و ماهوی آن برای ما متظاهر میشود. لذا خلق به وجود تعلّق میگیرد و جعل به ماهیت تعلّق میگیرد.
«الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» حالا فراش که اینجا فرموده است، خدا زمین را به چیزی تبدیل میکند… اگر کلّی این عالم وجود و منظومهی شمسی را دقّت کنیم همهی اینها در یک رتبه قرار گرفتند. در منظومهی شمسی کرهی زمین با کرهی خورشید با سیارههای دیگر و ستارهها همه یکی هستند، امّا خدا برای ارض میفرماید ما برای آن فراش قرار دادیم.
حالا یکی از چیزهایی که باعث فراش شدن زمین شده است، جاذبهی زمین است. یعنی جاذبهی زمین باعث شده به گونهای باشد که ما بتوانیم روی آن زمین استراحت کنیم، بتوانیم قرار بگیریم. قرار گرفتن ما روی زمین به واسطهی جاذبه است. لذا این وزنی که ما پیدا میکنیم به خاطر جاذبهی زمین است، حالا هر چقدر حجم وجودی و جسمی ما زیادتر شود، وزن ما هم زیادتر میشود. یعنی فشار جاذبه بر ما زیادتر وارد میشود؛ هر چه کوچکتر و لاغرتر شویم وزن کمتر است، به خاطر اینکه آن ثقلی که بر وجود جسمی ما قرار میگیرد، به آن جسمی که ساختیم و آن هیکلی که داریم بستگی دارد. شما میتواانید این جسم را روی زمین قرار میگیرید و زمین را به عنوان فرش خود یعنی بستری برای استراحت، برای سکونت قرار میدهیم. نکته هم این است که جاذبهی زمین آن را درست کرده است.
لذا جعلی که خدا قرار داده است، به این صورت است بعد از اینکه زمین را خلق کرد، جاذبه را هم روی آن قرار داد. جاذبه باعث شده که فراش درست شود. البتّه نکات نجومی و فیزیکی همینهایی است که عرض کردم. حالا ما همهی اینها را در قرآن دقّت کنیم به وفور میبینیم. اگر بخواهیم وارد علم فیزیک شویم همینها است. اینها نکات ظریفی است که در قرآن آوردند.
به عنوان مثال ما میگوییم این کتابهای معانی بیان یا مختصر المعانی، قبلاً مطوّل و کتاب بلاغه هم جدیداً اضافه شده و تقطیع کردند، اینها را که میخوانند چه فایدهای دارد؟ همین است، از کجا میفهمید از نظر عقلی خلق با جعل با هم تفاوت دارد؟ در فارسی همه را به آفریدن معنا میکنند، در صورتی که این آفریدن غیر از آن آفریدن است.
آفرینش حضرت حق آنچه که متعلّق به وجود است قلب است، امّا آنچه که نسبت به تبدیل است، تحوّل در موجود است، آن جعل است. «قَد جَعَلَ لَکُم» بعد هم «جَعَلَ لَکُم» یعنی آنچه هم مجعول میشود به سود انسانها است، به نفع انسانها است. نفع آن هم سکونت است. اینکه ارض، فراش و بستری برای انسان قرار میگیرد، این باعث سکونت و آرامش انسان میشود و الّا با گردشی که این سیاره دارد، هیچ شیئی نمیتوانست روی آن بند شود، همه به جوّ پرتاب میشدند و چیزی روی آن باقی نمیماند.
اگر ما در علوم مختلف دقّت کنیم در تفسیر همه کاربرد دارد. بحث اینکه در مقام بیان چه نکتهای است که خداوند در آیهی قبل «خَلَقَ» را میآورد، در آیهی بعد «جَعَلَ» را میآورد، اینکه «خَلَقَ» را مقدّم بر «جَعَلَ» میآورد، چون آن نسبت به وجود است، این نسبت به ماهیّت است. حتّی میشود آن را جزء عوارض و جز آن چیزهایی قرار بدهیم که اگر غیر آن باشد بحث عوارض و آن چیزها را شامل میشود. امّا اگر جزء خود ذات باشد آن وقت «جَعَلَ» مصداق بر آن میشود. لذا اینکه فارسی زبانها آفرید معنا میکنند برای همین است، نسبت به خود ماهیت است، ولی رتبهی ماهیت مؤخّر از وجود میشود. حالا بحثهای فلسفی در بحث وجود و ماهیّت مفصّل است.
حالا آن کسانی که این بحثها را نفهمند، میگویند اصلاً علم فلسفه چه کارایی دارد. ما یک استادی داشتیم که خدا او را رحمت کند، مغالطه میکرد. در باغچه نشسته بودیم و درس میخواندیم، ما خار و خاشاک و برگها را بلند میکرد میگفت: میگوییم وجود، وجود خدا است، هر چه است او است، میگویید اینها هم او است؟ ما هم گفتیم معلوم است که او است. مشخّص است که معلوم است، این حرفی که شما میزنید تناسبی ندارد، اینکه ما کل عالم وجود را منحصر به حضرت میکنیم و واجب الوجود را منشأ همهی موجودات میدانیم، این حرف، حرف درستی است، اینها بحثهایی دارد.
البتّه آنچه که مسلّم است ما با عقول نمیتوانیم به جایی برسیم. لذا گفتند پای فلسفیها چوبین است، ولی آنچه که در فهم قرآن و در تفسیر لازم است، فهم بعضی از علوم عقلیّه لازم است و کاربرد آن هم لازم است، همینطور که معانی بیان لازم است، همانطور که ادبیات و صرف و نحو لازم است. از کلمه به کلمهی اینها ما میفهمیم، از نحوهی تقدّم و تأخّر آنها، بیان مطالب، این مقدّم است، آن تالی است، آن در طول دیگری قرار گرفته است، اینها از همین علوم فهمیده میشود. اگر نسبت به آیات در مقام تفقّه قرار بگیریم که همان تفهّم است یعنی فهم آیات قرآن است، همهی این ابزار را میخواهد، همهی این علوم را لازم داریم.
«الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً»[۶] حالا بحث «بِنَاءٌ» را که اینجا قرار دادند یعنی چیزی است که برای شما بالا سر است و بر سر شما قرار گرفته است. البتّه معنای بناء جای خود دارد که بحث کنیم، منتها اینجا آنچه که مسلّم است اینکه آسمان را برای ما سقف قرار داده است.
حالا چند روز پیش یکی از آقایان یک سؤالی را مطرح کرد و آن اینکه حالا که ما اینجا هستیم و در پایین ما هم دوباره آسمان است. نه، ما در هر سطحی از سطوح کرهی زمین قرار بگیریم، بالا سر ما آسمان است و در واقع کرهی زمین محفوف به سماء است یعنی اطراف آن را آسمان گرفته است، هر قسمتی که شما قرار بگیرید و هر چه به سمت هستهی زمین وارد شویم مقام سفلی و مقام پایین میشود و به سمت آسمان همه چیز بالا میشود، لذا «وَ السَّماءَ بِناءً».
بعد میفرماید: «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» حالا اینکه «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» بحث انزال و نزول از بالا به پایین است، هر چیزی که از بالا به پایین است. حالا پایین باز منظور زمین است، هر گوشهای از زمین، هر سطحی از زمین ما پایین فرض میکنیم و هر چه به سمت بالای زمین قرار بگیرد که آسمان است، به آن بالا میگویند، سماء به آن میگویند.
«أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» حالا شاید یک کسی بحثی بکند که وجود همهی آبها از خود زمین نشأت میگیرد، کما اینکه یک زمانی اوّل خلق کرهی زمین کلاً در آب شناور بود، یعنی غرق در آب بود، کم کم این سدهای خشکی ایجاد شده است و به وجود آمده است. این حالا جای بحث دارد، ولی مسلّم آب باید به خشکیها بیاید و از بالا باید به صورت باران بیاید، حالا چگونگی آن دست خدا است.
سال گذشته من به یاد دارم در بحث کشاورزی و آب و خشکسالی در ایران بحث خیلی مفصّلی بود و خیلی از آنهایی که در علم باران و خشکسالی ادّعا داشتند، به این نتیجه رسیدند که استانهای خشک مثل اصفهان و خصوصاً خوزستان در سالهای آتی تا ۳۰ سال را برخی حدس زدند که بحث خشکسالی را باید دنبال کنند و فکری به حال آن داشته باشند، بعضی شهرها باید از سکنه جا به جا شوند. ولی شما نگاه کنید خداوند چطور تقدیر کردند که ظرف ۴۰ روز آنها اصلاً متحوّل شدند. امسال مشکل خوزستان مشکل کم آبی را داشت، اینها اعجازی است که خود قرآن هم دارد و خداوند هم به ما فرموده است و اگر خدا بخواهد کن فیکون میکند.
۸۰ درصد ظرفیتهای خالی آبی در سطح کشور در سال گذشته تأمین شده است، خیلی مهم است. اصفهانیها گروه گروه به شمال میرفتند و آنجا زمین و ویلا میخریدند و جالب بود قیمتهای آنجا دو ماه یک بار صد درصد رشد میکردند،. الآن سه، چهار ماه اخیر افت کرده است و اصفهان رشد کرده است. خیلی از زمینها و ملکها برای کشاورزی و باغات و ویلاها بود، الآن قیمتها در اطراف اصفهان چندین برابر شده است، برای اینکه مردم دیدند باید به شهر خود برگردند. اینها نکاتی است که به عقل انسان نمیشود خیلی آنها را تعیین کرد، آنچه که تعیین کننده است ارادهی حق است.
«وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً» فاء در اینجا فای تفریع، نتیجه است. یعنی در واقع میفرماید: آنچه که از نزول آب بر زمین ایجاد میشود خروج به واسطهی حضرت حق و ارادهی حق است، به وسیلهی آن آب ثمراتی حاصل میشود، حالا ثمرات شامل همهی آنچه که از مرکبات گرفته، از غلات گرفته و هر چه که در کشاورزی ما آنها را میتوانیم به دست بیاوریم و رویش میکند را شامل میشود. «الثَّمَراتِ» الف و لام دارد، جمع محلّای به الف و لام افادهی عموم میکند. یعنی همهی آن چیزهایی که در بحث رویش در نمو گیاهان و درختان به وجود میآید.
«رِزْقاً لَکُمْ» این خروج حضرت حق و اخراج حضرت حق از زمین خشک به واسطهی آن آبی که نزول داد و بر زمین نازل کرد، آن را «رِزْقاً لَکُم» کرد، آن ثمرات رزق برای شما میشود که بتوانید از نظر جسمی آنها را استفاده کنید. البتّه خود این بارانی که میآید اوّلین ثمرهای که برای ما دارد و خود آن رزقی برای ما است، پاکی هوا است، هوا را پاک میکند و باعث میشود که تنفس ما راحتتر باشد. اوّلین چیزی که باعث زنده بودن ما در این عالم میشود تنفّس است، اکسیژن لازم و هوای پاک است، بعد غذا و آب را لازم دارد.
حالا این حرفها و این مسائل را که خداوند در این دو آیه آورده است، بعد متفرّع بر آنها این نتیجه را میگیرد «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» حالا اینجا «و لا تخلقوا» نفرمود، فرمود: «فَلا تَجْعَلُوا» یعنی نیاید یک ضد و یک شریک و مثلی برای خدا قرار بدهید، «فَلا تَجْعَلُوا» فعل نهی است، یعنی نباید، به هیچ وجه شما برای خدا ندهایی قرار بدهید، حالا مثل حساب کنید که اصلاً نیست، ضد حساب کنید در یک کلمه شریک است، بخواهید برای خدا شریک قرار بدهید نمیتوانید. هیچ کسی نمیتواند این کاری که خدا انجام میدهد را انجام بدهد، نه کسی میتواند خلق خدا را خلق کند و نه جعل خدا را جعل کند.
«الَّذی خَلَقَکُمْ»[۷]، «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ»[۸] همهی اینها فقط منحصر به ذات اقدس ربوبی است، پس هیچ وقت هیچ مثلی و هیچ ندی نمیتواند در برابر خدا باشد که شما بخواهید آن را در مقابل خدا قرار بدهید، کسی را قرار بدهید که شریک خدا باشد. «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» شما به این هم آگاهی دارید که این واو حالیّه است و همهی شما میدانید و آگاه هستید که خدا خلق میکند، خدا است که «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» غیر خدا کسی نیست. شما که میدانید نباید عمل کنید. یعنی در واقع میخواهد بگوید حجّت برای شما تمام است، نه اینکه شما قاصراً یک وقت بخواهید برای خدا انداد قرار بدهید.
«وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّد».
[۱]– سورهی بقره، آیات ۲۱ و ۲۲٫
[۲]– سورهی انعام، آیه ۱۴٫
[۳]– سورهی یس، آیه ۸۲٫
[۴]– سورهی بقره، آیه ۲۲٫
[۵]– همان، آیه ۲۱٫
[۶]– همان، آیه ۲۲٫
[۷]– همان، آیه ۲۱٫
[۸]– همان، آیه ۲۲٫
TafsirRezvan_02_22_002.mp3
Views: 1
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.