تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۹ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه متقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۹
حجت الاسلام و المسلمین رضوانی
شرح خطبه متقین (همّام)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)
————————————————————-
«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».
«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ».[۱]
در ذیل آیه ۲۱ سورهی مبارکهی بقره، در توصیف متّقین از کلام امیر المؤمنین، علیّ بن ابیطالب در خطبهی همّام شروع کردیم و نکاتی را بیان کردیم. در اوّلین کلمه در توصیف فضایل متّقین که فرمودند: «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب»[۱] کلمهی صواب را توضیح دادیم.
مرحوم بحرانی کلامی را در شرح نهج البلاغه، در ذیل خطبه راجع به کلمهی صواب بیان کردند. بهتر است معنای صواب را اینطور بگوییم «فالأولى الصّواب فی القول»[۲] صواب منظور صواب در سخن گفتن است. «هو فضیله العدل» آن فضیلت و برتری داشتن عدالتی است که «المتعلّقه باللّسان» که متعلّق به لسان است. «و حاصله أن لا یسکت عمّا ینبغی» حاصل این فضیلت عدل برای لسان این است که بیان کنیم که سکوت نمیکند «عمّا ینبغی» از آنچه که سزاوار است، «أن یقال» گفته شود.
«فیکون مفرطا» اگر او بخواهد زیاده روی کند مفرط میشود. «و لا یقول ما ینبغی أن یسکت عنه» و نگوید آن چیزی را که سزاوار است از آن سکوت شود. «فیکون مفرّطا» پس آن تفریط کننده میشود. «بل یضع کلّا من الکلام فی موضعه اللّائق به» این «بل» اضرابیّه است. یعنی بلکه قرار بدهد هر کدام از سخن گفتن و کلام را که مورد بحث است که آیا سکوت کند یا زبان را به کلام باز کند، در جایی که شایستهی آن است. یک جا شایستهی سکوت است یک جا شایستهی سخن است. هر گونهای که شایستگی دارد باید آن را عمل کند.
آن وقت میفرماید: «و هو أخصُّ من الصّدق» این صدق خاصّ است، همان چیزی که عرض کردیم صدق با درستی. صواب یعنی آن چیزی که به درستی به سرانجام میرسد. «لجواز أن یصدق الإنسان فیما لا ینبغی من القول» میفرماید به خاطر اینکه جایز است که انسان تصدیق کند آن چیزی را که از جهت سخن گفتن سزاوار نیست.
ببینید این دو کلمهی «مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب»[۳] که خود ما هم داریم، یعنی چیزی که به سر منزل مقصود میرسد. آن چیزی که مورد رضایت خدا است و خلق آن را دوست دارد، به آن صواب میگویند. به عبارت دیگر آن چیزی که درست است. مسلّم هر چیزی که درست است، راست است، امّا خود کلمهی منطق از نطق گرفته شده است. اگر به خاطر داشته باشید در طول کتاب منطق، چه منطق کبری و المنطق مرحوم مظفّر و چه کتابهای منطقی دیگر که ما مطالعه میکردیم و میخواندیم، اگر به خاطر داشته باشید، آن چیزی که ما به الافتراق انسان و حیوانات دیگر است نطق انسان است که گفتند «حیوانٌ ناطق». جنس او حیوان است و ناطق فصل او است. این کلمهی نطق را آنجا هم داشتیم. اینجا میفرماید منطق. آن چیزی که ما به الامتیاز انسان و سایر موجودات است نطق است. البتّه شاید به ذهن ما برسد که بنا بر آن چیزی که از قرآن روایات استفاده میکنیم و مسلّم است این است که حیوانات هم حرف میزنند.
این چه فرقی دارد که فصل انسان شده است که در تعریف انسان میگویند «حیوانٌ ناطق»؟ آن چیزی که مسلّم است این است که نطق باید از سر عقل باشد. همانطور که به خاطر دارید در منطق میگفتیم تصوّر و بعد تصدیق. اینها مهم است. حیوان این مراحل را ندارد. درست است، او هم با صدا و آوازی میتواند مراد و پیام خود را به دیگران برساند، امّا از جهت نطق و منطق نیست. از جهت ناطقیّت نیست. لذا منطق که میفرمایند، خود کلمهی منطق که از نطق گرفته شده است یعنی سخن گفتن انسانی که ما به الامتیاز انسان با سایر حیوانات است صواب است.
منطق داشتن مهم است. بعضی اوقات بعضی از انسانها منطق ندارند. یعنی حرفهایی که میزنند از سر عقل نیست. در آن فکر، تصوّر و تصدیق ندارد، همینطور بدون منطق سخن میگوید. لذا آنها در این معنا مراد نیست. صحبت کردن و حرف زدن و سخن گفتن انسان که از سر عقل و منطق انسانی باشد آن «الصّواب» است. دایرهی منطق ضیق است. وقتی به صواب برسد مسلّم یک مقداری خاصتر میشود. لذا اینجا هم مرحوم بحرانی میفرماید: «و هو أخصّ من الصّدق»[۴] از صدق خاصتر میشود.
مرحوم طیّب اصفهانی هم فرمودند صواب در اینجا یعنی راستی و درستی. حرفهایی که راست باشد و درست باشد. این راست و درست صدق اوّلی را شامل میشود. امّا خاصّ آن این میشود که راستهایی را باید گفت که درست باشد. درست بودن آن از جهت موقعیّت، از جهت مخاطب، از جهت آن چیزی که میخواهید بیان کنید، تمام اینها باید درست باشد. وگرنه در حیطهی توصیف تقوا و متّقین حساب نمیشود.
سخن آدم متّقی از سر منطق است و منطق او هم صدق است و صدق او هم صدق خاص است و صدق خاصّ او همان صواب است که همه جا درست است. یعنی به جا بیان میکند و حرف را به جا میزند. آن وقت حرفی که به جا باشد نه باید کم باشد و نه زیاد باشد. اگر کم باشد تفریط است و اگر زیاد باشد افراط است. پس نباید مفرّط باشد و نه باید مفرط باشد.
– از این مطالبی که مثال زدید حیوانات آن سه مورد را ندارد، امّا عقل را دارند.
– عقل ندارند.
- ببینید آن چیزی که موجودات دیگر ندارند عقل است.
– مثلاً مورچه به نبیّ خدا…
- نه آن غریزه است.
- ببینید آنها درک عقلی ندارند! آن احساس است.
ببینید ما یک بعدی داریم به نام غرایز که در حیوانات و انسان مشترک است. سرما را حس میکنیم و آنها هم حس میکنند. گرما را حس میکنیم و آنها هم حس میکنند. ما بچّههای خود را دوست داریم و آنها هم دوست دارند. ما از دشمن میگریزیم و اینها هم میگریزند.
- اینها که غرایز است.
- بله. همان غریزه دارد که «لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ»[۵]. این احساس را دارد که الآن اگر اینجا ماند سلیمان و جنود او، او را لگد مال میکنند. البتّه آن در مرحلهی پیغمبری و نبوّت سلیمان است. وگرنه مورچهها همه جا هستند و دیگران هم آنها را لگدمال میکنند. اگر آنطور بود که همه مورچهها میتوانستند همه این کارها را بکنند که لگدکوب نمیشدند، همه جا نمیرفتند. لذا عقل ندارند و تشخیص نمیدهند که کجا نباید بروند و کجا باید بروند و کجا دشمن است و کجا نیست. کجا خطر است و کجا خطر نیست. امّا غریزه را همهی موجودات دارند. حتّی یک حشراتی که بعضی از آنها با چشم دیده نمیشوند.
در بحث کشاورزی یک آفتی داریم که اینها البتّه آفت است که البتّه یک ثمراتی هم برای انسان دارد. یک حشرهای به نام مگس سفید که به اندازهی یک سر سوزن است، ولی آنچنان زیاد میشود و بر محصولات و صیفیجات هجمه میبرد که از ملخ بدتر است، چون ناپیدا است و در واقع محصول را نابود میکند. امّا مثلاً در کشاورزیهای گلخانهای یک کارتهای چسبی است که رنگ این کارتها این مگسها را به سمت خود میکشاند. البتّه ابداع این برای شناخت آفات است. آن وقت غریزهی این مگس سفید -که به اندازهی سر سوزن بعضی اوقات با چشم به سختی دیده میشود- طوری است که وقتی آن کارتهای چسبی را میبینند به سمت آن هجمه میبرند. یا حتّی روی محصولات زندگی میکنند و اکوسیستم خود را آنچنان تقویت میکنند که کلّ محصول را نابود میکنند. اینها سر غریزه است.
یعنی غرایز احساساتی است که در موجودات است، امّا عقل ندارند که تشخیص دهند این کار درست است، این کار درست نیست. این راه را بروند، آن راه را نروند. ببینید ما با عقل خود خیلی چیزها را میفهمیم و علم باید به عقل خود بدهیم. لذا آنها قوّهی عقلایی ندارند. بله، آنها احساس دارند، احساسی که آنها دارند ما هم داریم. شما ببینید بچّهی یک گوسفند که متولّد میشود شروع به شیر خوردن میکنند. بچّهی انسان هم همینطور است. اینها حکایات تکوینی در موجودات است که احساس غرایز در آنها است.
«مَنْطِقُهُمُ الصَّوَاب»[۶] یعنی نطقی که، زبانی که از سر عقل و از سر قوّهی عقلیّه است و سخن میگوید به صواب است. صواب را هم عرض کردیم یعنی «و هو أخصّ من الصدق»[۷] یعنی راستی که درست است، بیان آن درست است، لایق به گفتن و اندازه است. این نکات است. اگر روی کلمات دقّت کنیم که چرا مادّهی این کلمه نطق است، اینجا کلمه صوب است و صواب فرموده است، اینها نشان دهندهی آن معنای واقعی و ما وضع علیه است که در واقع آن مراد امیر المؤمنین از بیان این کلمات است. لذا فرمود: «الصّواب فی القول و هو فضیله العدل» آن فضیلت و عدالتی است که بر سخن گفتن است که نه مفرط باشید و نه مفرّط باشید. آن چیزی که بیان میکنیم لائق به گفتن باشد، نه اینکه از سر هوا باشد.
فضیلت دوم میفرماید: «مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد»[۸] آن چیزی که ؟؟۱۴:۵۸ میکنند اقتصادی است. یعنی چه اقتصادی است؟ این اقتصاد یعنی نه اینکه طوری چیز میپوشند که از لحاظ اسراف برای آنها زیادی باشند یا بخواهند یک لباس بپوشند که بسیار گران است و آن را به یک سری جواهر آلات مزیّن کنند یا اینکه به صورت یک ژنده پوش لباس بپوشند. یعنی نه از سر اسراف لباس بپوشند و نه از سر دنائه لئامه. کسی که لئیم باشد و خساست داشته باشد. ملبس آنها اقتصاد است.
اینجا هم مرحوم بحرانی میفرماید: «و ملبسهم الاقتصاد و هو فضیله العدل فی الملبوس»[۹] آن چیزی که میپوشند در آن عدالت است. چطور عدالتی است؟ «فلا تلبس ما یلحقه بدرجه المترفین» نه چیزی را میپوشند که به درجهی اسراف کنندگان باشند، «و لا یلحقه بأهل الخسّه» نه اینکه ملحق به اهل خساست و دنائت و لئامت باشند. «و لا یلحقه بأهل الخسّه و الدّناءه ممّا یخرج به عن عرف الزّاهدین فی الدّنیا».
متأسّفانه یکی از عیبهای بعضی از آدمها متحجّر این است که میگویند کسی که زاهد است و از دنیا کنارهگیری میکند باید یک لباس کهنه و ژنده به تن کند. نه اینکه برای یک آدم متّقی شایسته نیست. این یکی از اشکالاتی است که بعضی وقتها ما فکر میکنیم کسی که لباس خود را اتو کرده است، شیک و تمیز است این عیب است. نه، این برای انسان بهترین است، یعنی انسان باید خود را زیبا جلوه بدهد و شأنیّت خود را در آنچه که استفاده میکند -چه از لحاظ منزل و ظاهر و لباس و مرکب و شمشیر و همهی اینها رعایت کند.
شأن یکی این است که حتّی باید خادم داشته باشد. لذا در بحث مؤونهی سال، در بحث خمس که وارد میشویم کسی که به شأنه خرج کند از دایرهی خمس خارج میشود. امّا اگر به شأنه بود و خرج نکرد آن وقت اضافی آمد باید خمس بدهد. بنابراین آن چیزی که مهم است این است که شئونات هم باید رعایت شود. لذا عدالت در پوشش مهم است.
البتّه این کلمهی ملبس فقط به لباس تنها نیست. اگر در خود کلمهی لُبس دقّت کنیم، مشتق را اگر به یاد داشته باشید میگفتیم حقیقت در «ما تلبَّس». حالا هر چیزی که شما میخواهید را توصیف کنید باید به عدالت باشد. «مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد»[۱۰] ظاهر پوشش را به حسب ظاهر این لغت میگویند، ولی در معنای کلمهی لُبس هر آن چیزی که این مؤمن به آن توصیف شود «ما یتلبّس» میشود. فرق نمیکند. ماشین هم میخواهد سوار شود مرکب شایسته باشد. یک وقت کسی میخواهد ماشین سوار شود شأن او این است که یک ماشین ۵۰ میلیونی سوار شود. امّا میرود یک ماشین پنج میلیونی سوار میشود و همه به او میخندند.
به فرض کسی که میتواند سمند سوار شود، پژو پارس سوار شود برود یک پراید سوار شود. این شایستهی او نیست. این از لئامت او است که اینگونه بخواهد برای خود مرکب سوار شود. یک وقت کسی است که باید یک مرکبی سوار شود در این حد، به جای اینکه مثلاً سمند سوار شود خانهی خود را بفروشد و یک ماشین شاسی بلند سوار شود، به طوری که انگشت نما شود. او هم شامل «مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد» نمیشود.
بببینید آدم متّقی از هر حیثی باید «مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد» باشد. یعنی آن چیزی که لایق او است و شایستهی زندگی او از لحاظ ظاهری است رعایت کند. سفرهی خانهی خود را که میخواهد بیاندازد باید همینطور باشد. سر در خانهی خود را هم که میخواهد عوض کند باید همینطور باشد. خانه و منزلی که درست میکند تا در آن زندگی کند باید همینگونه باشد. زن که میگیرد، شوهر که میکند باید نسبت به هم کفویّت داشته باشند و تناسب داشته باشند. نمیشود یک آدم بیبضاعت به در خانهی یک آدم سرمایهدار برود که وضع اقتصادی بالایی دارند. اینها نمیتوانند با هم کنار بیایند. آن چیزی که معروف و مرسوم بین متّقین و مؤمنین و مردم است را داریم عرض میکنیم که اینگونه باشد. لذا «مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد»…
رسول اکرم که با حضرت خدیجه ازدواج کرد کفویّت بود. شما ببینید حضرت خدیجه خیلی مال داشت. نبیّ مکرّم هم تاجر بود. یکی از کارهایی که پیامبر قبل از رسالت خود میکرد تجارت بود برای حضرت خدیجه انجام می شود. یعنی علم تجارت و مدیریت تجاری داشت. مال را میبرد و سود آن را دو برابر برمیگردانند. اینها مهم است.
یک وقت یک مواردی است مانند حارث که خود پیغمبر برای دختر عمهی خود، زینب به خواستگاری فرستاد یکی سیاه چهره بود و دیگری سفید. یکی زیبا بود و دیگری زیبا نبود. اینها مواردی است که در دایرهی امتحان قرار گرفتند و جزء مستثنیات است. «ما من عامّ إلّا و قد خص» اینها فرق میکند.
آن چیزی که مهم است «ملبسهم الاقتصاد و هو فضیله العدل»[۱۱] میفرماید آن فضیلت عدالت در ملبوس است، «فلا یلبس ما یلحقه بدرجه المترفین» چیزی نباید برای خود ایجاد کنند، لباسی نباید بپوشند، مرکبی نباید سوار شوند که اسراف باشد، به درجهی اسراف کنندگان برسند. همچنین به اهل خسّه و دنائت و لئامت ملحق نشوند.
یک روزی اخوی ما آمده بود راجع به یک بنده خدایی صحبت میکرد. آن بنده خدا پیش اخوی ما آمده بود و صحبت میکرد که ندارم و با یک گاو دارم ارتزاق میکنم، چند سر عائله دارم. اخوی ما آمد و گفت: یک کاری برای این همسایه کنیم. گفتم: کدام همسایه؟ گفت: فلانی. گفتم: بندهی خدا اینقدر او ملک و املاک دارد که صد نفر مانند من و تو را میتواند آزاد کند! این سیره و روش او است. گفت: من خیلی غصّهی او را خوردم! گفتم: اشتباه کردید، بدانید که اگر او از دنیا برود دهها نفر از نظر مالی به تموّل میرسند. حالا بعضیها هستند که همینطور هستند، خسیس هستند.
حالا آدم متّقی اینطور نیست، لباس خوب میپوشد، مرکب خوب سوار میشود. از چیزهای خوب و در شأن خود استفاده میکند. به قول یکی از بزرگان میگفت اگر میخواهید با یک خانوادهی وصلت میکنید باید الاغ آنها هم متشخّص باشد. اینها نکاتی است که در بحث ازدواج و خانواده و تشکیل خانواده انسان باید دقّت داشته باشد. حالا در خانوادهای برود که یکی از اهل خانه دیوانه است، اینها برای انسان کسر شأن میشود.
حتّی گفتیم که قرآن میفرماید: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ»[۱۲] یعنی چیزی که شما دوست دارید انجام دهید. با زنی که دوست دارید ازدواج کنید. حالا اگر با زنی ازدواج کنید که چهرهی او را دوست ندارید و بعد هم دل شما جای دیگری باشد شما به گناه میافتید و این مشکلات دارد. فکر نکنید که اگر زنی بگیرید که از نظر چهره مناسب نباشد این کار شما ثواب دارد، نه اینطور نیست!
کفویّت در تمام اینها ملبوس است و آن چیزی که انسان به خود میگیرد در خود لغت کلمهی لبس بحث لباس و پوشش را مطرح میکند در همهی آن چیزی که انسان به خود میگیرد وجود دارد. اگر با کسی دوستی میکنید آن شخص باید لایق شما باشد. با هر کسی نباید نشست و برخاست کرد و گفت برای رضای خدا! این نمیشود. شیطان هم بندهی خدا است، پس انسان برای رضای خدا باید با شیطان همنشین شود؟! نمیشود!
هر چیزی که باید شایستگی انسان را داشته باشد، تشخیص آن هم به عقل است و هر آنچه که برای ما شایستگی دارد در آیات و روایات بیان شده است و عقل ما که حجّت باطنی است تمام اینها را تشخیص میدهد که بدانیم «وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَاد».[۱۳]
[۱]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۲]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۰٫
[۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۴]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۰٫
[۵]– سورهی نمل، آیه ۱۸٫
[۶]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۰٫
[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۹]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۱٫
[۱۰]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
[۱۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۴، ص ۳۳۱٫
[۱۲]– سورهی نساء، آیه ۳٫
[۱۳]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۳٫
بازدیدها: 6
فهرست مطالب
این مطلب بدون برچسب می باشد.
تمامی حقوق این سایت محفوظ است.