۞ امام علی (ع) می فرماید:
امام صادق عليه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان اسـت بـه او ظلم نمى كند و وی را خوار نمى سازد و غیبت وی را نمى كند و وی را فریب نمى دهد و محروم نمى كند. ‌وسائل الشيعه 8: 597 ‌

موقعیت شما : صفحه اصلی » تفسیر آیه 21 متقیـن
  • شناسه : 2619
  • ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۶:۱۲
  • 344 بازدید
  • ارسال توسط :
  • نویسنده : تفسیر رضوان
  • منبع : حوزه علمیه اصفهان
آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳۰
تفسیر سوره مبارکه بقره آیه 21 | عبادت ، خلقت ، تقوا | جلسه 30

آیه ۲۱ بقره (خطبه متقین) جلسه ۳۰

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳۰ حجت الاسلام و المسلمین رضوانی شرح خطبه مُتَّقین (همّام) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱) به نام خداوند بخشنده بخشایشگر اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را […]

تفسیر سوره مبارکه بقره آیه ۲۱ – جلسه ۳۰

حجت الاسلام و المسلمین رضوانی

شرح خطبه مُتَّقین (همّام)

http://bayanbox.ir/view/7348000871258179768/hadith-line.png

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (۲۱)

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید؛ آن کس که شما، و کسانى را که پیش از شما بودند آفرید، تا پرهیزکار شوید. (۲۱)

http://bayanbox.ir/view/5122040553263843431/poster4.jpg

—————————————————–

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ اللَّعِینِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ اللَّعْنَهُ الدّائِمَهُ عَلیَ اَعْدائِهِمْ مِنَ اْلآنِ اِلی قیامِ یَوْمِ الدِّینِ».

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏».[۱]

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif

توصیفات متّقین

«یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ‏».[۱]

در رسیدن به تقوای واقعی و حقیقی آنچه که از امیر المؤمنین بیان شده بود را إن‌شاءالله این جلسه به پایان برسانیم. گرچه اگر خواستیم حقّ مطلب را ادا کنیم بیش از این‌ها باید وقت بگذاریم، ولی فکر می‌کنم که بیش از این یک مقداری شاید اطاله‌ی بدون ثمر باشد. توصیفاتی از تتمّه‌ی خطبه همّام را عرض می‌کنیم.

عدم وابستگی به دنیای فانی

یکی از علایم و توصیفات متّقین این است که «وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى‏»[۲] از چیزهایی دوری می‌کنند که بقاء ندارد.

علم در امور و عمل به آن

بعد می‌فرماید: «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ» حلم داشتن آن‌ها همراه به دانش است. هر چیزی اگر علم می‌شد ارزش پیدا می‌کند، حتّی در صنعت و کشاورزی. اگر کسی به علمی عمل کند به نتیجه می‌رسد. اگر کسی غیر عالمانه پیش برود و دانش بنیاد نباشد و بنیاد او بر جهل باشد راه به جایی نمی‌برد. کسی که حلیم است حلم و بردباری او باید با دانش باشد. یعنی بنیان حلم و صبر او باید علمی باشد و همچنین حرف خود را با عمل مخلوط کند. کسی که حرف خود را با عمل مخلوط کند تأثیرگذار است، هم برای خود مؤثّر است و هم برای کسی که قول او را مورد خطاب قرار می‌دهد، یعنی مخاطب او به واسطه‌ی قول او که همراه با عمل است او را متأثّر می‌کند.

حذر کردن از آمال و آرزوهای دراز

«تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُه‏» می‌فرماید او را می‌بینید که آروزهای او نزدیک است. یعنی به قول معروف دنبال آمال و آرزوهای هشت مَن و نُه شاهی نیست که معلوم نیست به کجا برسد، بلکه آرزوهای او نزدیک است، به چیزی که دارد زود می‌رسد. به دنبال چیزهایی که موهومات باشد نیست. لذا می‌فرماید: «تَرَاهُ» یعنی شما او را می‌بینید. «قَرِیباً أَمَلُه» آرزوهای او زود به ثمر می‌رسد.

کم گویی و گزیده گویی

«قَلِیلًا زَلَلُهُ» لغزش‌های او کم است. یکی از خصوصیّات آدم متّقی و جدا از این کلمات و در تکمیل این کلمه اگر بگوییم دلالت التزامی یا دلالت تضمّنی در آن است، این است که وقتی حرف می‌زند کم حرف می‌زند. لذا وقتی کم حرف بزند لغزش‌های لسانی او کم می‌شود. آدم پرحرف زیاد لغزش دارد، آدمی که خیلی حرف بزند غیبت می‌کند. خیلی حرف بزند تهمت می‌زند، خیل حرف بزند استهزاء می‌کند، مسخره می‌کند، شماتت می‌کند، نیش می‌زند، طعنه می‌زند. امّا کسی که کم حرف بزند نه. کسی که کم حرف بزند معلوم است که خطای او کمتر است. لذا یکی از علّت‌هایی که می‌فرماید: «قَلِیلًا زَلَلُهُ» لغزش‌های او قلیل است، یعنی خیلی کم است، از این جهت است. در چیزهای دیگر هم همین‌طور است. در روابط ناموسی خود هم چون خیلی شهوت‌ران نیست لغزش‌های او کم می‌شود. حالا می‌خوانیم که شهوت او مرده است، شهوت آدم متّقی زنده نیست، خیلی هیجان ندارد.

خشوع در قلب

«خَاشِعاً قَلْبُهُ» قلب او خشوع دارد. این خشوع باعث این می‌شود که دل او رحم داشته باشد. یکی از چیزهایی که باعث می‌شود قساوت و سنگدلی از دل بیرون برود این است که هر کسی خشوع داشته باشد و متأسّفانه اکثر مشکلات خانوادگی که بین زن و شوهرها و خانواده‌ها پیش می‌آید به جهت این است که در برابر هم خشوع ندارند. در برابر هم غرور دارند، غروری که آن‌ها را به هلاکت می‌رسانند. یعنی نمی‌فهمند که بعد از ازدواج، من گفتنی نیست، ما است. وقتی ما شد، حالا من اگر بخواهم برای خود غرور داشته باشد یعنی برای همسر خود هم غرور دارم یا همسر من بر من. لذا یکی از مشکلاتی که بین خانواده‌ها است همین است که نسبت به هم خشوع و پذیرش ندارند، غرور و منم و خودبرتربینی دارند.

 یک خانم بود صحبت می‌کرد و مدام از خود تعریف می‌کرد. گفتم: این چیزهایی که دارید می‌گویید را شوهر شما قبول دارد؟ گفتم: نمی‌‌دانم. گفتم: پس معلوم است که تمام این‌ها ادّعای بلا دلیل است. من چقدر خوبم، من چقدر تمیز هستم، من چقدر زیبا هستم. این‌ها از خود متشکّر هستند و به قولی سر خود خیلی معطّل هستند. لذا «خَاشِعاً قَلْبُهُ»  دل‌ها باید خشوع داشته باشند، این در برابر این است که قساوت نباید داشته باشند.

قانع بودن و رعایت اعتدال

«قَانِعَهً نَفْسُهُ» می‌فرماید نفس آن‌ها قانع به آن چیزی است که خدا داده است. مدیر اجرایی وجود انسان باید به آن چیزی که خدا به آن‌ها داده است قناعت کند. خدا به هر کسی نعمت‌هایی عنایت فرموده است، آن وقت باید قناعت کند و کار به دیگری نداشته باشد. یکی از اشکالات جامعه‌ی امروزی چشم و هم چشمی است. لذا حواس مردم این است که ببینند دیگران چه کار کردند. حالا چون برادر من فلان ماشین را دارد من هم باید داشته باشند. شما پول دارید که بتوانید این ماشین را  داشته باشید؟! اصلاً می‌توانید ماشین را اداره کنید، هزینه‌ی آن را می‌توانید پرداخت کنید؟! یا دختر خود را می‌خواهد شوهر بدهد، حالا چون برادر او پولدار است این شخص هم می‌خواهد مانند او جهاز بدهد. شما نمی‌توانید! شما یک حقوق بگیر و کارمند جزء هستید و حقوق خاصّی ندارید. شما با حقوق اندک نمی‌توانید اجناس گران قیمت بخرید! آن وقت این چشم و هم چشمی‌ها است که زندگی‌ها را خراب می‌کند. یکی از مشکلات مردم این است که قانع به خود نیستند. انسان باید به آن چیزی که برای خود است قناعت کند. به آن چیزی که در وجود او است قناعت کند.

پرهیز از پرخوری

«مَنْزُوراً أَکْلُه‏» یعنی خوراک او خیلی کم است. یکی از نکاتی که در بحث أکل و شرب لازم است بگویم که إن‌شاءالله برای من و شما حتماً یک تذکّر است این است که بدانید پرخوری چند ضرر دارد، یکی این‌که اسراف است، یکی این‌که دستگاه گوارش شما را بیمار می‌کند و یکی هم این‌که فاضلاب را پر می‌کند. این غذاها باید دفع شود و بدن به حدّی می‌تواند آن را پذیرش کند. خود بدن را مبتلا به درد می‌کنید. درد او این چربی‌های زیادی است، لذا مواظب باشیم.

توصیه رسول اکرم ص در مورد طعام خوردن

 رسول اکرم در روایت عنوان بصری فرمود که اگر خواستید چیزی بخورید چند شرایط دارد. ۱- اشتهاء داشته باشید، یعنی دوست داشته باشید که بخورید، نه فقط به خاطر این‌که شکم خود را پر کنید. دوماً نوع غذایی را که می‌ خواهید بخورید دوست داشته باشید وگرنه اگر چیزی که دوست ندارید بخورید یا سیر داشته باشید که بخورید «یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبَلَهَ»[۳] در وجود شما حماقت و کلّه پوکی را در وجود شما به وراثت می‌گذارد. چرا؟ چون چیزی که شما اشتهای آن را ندارید، نمی‌توانید به مغز شما انرژی ببخشید. لذا سلول‌های خاکستری مغز وقتی به آن انرژی نرسد از بین می‌رود.

پرخوری باعث کسالت و سستی در عبادت

کم خوردن باعث این می‌شود که انسان کسالت پیدا نکند. یکی از اشکالات زائرهایی که با کاروان به مکّه می‌روند این است که سه وعده غذای پر برای این‌ها آماده کردند. این‌ها هم می‌خورد و اکثر آن‌ها به جهت این‌که غذا می‌خورند از زیارت‌های دلچسب و زیارت‌هایی که با خشوع و خضوع باشد محروم می‌شوند. چرا؟ چون شکم‌ها پر می‌شود و کسل می‌شوند، دیگر حوصله‌ی نماز و زیارت و طواف ندارند. مدام می‌خورند و می‌خوابند!  یک عمری طرف آرزو کرده است که به حجّ واجب برود بعد که به آن‌جا می‌رود…، بالاخره وظیفه‌ی آن‌ها این است که حدّاکثر غذای را به انسان می‌دهند، امّا نصف این غذا را بخورید. لذا آدم متّقی کاری ندارد که پولدار است، بی‌پول است یا چقدر در سفره‌ی او است. این‌ها برای او مهم نیست، «مَنْزُوراً أَکْلُهُ»[۴] أکل و خوراک او کم است.

آهسته و شمرده غذا خوردن

 حالا یک نکته در کلمه‌ی منذوراً است که وقتی غذا می‌خورد آن غذای کم را هم آهسته می‌‌خورد. این کلمه‌ی «مَنْزُوراً» که برای أکل آورده است یعنی هم کم می‌خورد و هم کم‌کم می‌خورد. چون اگر یک مرتبه بخورد مشکل گوارشی پیدا می‌کند. امّا وقتی آهسته غذا بخورد هضم آن غذا برای او آسان‌تر می‌شود.

سهل و آسانی در امور

مطلب بعدی این است که می‌فرماید: «سَهْلًا أَمْرُهُ» امور و کار او آسان است. آدم‌های متدیّن و متّقی در امور خود سختگیر نیستند. آسان هستند. یک کلمه به آن‌ها بگویید این کار را انجام بدهیم اگر نظر او هم همان را باشد فوراً انجام می‌دهد. به خانه‌ی او می‌خواهید بروید راحت است. لذا آدم متّقی سخت‌گیر نیست. سهلاً در برابر عسراً است.

حفظ و مراقبت از دین

«حَرِیزاً دِینُه‏» یعنی مراقبه و محافظه بر دین خود دارد. دین خود را حفظ می‌کند. هر طور و در هر حالی از اعتقادات خود دست بردار نیست. آدم متّقی و با تقوا دین خود را حفظ می‌کند. حتّی اگر بچّه‌ی او جوان مرگ هم شود دست از دین خود برنمی‌دارد. امّا آدمی که متّقی نیست اگر یک روز نان به او نرسد می‌گوید من نماز نمی‌خوانم. این چه خدایی است؟ کدام امام زمان؟ کدام دین؟ برای چه؟ به خاطر شکم. شاید این هم تقصیر خود او است که غذایی برای خوردن ندارد چون تنبل است، بی‌عار است، سر کار نرفته است.

آن چیزی که ما در آن هستیم و به آن تدیّن داریم را باید حفظ کنیم، اگر هم یک مشکلی داریم دست از دین خود برنداریم. پدر او مرده بود می‌گفت من دیگر نماز نمی‌خوانم. گفتم: نماز بخوانید پدر شما زنده می‌شود؟! گفتم: پیغمبر ۶۳ سال عمر کرد و اشرف مخلوقات بود! پدر شما ۶۸ سال عمر کرد و تازه سیگار هم می‌کشید.

سرکوب کردن شهوت

«مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ»؛ «مَیِّتَهً» یعنی به حالت مرده است. نه این‌که مرده باشد، شهوت دارد، امّا «مَیِّتَهً» یعنی به حالت میّت. شهوت است، همه چیز دارد، امّا آن در سر خورده است. در سر شهوت زده است و بر او غلبه کرده است و مانند مرده یک گوشه افتاده است، امّا طوری نیست که این شهوت در چشمان او باشد. بعضی‌ها این‌طور هستند، مخالف افراد متّقی هستند. نه این‌که آدم متّقی شهوت نداشته باشد، شهوت دارد امّا شهوت خود را سرکوب کرده است. لذا «مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ».

شهوت در مقام در بعضی از افراد

 حالا شهوت نه فقط شهوت جنسی، بعضی‌ها هستند که در مقام هم شهوت دارند. منبر رفتن برای او شهوت شده است. بین دو نماز منبر می‌رود و بعد از نماز هم منبر می‌رود. من یک مسجدی رفته بودم از صد تا نماز گزار که آن‌جا بودند هشتاد نفر پیرمرد بودند، ما پیرزن هم نمی‌دیدیم. یعنی میز را که در مسجد چیده بودند دو برابر، سه برابر آن کسانی بود که آن‌طرف ایستاده بودند. آن وقت امام جماعت نماز خود را طول می‌دهد تا خود را مطرح کند. حالا نماز خود را طولانی کرده است و بین دو نماز هم سخنرانی می‌کند. به او می‌گویم برای چه بین دو نماز سخنرانی می‌کنید این‌ها افراد مسنی هستند و نمی‌توانند زیاد بنشینند، طاقت ندارند. ممکن است نتوانند وضوی خود را نگه دارند. شما می‌خواهید بین دو نماز سخنرانی کنید! در سخنرانی شما اگر حتّی یک نفر هم باشد و یک چیز متوجّه شود بهتر از این است که صد نفر باشند و هیچ کسی چیزی نفهمد! این‌ها را باید دقّت کنید که از این جهت برای خود مراقبه داشته باشید. اگر هر کاری که دوست داشتید را خواستید عمل کنید کار خراب می‌شود. لذا بعضی‌ها شهوت در این جهت دارند.

کظم غیظ

 «مَکْظُوماً غَیْظُه‏» غیظ آدم‌های متّقی مکظوم است. تمام این‌ها را مقدّم داشته است تا تأکید بیاورد یعنی خیلی کاظم هستند، خیلی کظم غیظ دارند. یک بار یک نفر پیش من آمده بود و مدام حرص و جوش می‌خورد و من می‌خندیدم. گفت شما خیلی می‌خندیدید؟ گفتم چون من می‌دانم این چیزهایی که شما می‌گویید چطور است، منتها شما حرص و جوش می‌خورید و ضربه می‌خورد. لذا آدم متّقی باید دقّت داشته باشد که غیظم و خشم خود را فرو ببرد. «مَکْظُوماً» یعنی غیظ او فرو رفته است، خاک است، دفن است. هیچ وقت خشم خود را بروز نمی‌دهد.

خیر خواهی برای دیگران

 «الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ» مردم به واسطه‌ی او امید پیدا می‌کنند، یعنی خیر از سمت و سوی او بر مردم می‌بارد، می‌دانند که این آقا اگر سمت آن‌ها بیاید یک خیری از او می‌بینند. لذا آن‌ها امیدوار می‌شوند.

آزار ندادن و شر نرساندن به دیگران

«وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون‏» شر از او نسبت به مردم امنیّت است. هیچ شرّی از او به مردم نمی‌رسد.

ما یک همسایه داریم که دائماً ما را اذیّت می‌کنند. دو سه ماشین دارند و هیچ پارکینگی ندارند. حالا جا برای پارک کردن است ولی آن را جلوی در ما پارک می‌کند. ما بیست و چند سال در این خانه هستیم، اوایل یک تذکّری می‌دادیم ولی فهمیدیم فایده ندارد. حالا بعضی‌ها برعکس هستند هیچ وقت شرّ او به مردم نمی‌رسد. نه صدای او بلند می‌شود، نه ماشین او مزاحم مردم است، نه خود او مزاحمت برای مردم دارد، لذا شرّ او در برابر مردم هیچ چیزی نیست. مردم در برابر او از نظر شرور امن هستند. لذا این‌ها نکات مهمّی است، آدم متّقی این‌گونه است.

متذکّرین به خدا

«إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِین‏» کسی که در غافلیم قرار می‌گیرد، بین عرق‌ خورها و لوطی‌ها و الواط‌ها می‌رود. وقتی در بین آن‌ها قرار می‌گیرد خود آن‌ها طوری عمل می‌کنند که این آقا را جزء ذاکرین حساب می‌کند. یعنی وقتی این جمع وجود او را حس می‌کنند متذکّر به خدا می‌شوند. در بین آدم‌های بی‌ادّعا که بروید یک خصوصیّت خاصّی دارند، صداقت دارند. به یک بنده خدایی از اقوام جوان بود و معتاد شده بود. او را ترک می‌دادند و او باز هم به سمت اعتیاد می‌رفت. یک روز پدر او به ما گفت که با او حرف بزن. رفتیم به او گفتیم چرا شما این کار را می‌کنید؟ گفت تا حدّی جلو می‌رویم ولی این (اشاره) بیش از این نمی‌کشد. صداقت داشت.

مکتوب شدن نام فرد متّقی در لیست ذاکرین

 لذا آد‌م‌هایی که غافل هستند، اگر آدم متّقی در بین آن‌ها قرار گرفت این آدم متّقی به ذاکر مکتوب می‌شود، یعنی اسم او را جزء ذاکرین می‌‌نویسند. این خیلی مهم است. یک نفر تعریف می‌کرد که در باغی رفته بودیم، با کسی کار داشتیم. وقتی رفتیم دیدیم عجب بساطی است. همه چیز هم است، از مشروبات و تریاک و غیره. گفتم شما چه کار کردید؟ گفت هیچی من فقط نگاه کردم. گفتم چه اثری داشت؟ گفت خیلی‌ها خود را حفظ کردند. حالا بعضی وقت‌ها یک آدم با تقوا در بین این‌ها قرار بگیرد این‌ها خود را جمع می‌کنند.

عمل تأثیرگذار شخص متّقی

حالا یکی از نکاتی که برای طلبه این است که وقتی معمّم شود و در کوچه و بازار برود… از مرحوم بهاء الدّینی نقل می‌کنند که فرموده بود اگر طلبه‌ای معمّم شود وقتی در کوچه و بازار دارد راه می‌رود وقتی یک زن و دختر بد حجاب رد می‌شود تا او را می‌بیند کمی موهای خود را می‌پوشاند. اگر پسری دارد به دختر مردم متلک می‌گوید این چند ثانیه این طلبه می‌خواهد از آن‌‌جا رد شود چیزی نمی‌گوید. همین برای این طلبه و برای قیامت او کافی است.

 یعنی انسان متّقی باید طوری عمل کند که دیگران را متوجّه حضرت حق کند. این خیلی مهم است. بین صد نفر، هزار نفر هم باشد اگر یک نفر بلند شود و نماز بخواند… زمان پهلوی وقتی طلبه‌ها را در زندان آوردند، حالا بین آن‌ها زندانیان عرق خور و دختر باز بود. الآن هم همین‌طور است، در زندان اکثراً مشکلات دارند. حالا یک آدم به آن‌جا برود و شب بلند شود و نماز شب بخواند، این‌ها خیلی مهم است اثر دارد.

خاطره‌ای از سفر به لبنان

یک بار گفتم ما با زائرهای سوریه به لبنان رفتیم اصلاً حواس ما نبود، ظهر ما را لب ساحل بردند که به ما نهار بدهند گفتند اذان شد. گفتند حاج آقا نیم ساعت دیگر به رستوران می‌رویم، گفتم حالا که اذان شده است به نماز برویم، مسجد کجا است؟ گفتند این‌جا مسجد نیست. ما نگاه کردیم و دیدیم که پر از کافه است. گفتم در یکی از این کافه‌ها برویم نماز بخوانیم. در یکی از این کافه‌ها که خلوت بود رفتیم. یک زن و دو تا مرد بودند. به آن‌ها گفتیم که می‌خواهیم ما می‌خواهیم نماز بخوانیم، آن‌ها سریع میز و صندلی را جمع کردند موکت و فرش و سجاده و مهر آوردند و ما نماز جماعت را با زائرها خواندیم. بعد که بلند شدیم سلام بدهیم، سمت حضرت علیّ بن موسی الرّضا که برگشتیم سلام بدهیم جام‌های شراب را دیدیم.

حالا اگر بتواند در یک چنین محیطی مؤثّر باشد خیلی عالی است و پیش خدا ارزشمند است. لذا اگر از غافلین باشد «کُتِبَ فِی الذَّاکِرِین‏» او را جزء ذاکرین می‌نویسند. «وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِین‏» اگر او از ذاکرین باشد هیچ موقع «لَمْ یُکْتَبْ» هیچ موقع او را جزء غافلین ثبت نمی‌کنند.

عفو و بخشش شخص متّقی

 «یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَه‏» می‌فرماید آن‌ها در برابر کسی که به او ظلم کنند عفو می‌کنند.

http://bayanbox.ir/view/1308105324576933146/006.gif


[۱]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۱٫

[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫

[۳]– عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج ‏۲۰، ص ۶۶۰٫

[۴]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۵٫

PDF

 عنوان اصلی: تقوای الهی و صفات متقین در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)

 مقدمه: دعوت به عبادت و تقوا

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (سوره بقره، آیه ۲۱). این آیه انسان‌ها را به عبادت پروردگاری دعوت می‌کند که آفریننده‌ی آن‌ها و پیشینیانشان است. هدف نهایی این عبادت، رسیدن به تقوای الهی است. در این نوشتار، با استناد به کلمات امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، به بررسی ویژگی‌های انسان متقی و راه‌های دستیابی به تقوای واقعی می‌پردازیم.

 ۱٫ زهد و دوری از دنیای فانی

 ۱٫۱٫ زهد در امور ناپایدار

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى». انسان متقی از امور دنیوی که پایدار نیستند، دوری می‌کند. این زهد نشانه‌ی بلوغ روحی و ایمان قوی اوست.

 ۱٫۲٫ زهد، راه رهایی از وابستگی‌ها

زهد نه تنها باعث آزادی از وابستگی‌های دنیوی می‌شود، بلکه انسان را به آرامش درونی می‌رساند. انسان متقی با زهد، خود را از قید و بندهای مادی رها می‌کند.

 ۲٫ علم و عمل، دو بال تقوا

 ۲٫۱٫ علم همراه با حلم

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ». انسان متقی علم خود را با حلم و بردباری همراه می‌کند. این ترکیب، باعث تأثیرگذاری بیشتر او در جامعه می‌شود.

 ۲٫۲٫ عمل به علم

علم بدون عمل، بی‌فایده است. انسان متقی نه تنها علم می‌آموزد، بلکه به آن عمل می‌کند. این عمل، نشانه‌ی تقوای واقعی اوست.

 ۳٫ آرزوهای نزدیک و دست‌یافتنی

 ۳٫۱٫ دوری از آرزوهای دور و دراز

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُه». انسان متقی آرزوهای خود را نزدیک و دست‌یافتنی انتخاب می‌کند. این انتخاب، باعث موفقیت و آرامش او می‌شود.

 ۳٫۲٫ آرزوهای واقع‌گرایانه

آرزوهای واقع‌گرایانه نه تنها انسان را از سرخوردگی نجات می‌دهد، بلکه او را به سمت اهداف والا سوق می‌دهد.

 ۴٫ کم‌گویی و گزیده‌گویی

 ۴٫۱٫ پرهیز از پرگویی

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «قَلِیلًا زَلَلُهُ». انسان متقی با کم‌گویی، از لغزش‌های زبانی دوری می‌کند. این کم‌گویی، نشانه‌ی بلوغ فکری اوست.

 ۴٫۲٫ تأثیر گزیده‌گویی

گزیده‌گویی نه تنها باعث احترام بیشتر می‌شود، بلکه از ایجاد سوءتفاهم‌ها جلوگیری می‌کند.

 ۵٫ خشوع قلب و دوری از غرور

 ۵٫۱٫ خشوع در برابر خدا

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «خَاشِعاً قَلْبُهُ». انسان متقی با خشوع قلب، خود را در برابر خداوند کوچک می‌بیند. این خشوع، باعث آرامش درونی او می‌شود.

 ۵٫۲٫ دوری از غرور

غرور و خودبرتربینی، مانع رشد روحی انسان می‌شود. انسان متقی با دوری از غرور، به تقوای واقعی دست می‌یابد.

 ۶٫ قناعت و رضایت به رزق الهی

 ۶٫۱٫ قناعت، کلید آرامش

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «قَانِعَهً نَفْسُهُ». انسان متقی به آنچه خدا به او داده است، قناعت می‌کند. این قناعت، باعث آرامش و رضایت او می‌شود.

 ۶٫۲٫ دوری از چشم و هم‌چشمی

چشم و هم‌چشمی، باعث نارضایتی و اضطراب می‌شود. انسان متقی با قناعت، خود را از این اضطراب‌ها رها می‌کند.

 ۷٫ پرهیز از پرخوری و اسراف

 ۷٫۱٫ کم‌خوری و سلامتی

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «مَنْزُوراً أَکْلُه». انسان متقی با کم‌خوری، سلامتی خود را حفظ می‌کند. این کم‌خوری، نشانه‌ی تقوای اوست.

 ۷٫۲٫ پرهیز از اسراف

اسراف نه تنها باعث هدررفت منابع می‌شود، بلکه انسان را از تقوا دور می‌کند. انسان متقی با پرهیز از اسراف، به تقوای واقعی دست می‌یابد.

 ۸٫ سادگی و آسانی در امور

 ۸٫۱٫ سادگی در زندگی

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «سَهْلًا أَمْرُهُ». انسان متقی در زندگی خود ساده‌زیستی را پیشه می‌کند. این سادگی، باعث آرامش و رضایت او می‌شود.

 ۸٫۲٫ آسانی در برخورد با دیگران

آسانی در برخورد با دیگران، باعث بهبود روابط اجتماعی می‌شود. انسان متقی با این آسانی، محبت دیگران را جلب می‌کند.

 ۹٫ حفظ دین و اعتقادات

 ۹٫۱٫ پایبندی به دین

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «حَرِیزاً دِینُه». انسان متقی دین و اعتقادات خود را حفظ می‌کند. این پایبندی، نشانه‌ی تقوای اوست.

 ۹٫۲٫ مقاومت در برابر مشکلات

انسان متقی حتی در برابر مشکلات و سختی‌ها، از دین خود دست برنمی‌دارد. این مقاومت، نشانه‌ی ایمان قوی اوست.

 ۱۰٫ کنترل شهوات و غرایز

 ۱۰٫۱٫ سرکوب شهوات

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ». انسان متقی شهوات خود را کنترل می‌کند. این کنترل، نشانه‌ی بلوغ روحی اوست.

 ۱۰٫۲٫ دوری از افراط و تفریط

کنترل شهوات نه تنها باعث تعادل در زندگی می‌شود، بلکه انسان را به تقوای واقعی نزدیک می‌کند.

 ۱۱٫ کظم غیظ و کنترل خشم

 ۱۱٫۱٫ فروبردن خشم

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «مَکْظُوماً غَیْظُه». انسان متقی خشم خود را کنترل می‌کند. این کنترل، نشانه‌ی بلوغ اخلاقی اوست.

 ۱۱٫۲٫ تأثیر کنترل خشم

کنترل خشم نه تنها باعث بهبود روابط اجتماعی می‌شود، بلکه انسان را از گناه دور می‌کند.

 ۱۲٫ خیرخواهی برای دیگران

 ۱۲٫۱٫ امیدبخشی به دیگران

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ». انسان متقی با خیرخواهی، امید را در دل دیگران زنده می‌کند.

 ۱۲٫۲٫ تأثیر خیرخواهی

خیرخواهی نه تنها باعث بهبود روابط اجتماعی می‌شود، بلکه انسان را به تقوای واقعی نزدیک می‌کند.

 ۱۳٫ دوری از شر و آزار دیگران

 ۱۳٫۱٫ امنیت‌بخشی به دیگران

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُون». انسان متقی با دوری از شر، امنیت را برای دیگران فراهم می‌کند.

 ۱۳٫۲٫ تأثیر دوری از شر

دوری از شر نه تنها باعث آرامش دیگران می‌شود، بلکه انسان را به تقوای واقعی نزدیک می‌کند.

 ۱۴٫ تأثیرگذاری در جامعه

 ۱۴٫۱٫ الگو بودن برای دیگران

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِین». انسان متقی حتی در میان غافلان، الگویی برای دیگران است.

 ۱۴٫۲٫ تأثیر الگو بودن

الگو بودن نه تنها باعث هدایت دیگران می‌شود، بلکه انسان را به تقوای واقعی نزدیک می‌کند.

 ۱۵٫ عفو و بخشش

 ۱۵٫۱٫ بخشش از ظالم

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید: «یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَه». انسان متقی حتی از کسانی که به او ظلم کرده‌اند، می‌گذرد. این بخشش، نشانه‌ی بلوغ روحی اوست.

 ۱۵٫۲٫ تأثیر بخشش

بخشش نه تنها باعث آرامش درونی می‌شود، بلکه انسان را به تقوای واقعی نزدیک می‌کند.

 ۱۶٫ نتیجه‌گیری: تقوا، راه نجات انسان

تقوا، کلید رستگاری انسان است. با پیروی از دستورات الهی و الگوگیری از کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام)، می‌توانیم به تقوای واقعی دست یابیم. تقوا نه تنها باعث نجات در آخرت می‌شود، بلکه زندگی دنیوی را نیز معنادار و آرام می‌کند.

 بیست سوال قرآنی و تفسیری اجتماعی

۱٫ معنای تقوا در قرآن چیست؟

۲٫ چگونه می‌توان به تقوای الهی دست یافت؟

۳٫ نقش زهد در تقوا چیست؟

۴٫ چرا علم و عمل در تقوا مهم هستند؟

۵٫ چگونه می‌توان آرزوهای واقع‌گرایانه داشت؟

۶٫ تأثیر کم‌گویی بر تقوا چیست؟

۷٫ چرا خشوع قلب در تقوا مهم است؟

۸٫ نقش قناعت در تقوا چیست؟

۹٫ چگونه می‌توان از پرخوری و اسراف دوری کرد؟

۱۰٫ تقوا چه تأثیری بر زندگی اجتماعی دارد؟

۱۱٫ چرا حفظ دین در تقوا مهم است؟

۱۲٫ چگونه می‌توان شهوات را کنترل کرد؟

۱۳٫ تقوا چه نقشی در آرامش روانی انسان دارد؟

۱۴٫ چرا کنترل خشم در تقوا مهم است؟

۱۵٫ تقوا چگونه باعث بهبود روابط اجتماعی می‌شود؟

۱۶٫ نقش خیرخواهی در تقوا چیست؟

۱۷٫ چگونه می‌توان در زندگی روزمره تقوا را تمرین کرد؟

۱۸٫ تقوا چه تأثیری بر خانواده و جامعه دارد؟

۱۹٫ چرا بخشش در تقوا مهم است؟

۲۰٫ تقوا چگونه باعث نزدیکی به خدا می‌شود؟

 ده تحلیل ناب از متن

۱٫ تقوا، محور اصلی زندگی انسان متقی است.

۲٫ زهد و دوری از دنیای فانی، نشانه‌ی بلوغ روحی است.

۳٫ علم و عمل، دو بال تقوا هستند.

۴٫ آرزوهای نزدیک و دست‌یافتنی، باعث موفقیت می‌شوند.

۵٫ کم‌گویی و گزیده‌گویی، نشانه‌ی بلوغ فکری است.

۶٫ خشوع قلب، باعث آرامش درونی می‌شود.

۷٫ قناعت، کلید آرامش و رضایت است.

۸٫ پرهیز از پرخوری و اسراف، سلامتی را تضمین می‌کند.

۹٫ سادگی و آسانی در امور، باعث بهبود روابط اجتماعی می‌شود.

۱۰٫ تقوا، زندگی را معنادار و آرام می‌کند.

 چهل کلیدواژه فارسی

تقوا، زهد، علم، عمل، آرزو، کم‌گویی، خشوع، قناعت، پرخوری، اسراف، سادگی، آسانی، دین، شهوت، خشم، خیرخواهی، شر، الگو، بخشش، قرآن، امیرالمؤمنین، اسلام، جامعه، خانواده، تمرین تقوا، نزدیکی به خدا، تجسس، فحش، ناسزا، ادب، احترام، واجبات، گناه، دوری، عدالت، آرامش، روانی، بلوغ، روحی، ایمان، محبت.

 نتیجه‌گیری ناب

تقوا، کلید رستگاری انسان است. با پیروی از دستورات الهی و الگوگیری از کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام)، می‌توانیم به تقوای واقعی دست یابیم. تقوا نه تنها باعث نجات در آخرت می‌شود، بلکه زندگی دنیوی را نیز معنادار و آرام می‌کند. انسان متقی با زهد، علم، عمل، قناعت و بخشش، به آرامش و رستگاری می‌رسد.

[kaya_qrcode title_align=”alignnone” ecclevel=”L” border=”4″ color=”#02dbb7″ bgcolor=”#FFFFFF” align=”alignnone” download_align=”alignnone”]

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

New Page 1