۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیات 22 تا 30
  • شناسه : 3239
  • 21 مارس 2022 - 23:09
  • 87 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۲ بقره |دوری از جعل اَنداد | جلسه ۱
آیه ۲۲ بقره |دوری از جعل اَنداد | جلسه ۱

آیه ۲۲ بقره |دوری از جعل اَنداد | جلسه ۱

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۱ حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی ۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) به […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۲ جلسه ۱

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

۵ جلسه تفسیر آیه بیست و دوم

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

همان [خدایى‏] که زمین را براى شما فرشى [گسترده‏]، و آسمان را بنایى [افراشته‏] قرار داد؛ و از آسمان آبى فرود آورد؛ و بدان از میوه‏ها رزقى براى شما بیرون آورد؛ پس براى خدا همتایانى قرار ندهید، در حالى که خود مى‏دانید.

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

تفسیر سوره مبارکه بقره – آیه ۲۲

حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ یدالله رضوانی

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرینَ وَ اللَّعنَهُ الدَّائِمَهُ عَلَی أعْدائِهِمْ مِنَ الآنِ إلِی قِیامِ یَومِ الدِّینِ».

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (۲۲) [۰]

تفاوت «جَعْل» و «خَلْق»

«الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ».[۱]

یکی از توصیفاتی که نسبت به حضرت حق در این آیه فرموده است: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً». در آیات دو نوع تعبیر داریم، یکی «خَلَقَ» داریم و یکی «جَعَلَ» داریم. چه فرقی بین «جَعَلَ» و «خَلَقَ» است. معمولاً در ترجمه‌ها هر دو را به معنی «آفرید» می‌نویسند، در حالی که این‌ها با هم خیلی فرق می‌کند. «خَلَقَ» در واقع نسبت به وجود شیء است، امّا «جعل» نسبت به ماهیّت شیء است. فرق وجود و ماهیّت از نظر فلسفی این است که وجود به آن چیزی است که کن فیکون شامل آن می‌شود که خدا به یک چیزی «أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ»[۲] امّا جعل تبدیل است. تبدیل چیزی به چیزی است، شکل آن را عوض کردن است. از بدی به خوبی، از زشتی به زیبایی، از حالتی به حالتی. آن را جعل می‌گویند.

خَلق مقدّم بر جَعل

 فلاسفه وقتی وارد جعل و خلق می‌شوند و یا راجع به وجود و ماهیّت بحث می‌کنند، بحث‌های خود را خیلی سخت می‌کنند، منتها لُبّ مطلب همین است که جعل نسبت به تبدیل از زشتی به زیبایی، از زیبایی به زشتی، از خوبی به بدی، از بدی به خوبی است، به این‌ها جعل می‌گویند. البتّه جعل حضرت حق از پایین به بالا است، یعنی از رتبه‌ی پایین به رتبه‌ی بهتر، امّا خلق حضرت حق یعنی یک چیزی را وجود دادن. ماهیّت یعنی چیزی که نشان دهنده‌ی موجود است. آنچه که وجود شیء است، وجود موجود است را خلق می‌گویند. لذا این‌جا اگر دقّت کنید «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ»[۳] یعنی ارض است، زمین است. آن وقت خداوند «جَعَلَ» یعنی آن را تبدیل می‌کند به «فِراشاً» فرش زیر پای شما، یک چیزی گسترده است که شما بتوانید روی آن سکونت داشته باشید.

-‌ می‌شود بگوییم که جعل یعنی از قبل خلق شده است، وجود دارد، الآن قرار می‌دهد.

– بله این‌که مفروع عنه است، ولی تذکّراً نکته‌ی خوبی است که باز هم یادآوری شود که همیشه رتبه‌ی «جعل» بعد از «خلق» است. اوّل «خلق» است و بعد «جعل» است. تا چیزی خلق نشده باشد قابلیّت جعل ندارد.

پرسش و پاسخ

– بعضی از مفسّرین می‌گویند خلق عام است، ما می‌توانیم یک چیزی را خلق کنیم. امّا جعل قرارداد الهی است.

– نه، برعکس است. خلق مخصوص خدا است.

-‌ وقتی خدا یک چیزی را جعل می‌کند…

-‌ ببینید «هُوَ اللَّهُ الْخالِق‏‏»[۴] او فقط خالق است. آن کسی که وجود به شیء می‌دهد فقط خدا است. امّا این‌جا در آخر همین آیه داریم «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً».[۵] جعل نسبت به غیر خدا هم است، امّا خلق فقط مخصوص خدا است، خلق فقط مخصوص ذات باری تعالی است. آن کسی که از عدم به وجود یک چیزی را موجود می‌کند فقط خدا است. خلق مختص به ذات حضرت احدیّت است، کسی نمی‌تواند خلق کند.

– چه کسی می‌تواند زمین و آسمان را جعل کند؟

-‌ نه ببینید ما خلق اوّلیّه را می‌دانیم، می‌گوییم خلق مخصوص خدا است، امّا جعل نه، جعل هم به خداوند و هم به غیر خداوند نسبت داده می‌شود. در همین آیه داریم «فَلا تَجْعَلُوا» امر به ترک جعل می‌کند.

وجود قبل از ماهیّت است

ببینید تا چیزی خلق نشود قابلیّت جعل ندارد، رتبه‌ی خلق اوّل است و بعد جعل است. البتّه در این اختلاف است که وجود و ماهیّت رتبتاً کدام مقدّم است؟ آن چیزی که مطرح است این است که وجود قبل از ماهیّت است، یعنی تا وجود نباشد ماهیّت شکل نمی‌گیرد. آن چیزی که نشان دهنده‌ی وجود است ماهیّت است. چه زمانی ماهیّت وجود دارد؟ وقتی که آن شیء وجود داشته باشد، تا وجود نداشته باشد آن ماهیّت نمی‌تواند شکل بگیرد. بنابراین جعل بعد از خلق است. لذا این‌جا «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ».

موجودیّت شیء قبل از تغییر و تحوّل آن

 ببینید به دنبال این «جَعَلَ»، «ل» نفیّه آمده است. یعنی این‌جا کلمه‌ی «جَعَلَ» به «ل» نفیّه متعدّی شده است. پس یک چیزی باید باشد که آن تبدیل شود که این‌جا دو مفعولی می‌شود. این‌ها نکاتی است که در بحث ادبیات ظرافت خود را دارد و در همین جا نتیجه می‌‌گیریم. در تفسیر قرآن نتیجه می‌گیریم که فرق این‌ها چیست. خود «جَعَلَ» متعدّی است. «لام» هم آمده است. باز برای آن مفعول دوم می‌آورد. حالا چه ثمره‌ای دارد؟ ثمره‌ی آن این است که رتبه دارد. ابتدا باید آن شیء موجود باشد، بعد روی آن تبدیل و تحوّل صورت بگیرد.

یکی از چیزهایی که در این آیه است این است که ارض موجود است. یعنی خداوند خلق کرده است «خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۶] گذاشته است، حالا «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً»[۷] همان ارضی که خداوند قبلاً خلق فرموده بود را به شکلی قرار می‌دهد که به نفع انسان باشد، بستر برای انسان باید که بتواند روی آن سکونت داشته باشد. یعنی زمین در واقع گونه‌ی دیگر بوده است. حالا اگر مثال را روی چیزهای دیگری بیاوریم که کمی محسوس‌تر و ریزتر باشد که برای ما قابل فهم‌تر باشد طلا را مثال می‌زنیم.

خاک و سنگ‌های کوه را جمع می‌کنند و از آن طلا استخراج می‌کنند. شما اگر شمش طلا را نگاه کنید یک چیز زشتی است. شمش طلا را که در ابتدا استخراج می‌کنند و آن را تبدیل به طلای ۲۴ عیار می‌کنند- یک فلز زشت است. حالا این‌جا زرگر می‌آید این طلای خام را تبدیل می‌کند، شکل آن را تغییر می‌دهد و زیبا می‌شود. همان طلایی که آن‌طور استخراج می‌شود را کسی نمی‌تواند به عنوان زینت استفاده کند. باید بیاید روی آن کار کند و یک تغییر و تحوّلاتی در شکل او ایجاد کند، آن وقت گردنبند می‌شود. به گونه‌ای که معشوقه را برای طرف زیبا جلوه می‌دهد. لذا این یک مثال است.

تحوّلات ارض بعد از خلقت آن

حالا وقتی خداوند خود زمین را آفرید به این شکل نبود. بعد این‌ها روی آن انجام شده است. آب از آسمان بیاید و رویش گیاه در آن باشد، درخت و جنگل در آن ایجاد شود، خداوند کوه‌ها را به عنوان ستون روی آن قرار دهد. این‌ها همه بعد از خلق است. یعنی ابتدا ماهوی را، خام را خدا آفریده است و بعد این‌ تغییرات را روی آن صورت داده است. خداوند نفت سیاه را زیر زمین آفریده است، آن نفت سیاه را نمی‌شود مستقیم به کار گرفت. باید آن را تبدیل کنید و انواع و اقسام کارهای پتروشیمی روی آن انجام شود تا به بنزین سفید و معمولی و نفت سفید و نفت سیاه و غیره تبدیل شود.

ببینید خداوند این جعل را انجام داده است. ما هم می‌توانیم جعل را انجام دهیم، امّا آن ماهوی و آن خمیر مایه‌ی وجود شیء را باید داشته باشیم، وگرنه نمی‌توانیم. چیزی نباشد نمی‌توان در آن تغییر ایجاد کرد. ولی چیزی که موجود باشد را ما در آن تغییر ایجاد می‌کنیم. بنابراین رتبه‌ی وجود مقدّم بر ماهیّت است، این‌جا رتبه‌ی خلق هم مقدّم بر جعل است. تا زمانی که خلق نباشد از طرف خداوند نمی‌تواند جعل صورت بگیرد. تا زمانی که شیء وجود نداشته باشد شیء نیست. شیء بی‌وجود شیء نیست، عدم است. پس اگر خلق شد وجود پیدا می‌کند. بعد چگونه ماهیّت پیدا می‌کند؟ آن رتبه‌ی بعد از آن است. البته فلاسفه این مطالب را خیلی سخت بیان کردند، منتها به جهت این‌که در فلاسفه لفّاظی زیاد است که حرف‌هایی را بیاورند و قیاس بچینند و مقدّمه درست کنند، کلام آن‌ها یک مقداری اطاله پیدا می‌کند، منتها لُبّ مطلب در این باب و آن چیزی که به درد ما می‌خورد همین است.

تحوّلات زمین به نفع بندگان

لذا «الَّذی جَعَلَ» لذا یکی از توصیفاتی که در این آیه است این است که خداوند تبدیل می‌کند ارض را «لَکُمُ»، آن وقت «لَکُمُ» هم مقدّم بر ارض شده است، آن وقت «تقدیم ما حقّه التّأخیر لا یفید الحصر»[۸] یعنی فقط به نفع شما است. یعنی نفع این جعل خدا منحصر برای انسان‌ها می‌شود «لَکُمُ»[۹] منظور تمام انسان‌ها هستند، ناس هستند. «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً» همین «ل» نفعیّه که آورده است سود بندگان در آن است. سود و نفع بندگان است. «فِراشاً» منظور بستری و چیزی است که گسترده است که انسان می‌تواند روی آن سکونت کند، کشاورزی کند، صنعت کند تا بتواند در این زمین نفع‌های بسیار را ببرد. البتّه اگر خیلی بیشتر بخواهیم روی این کلمات غور کنیم مجال نیست. وگرنه باز کردن هر کدام از این کلمات و مطالب خیلی وقت می‌خواهد.

 نعمات موجود در آسمان

و زمین برای انسان

لذا «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ» که این عطف به ارض است، یعنی «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ السَّماءَ بِناءً» آسمان‌ها را هم بنای آن گذاشتند، سقف و آنچه که برای… هر چیزی یک پایین و بالایی باید داشته باشد. حالا این بالا بودن یک سری خصوصیّات دارد، پایین بودن آن یک سری خصوصیّات دارد. این‌که زمین پایین است باید بستری قرار بگیرد تا بتوانید روی آن کشتزار داشته باشید، نباتات داشته باشید و محصولات کشاورزی و صنعتی و معادن استفاده کنید، استخراج کنید، آن وقت آسمان که بنا و سقف است هم یک سری خصوصیّات خود را دارد که در همین آیه بیان می‌شود. «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» یعنی چیزی که از بالا به پایین قرار می‌‌گیرد. چیزی که بنا است و چیزی که سقف است بالا است و آن چیزی که فرش است پایین است. لذا «وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» یعنی از آسمان نازل می‌شود، فرود می‌آید، پایین می‌آید «ماءً».

«فَأَخْرَجَ بِه‏» آن وقت به واسطه‌ی این آب «فَأَخْرَجَ» خداوند بیرون می‌کند و می‌رویاند «مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً» که عبارت بیان باشد از میوه‌ها و محصولاتی که که همه‌ی میوه‌ها و نباتات را شامل می‌شود. «رِزْقاً لَکُمْ» رزقی که به نفع شما است. البتّه «مِنَ الثَّمَراتِ» است.

-‌ قرار شد روی این کلمات بحث نکنیم.

-‌ عرض من این است که اگر ما بخواهیم روی هر کدام از این کلمات از نظر دقّی و فلسفی بحث کنیم مجالی نیست، امّا در حدّی که این کلمه را در این آیه آوردند، بدانیم خود آوردن این کلمه به چه منظوری بوده است.

تفاوت معنایی کلمه‌ی «أنزل»

-‌ هر انزال هم از بالا به پایین است؟

– بله. انزال یعنی فرود آمدن. فرود آمدن یعنی از بالا به پایین افتادن.

-‌ می‌فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ»[۱۰].

-‌ حالا آن معنای «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ» که آن‌جا می‌فرماید معنای خاصّ خود را دارد. آن معنای «أنزل» معنای خاص است، حالا «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ» که فرموده است شاید از کرات دیگر نشأت گرفته است. چون آسمان که بر ما قرار گرفته است و زمین که ما هستیم، فقط آسمان یک صفحه‌ی وجود عالم بالا نیست، در آن میلیاردها و بی‌نهایت سیّاره و این‌ها است که حالا آیا خداوند این حدید را از خود زمین… یا نه ریشه‌ی آن از جای دیگر بوده است. «أنزل» شاید این را بگوید.

– شاید «أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ» به معنای ارسال باشد، حدید را فرستادیم.

-‌ نه ببینید خود کلمه‌ی «أنزل» و نزول آن چیزی که در لغت مسلّم است، چیزی که از بالا به پایین است، یعنی فرود آمد و نشست، یعنی از بالا به پایین افتاد. چه نزول و چه تنزیل و چه انزال آن همه مسلّم از بالا به پایین است. چه دفعی باشد، چه تدریجی باشد.

– این هم از آسمان آمده است، از بالا آمده است.

– بله، منشأ حدید ممکن است از خورشید و جاهای دیگر باشد که نشأت گرفته است و حدید به وجود آمده است. ممکن است زمین به خودی خود قابلیّت این‌که حدید از آن رویش کند نداشته است، لذا «أنزل» ممکن است از منابع دیگر و سیاره‌های دیگر به یک نحوی نشأت گرفته است. از آن‌ها روی زمین قرار گرفته است. حدید شاید در خود زمین نتواند نشأت کند.

خلقت بی‌نهایت خداوند بلند مرتبه

-‌ الآن بحث بالا و پایین در زمین نیست. این چرخشی که وجود دارد، نسبت به خداوند باید بحث کرد.

– نه، ببینید هر جای زمین که شما قرار بگیرید آن جاذبه شما را به سمت هسته‌ی زمین حرکت می‌دهد که جاذبه‌ی زمین را تشکیل می‌دهد. هر گوشه‌ی زمین که باشید به سمت بالا فوق شما می‌شود.

-‌ نه الآن ما شاید پایین باشیم، ما نمی‌دانیم کجا هستیم!

– نه، این نسبت به خود زمین است. نسبت به آسمان که این‌طور نیست.

– چرا باز هم…

– این زمین محفوف به آسمان است، یعنی هر طرف آن آسمان است. لذا هر طرفی که شما باشید فرش است و هر طرف که شما باشید بالا سر شما آسمان است. لذا محفوف به آسمان است. این‌طور نیست که …

-‌ پژوهشی کردند که یک کره‌ی زمین مانند همین وجود دارد.

– بله، میلیاردها و بی‌نهایت کره‌ها و سیّاره‌های منظومه‌ی شمسی وجود دارد. «الَّذی خَلَقَ»[۱۱] خدا همیشه خلق می‌کند، «هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ»[۱۲] کار او این است. همین‌طور دارد خلق می‌کند. مخلوقات و منظومه‌های شمسی، موسی‌ها و عیسی‌ها بی‌نهایت هستند. این‌ها شکّی در این نیست. به حضرت موسی گفتند دم یک چاه برو و یک سنگی در این چاه بیاندازید. رفت انداخت. گفتند: موسی! تا به حال میلیاردها موسی آمده است و میلیاردها بار این چاه را پر از سنگ کردند و دوباره خالی کردند. حالا این‌که مسلّم است، بی‌نهایت است. خلق خدا نهایت ندارند.

منظومه‌ی شمسی ذرّه‌ای از ذرّات غبار!

انسان‌هایی که ما در آن خلق شدیم یک گوشه‌ای از تعبیر امیر المؤمنین است که حضرت صادق آل محمّد «صلوات الله علیهم أجمعین» روایت آن را نقل می‌کند که می‌فرماید این سیّاره‌ی خورشیدی، منظومه‌ی خورشیدی در عالم وجود برای حضرت حق مانند ذرّه‌ای از ذرّات گرد و غباری است که یک اسب سواری دارد در بیابان می‌رود و گرد و غباری آن در آسمان بلند شده است. این منظومه‌ی شمشی مانند آن ذرّه‌ها است. یعنی عالم وجود نسبت به حضرت حق بی‌نهایت است.

چرا؟ چون وجود خدا بی‌نهایت است و حد ندارد، لذا خلق او هم حد ندارند. همین‌طور دارد خلق می‌شود و همین‌طور خلق خدا روز به روز دارد زیادتر می‌شود. مسلّم بدانید که عالم وجود بی‌نهایت است. نمی‌‌توانید بگویید یک کره‌ی دیگر زمین است. نه، کرات بی‌نهایت دیگر هم وجود دارد. انسان‌های بی‌نهایت دیگر در این عالم وجود دارد. لذا برای همین است که عقول نمی‌توانند خدا را درک کنند.

خداوند؛ بی‌همتا و بی‌مانند

«فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ»[۱۳] که این «لَکُمْ» «ل» نفعیّه است. یعنی خداوند به سود و نفی انسان این رزق‌ها را از زمین می‌رویاند. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ» خدا این جعل را دارد. شما برای خدا مثل قرار ندهید. «فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً» اصلاً شما نباید برای خدا چنین جعلی داشته باشید، «وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» در حالی که خدا شما را طوری خلق کرده است که شما می‌دانید که خدا «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً».


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

[۲]– سوره‌ی یس، آیه ۸۲٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

[۴]– سوره‌ی حشر، آیه ۲۴٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۶۴؛ سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۹۰ و …

[۷]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

[۸]– تفسیر القرآن الکریم، ج ‏۲، ص ۵۱٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

[۱۰]– سوره‌ی حدید، آیه ۲۵٫

[۱۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۹؛ سوره‌ی انعام، آیه ۷۳٫

[۱۲]– سوره‌ی حشر، آیه ۲۴٫

[۱۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۲٫

Visits: 1

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1